23.02.2006

کارتن ها افغانستان را بلعيدند

نیزار:
اين نوشته ها تنها بخشی از خاطرات ، باور ها و مشاهدات من در رابطه با موضوع مهاجران افغان است .

من پيام سيستانی به جای واليان فقيه ايرانی حتی از سنگ های افغانستان هم پوزش می خواهم.

خيلی چيز ها در غوغای کارتن ها گم شدند و خيلی چيز ها هم خود را پشت کارتن ها پنهان کردند . غرب چند کارتن با جوهر و قلم کشيد و ما به قول سخيداد هاتف چندين هزار کارتن با خون و استخوان . غرب چند کارتن کشيد و ما در آفريقا عقده های چندین ساله ی خود را بر اجساد همشهريان مسيحی خود طراحی کرديم . اما دريغا بر ما که کارتن های شرعی و ولاعی خود را در پاکستان ، ايران ، عراق و افغانستان نديديم و نمی بينيم . چند کارتن غرب را به تاريخ مغرب زمين سنجاق کرديم و هزاران دليل موجه برای هزاران کارتن خون آلود شريعت و ولايت تراشيديم . هر روز در در ايران ولايی وپاکستان شرعی چندين مسجد ويران و چندين جلد قران با خون و گوشت آدميانی بيگناه رنگين می شود .در همين افغانستا ن هنوز می شود بر مناره ها و گلدسته های مساجد گلوله های تفنگ و ترکش های توپ را با چشم سر ديد .در عراق هر روز چندين مکان مقدس شيعه و سنی با تمام قران ها و تمثال هايش ويران می شود . شايد به قول الهام غرجی اين کارتن ها خودی هستند و آن کارتن ها بيگانه .
گفتم خيلی چيز ها در غوغای کارتن ها گم شدند و يکی از اين چيز های مهم افغانستان است . افغانستان را غوغای کارتن ها بلعيد زيرا در اين روز ها کمتر کسی به افغانستان توجه می کند ، حتي در کمتر وبلاگی می توان تحليلی تازه از اوضاع و شرايط افغاستان خواند .

حتمأ شما هم اين خبر را خوانده و يا شنيده ايد ( وزارت کشور ايران در نظر دارد اگر افغان ها در پايان مهلت قانونی در طرح بازگشت شرکت نکنند ، در استان هايی که اجازه اقامت و زندگی ندارند ر اردوگاه ها زندگی م کنند )
شايد خبر برای بسياری از دوستان تکراری و کم اهميت باشد . ولی برای من که يک ايرانی هستم و خاطرات بسيار تلخی ازا ين موضوع دارم ،اهميت زيادی دارد و به خوبی معنای اردوگاه را ميدانم . نمی دانم چرا ناخوداگاه به گذشته پرتاب شدم ، به دل تاريخ رنج ، آوارگی ، توهين ، حقارت ، ناسزا ، مشت ، لگد زندان ، باج ، اعدام و ….. خيلی دلم می خواهد که جنايت های واليان فقيه و شرعی را به پای دين ننويسم ولی چه کنم که حقير کمی تنگ حوصله هستم و نمی توانم دين را جدای از تاريخ شريعت تجزيه و تحليل کنم ورفتارهای فردی و اجتماعی واليان شرعی ، فقيهان و پيروان يک دين را جدای از آن دين بررسی کنم . همچنان که امروز نمی توانم . براستی چگونه است که ما برای چند کارتون غوغا می کنيم و دلمان می خواهد جهان را به آتش بکشيم ولی به سرنوشت چند ميليون آدم بی گناه بی توجهيم.
بر هيچکس پوشيده نيست که دولت ايران همواره سياست های چند گانه اي درقبال افغانستان داشته و دارد وحکومت ايران را می توان يکی از بی اعتمادترين حکومت های خودکامه ی جهان ، چه در سياست های خارجی و چه داخلی دانست . و خسارت هايی را ک حکومت ايران به افغانستان وارده آورده اگر بيشتر از همسايگان ديگر نباشد ، بی گمان کمتر هم نيست .
موضوع مهاجران افغان همواره برای دولت ايران از اهميت زيادی بر خوردار بوده است و شايد تا قبل از بحران هسته ای ايران اين موضوع يکی از اهرم های اصلی فشار ايران بر جامعه جهانی واز بهانه های اصلی باج خواهی های دولت ايران بود. هرگا دولت ايران خود را زير فشار جامعه جهانی حس می کند موضوع مهاجران افغان رامطرح کرده و می خواهد کمی از فشار های جامعه جهانی در رابطه با نقض حقوق بشر ، دخالت در کشور های ديگر و حمايت از تروريسم را بکاهد . در سياست های داخلی نيز همواره دولتمردان ايرانی مهاجران افغان را يکی از دلايل اصلی نا امنی ، مواد مخدر ، گرانی ….. می دانند ، حال آن که اينان موضوعاتی ملی هستند و ريشه های ديگری هم دارند که دولتمردان ايرانی همواره برای گريز از پاسخگويی به عوامفريبی متوسل ميشوند.

ملت های غريب ، سرنوشت غريبی دارند . بی صدا و بی چهره اند . مثل بغضی شکسته در گلوگاه زندگی اند و افغا نستان آه غريب جهان است.
می خواهم امروز در پيشگاه تاريخ اعتراف کنم که ما افغانستان را تکه تکه کرديم ، به آتش کشيديم و بعد هم برای پيکر نيمسوزش مرثيه خوانديم .من ( پيام سيستانی ) تو و حتی همه .آری همين تويی هم که اينک اين اعترافنامه را می خوانی در اين جنايت سهيم هستی.
انگليسی ها آمدند وچپاول کردند ، افغانستان ضجه زد اما زمينگير نشد. روس يورش آوردند ، افغانستان گريست اما خم نشد . هرچند در هر دو بار همانقدر فرزندان افغانستان گنهکار بودند که بيگانگان .در هر دو بار گفتيم سربازی بيگانه بر ما يورش آورده است و دريغا که هر گز سرباز فرهنگی ی بيگانه را در جان خود حس نکرديم .
آری همين تويی که اين نوشته را می خوانی هم مجرم هستی ، همانقدر که انگليسی ها، روس ها ؛ آمريکايی ها ، پاکستانی ها و ايرانی ها . اصلأ به من مربوط نمی شود ؛ پشتونی ، هزاره ای ، تاجيکی ؛ ازبکی و …. شيعه ای يا سنی .اين برايم مهم است که بدانم چند بار دست بر ماشه ی تفنگ نهاده ای وچند بار فرمان آتش داده ای . کاش روبروی بيگانه می جنگيدی دوست ! تا تو راقهرمان می ناميدم . دريغا که ميدان نبرد ما ميدانی بی قهرمان بود . در هيج کجای تاريخ کسی را برای ويرانی فرهنگ ، تاريخ ؛ تمدن و سرزمين مادری اش دلاور و قهرمان لقب نداده اند . اگر تو دل به نجوای بيگانه نمی بستی يقين بدان که امروز بيگانه را يارای لگد پرانی بر پيکر زخمی ديارت نبود . اگر تو حرمت سرزمين مادری ات را پاس می داشتی ، شريعت پاکستانی و ولايت فقيه ايرانی را يارای تف اندازی حتی بر مرده ی ديارت هم نبود . وای برما که پنداشتيم و می پنداريم که شريعت و ولايت می توانند جای امنی برای زيستن باشند.

ادامه دارد….

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates