30.03.2003

پدر خوانده (رفسنجانی)

نگارایراندوست

آرا دائما تغییرات جزئى داشت نفر سى و سه، نفر سى و یک، نفر بیست و نه، ولى بالاخره در نفر سى ام تثبیت شد؛ آنهم به همت والاى شوراى نگهبان! فردى که همیشه نفر اول هر لیستى بود و اخوى گرامیش شرکت ایشان را در هر لیستى افتخار آن لیست می دانست هم اینک با دوپینگ شوراى نگهبان توانسته بود به مجلس راه یابد او هنوز از یاد نبرده بود که در هر انتخاباتى اول بود و حتى در دور قبل مجلس، دخترش فقط به واسطه نسبت با او نفر اول لیست شده بود. مگر او نبود که ایران را آن چنان ساخت که از آغاز سلطنت مادها بى نظیر بود! مگر او نبود که سطح زندگى مردم را آن چنان ارتقا بخشیده بود که همه در یک رفاه نسبى به سر می بردند! او به خوبى کسانى را به یاد می آورد که قبل از انقلاب نان شب هم نداشتند اما حالا جزو بزرگترین سرمایه داران و بازاریان بودند. آیا این دلیل محکمى براى بهبود وضعیت مستضعفین نبود؟ مگر او نبود که رشد دو رقمى را در اقتصاد ایران به وجود آورد ( سال 69 ) . مگر او دو دوره نماینده ی اول تهران نبود؛ پس چرا حالا همه چیز عوض شده بود؟ جواب از نظر او فقط یک چیز بود؛ اصلاح طلبان! او آن ها را عامل همه این مسائل می دانست. همان اصلاح طلبانى که از نظر او اگر او نبودند، در انتخابات ریاست جمهورى با تقلب رقیب، ناچار به واگذار کردن قدرت بودند؛ اما حالا با ناسپاسى تمام حتى حاضر نشدند او را در لیستشان جاى دهند. او اصلا فکر نمی کرد این امر مهم باشد، اما حالا این مسئله را سرآغاز همه چیز می دانست. براستى چرا مردم اینقدر ناسپاس شده بودند؟ او تصمیم خود را گرفته بود تصمیمى که تاکنون بسیاری مشابه آن را از دوره مادها تاکنون گرفته بودند.
هنوز نتایج انتخابات تهران به طور رسمى اعلام نشده بود که تیرى شقیقه سعید حجاریان، کسى که مغز اصلاحات را لقب گرفته بود توسط جوانى نوزده سال هدف قرار داد. هر چند سعید حجاریان جان به در برد اما ویلچرنشین شد و قسمت اعظم وقت خود را به معالجات می گذراند. این ترور توسط تمامى ذخایر انقلاب محکوم شد ولى ضارب آن کمتر از دو سال بعد آزاد شد؛ این در حالى بود که ضارب على رازینى به اعدام محکوم شده بود. دادگاه وى نیز از کنار تمام شایعات مربوط به وجود فتوا در مورد این ترور گذشت و حقیقت امر هیچگاه آشکار نشد و در حالى که مجازات ترور تا آن زمان در جمهورى اسلامى مرگ بود، متهمان دادگاه را با خنده و گاهى شوخى و صلوات به پایان رساندند. مغز اصلاحات باید می دانست نباید پا را فرارتر از گلیم خود دراز کند.
اکبر گنجى که افشاگری هایش در مورد قتلهاى زنجیره اى و مخالفتش با قرار گرفتن هر کسى که در لیست جناح راست قرار داشت، در لیست جبهه دوم خرداد زبانزد خاص و عام بود و کتابهاى وى از قبیل عالیجناب سرخپوش به چاپ هاى متعددى رسیده بود، به محض بازگشت از کنفرانس برلین دستگیر شد. وى به رغم گذراندن چند ماه انفرادى سرسختانه بر مواضعش ایستاد اما سرانجام قاضى دادگاه تجدید نظر او را به چند ماه زندان محکوم کرد و چون وى بیش از مدت حکم در زندان بود باید آزاد می شد ولى بر خلاف رویه معمول با شکایت و اعتراض رئیس دادگسترى استان تهران به چند سال حبس محکوم گشت. خوب سزاى کسى که ذخیره هاى انقلاب را زیر سوال می برد همین است.
روزنامه هاى اصلاح طلب که نقش مهمى در افشاگری هاى قبل از انتخابات مجلس داشتند و از نظر جناح راست عامل اصلى باخت محافظه کاران بودند نیز در اقدامى بی سابقه در ظرف مدت چند روز براى همیشه توقیف موقت(!) شدند، آن هم با توجه به قانون اقدامات تامینى که در سال 1338 براى پیشگیرى از جرائمى مانند چاقوکشى تصویب شده بود. علی رغم اقدام مجلس اصلاح طلب در تفسیر این قانون شوراى نگهبان این تفسیر را نپذیرفت و این تفسیر براى داورى به مجمع تشخیص مصلحت فرستاده شد، اما تاکنون در بایگانى مجمع تشخیص مصلحت نظام در نوبت رسیدگى است و این در حالى است که تقریبا 80 نشریه عمدتا اصلاح طلب با این قانون تعطیل شده اند. خوب حقشان بود؛ همین روزنامه چى هاى اصلاح طلب بودند که آن جو مسموم انتخابات مجلس ششم را به وجود آوردند.
اما با مجلسى که حالا اکثریت آن با گنجى و باقى و نورى همدل بود نباید مدارا می شد. این مجلس گوش به فرمان دلسوزان نظام (!) نداشت و در مصوباتش نظر ذخایر نظام را رعایت نمی کرد. خوب شوراى نگهبان هم از مصوباتش رضایت نداشت چون با ارزشهاى والاى ذخیره هاى انقلاب همخوانى نداشت و مهمتر از همه آن که مصلحت نظام را رعایت نمی کرد. خوب پس باید تمام لوایحش را بزرگان و دلسوزان مجمع تشخیص مصلحت که جملگى از ذخایر انقلاب بودند فیلتر می کردند تا ارکان نظام آسیب نبیند.
اما این که می گویند آقازاده ها در حال کار اقتصادى و رانت خوارى هستند چه اشکالى دارد؟ همه در حال کار اقتصادى اند! او دورانى طلائى براى ایران بوجود آورد که از زمان مادها تاکنون بی نظیر بوده حالا مگر چه شده است؟ طورى می گویند که انگار سراسر دوران او بخور بخور بوده حالا اگر در قبال این همه زحمت سهم اندکى به او برسد که سراسر عمرش را در مبارزه با طاغوت بوده چه می شود؟ ضمن آنکه مسئله را بزرگش کرده اند. همه اش کار روزنامه هاى مزدور است، اصلا تمام این ها توطئه است، اصلا به مردم چه مربوط است، باید سزاى کسانى را که چنین می گویند را کف دستشان گذاشت، این ها می خواهند ذخیره هاى انقلاب را بدنام کنند، می خواهند زحمات او را زیر سوال ببرند، می خواهند روحانیت را بدنام کنند، سزاى چنین کسانى جز زندان است؟ هر کسى بخواهد این مسائل انحرافى را در وضعیت کنونى و شرایط حساس فعلى مطرح کند عامل استکبار است. این ها با اصل نظام مخالفند. “زیادى پررو شده اند و باید ادبشان کرد” درست مثل مهندس سحابى.
اما مردم قدرنشناس تهران هم باید سزاى قدرنشناسى خود را ببینند، به خصوص جوانان خود باخته اى که از راه نرسیده می خواهند تمام دستاوردهایى که سال ها ذخایر نظام با ایستادگى و مقاومت در برابر استکبار به دست آورده بودند، بر باد دهند. این ها باید بفهمند که هر چه دارند از دولتى سر قبل از 2 خرداد است. خوب حالا که حاضر به درک عظمت کارى که ذخایر انقلاب انجام داده اند نیستند باید آن ها را به خود آورد. این ها همه در سن ازدواجند و محتاج مسکن خوب اگر شهردار گوش به فرمان ذخیره هاى انقلاب ناگهان فروش تراکم را متوقف کند، شوکى که به بازار مسکن وارد می آید، آن ها را بیدار می کند. ضمن آن که با خرید تراکم قبل از توقف فروش تراکم و فروش آن بعد از آن و سودى که بدست می آید می توان هزینه ی کار فرهنگى که قرار است روى این خودباختگان انجام شود را نیز بدست آورد و ضمن آنکه با تبلیغ صحیح می توان ذخایر انقلاب را دوباره مطرح کرد. خوب با اینکار صواب مضاعف هدایت این گمراهان هم نصیب بزرگان نظام می شود. هم اثر تنبیهى دارد و هم اثر تربیتى!
این ها باید بفهمند که حق راى تنها وقتى ارزش دارد که راى دهندگان به نظر دلسوختگان نظام ارج نهند. اگر قرار باشد با راى مردم ارکان نظام زیر سوال رود باید به آن ها فهمانده شود که راى شما دیگر نباید اثرى داشته باشد، چون ثابت کردید که اهل تشخیص مصلحت نیستید و صلاح خود را نمی دانید و باید صاحبان تشخیص مصلحت برایتان تصمیم بگیرند.
اما آیا پدرخوانده نمی داند که این بار با ملتى درافتاده که قدمت چندهزارساله اش گواه آنست که هر مانعى که بخواهد جلوى او را سد کند، را نابود می نماید؟ آیا او تاریخ دوره ی مادها تاکنون را نخوانده است؟

negar@SiahSepid.com
siahsepid.com

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates