19.02.2006

عیسی سحرخیز در گفت و گو با روز: مردم رسانه های خود را عوض کرده اند

روز:
بابک مهدیزاده
تن دادن به این فشارها، سانسورکنندگان را برای ادامه سیاست هایش بدعادت نمی کند؟
همه به این سیاست تن نداده اند. بخشی از این حرفه اگرچه رفتند ولی سعی می کنند در وبلاگ ها، سایت های خبری و گفت و گو با رادیوها و جاهایی که امکان سانسور مباحث شان نیست، کار کنند. عده ای هم از کشور خارج شدند و از طریق رسانه های اینترنتی فارسی زبان و حتی انگلیسی زبان دارند کار می کنند. عده ای هم به روزنامه های غیر سیاسی رو آوردند تا امنیت شغلی داشته باشند. اما عده ای هم هستند که این بحث را مطرح می کنند که این حیات ما است و ما چاره ای جز این نداریم و حداقل مجبوریم برای یک دوره ای به این وضعیت تن دهیم تا شرایط مناسب ایجاد شود.

با عیسی سحرخیز، عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و نماینده سابق مدیران مسئول در هیات منصفه دادگاه مطبوعات، در باره فضای امروز مطبوعات ایران و خودسانسوری و سانسور گفت و گو کردیم. فضایی که سحرخیز ادامه آن را ناممکن می داند.

وضعیت فعلی مطبوعات داخلی را چگونه ارزیابی می کنید؟
در حال حاضر رسانه ها دارند در اوج سانسور و خودسانسوری فعالیت می کنند، و طبیعتا در چنین شرایطی نمی توانند به وظیفه اطلاع رسانی شان عمل کنند.

سانسور بیشتر به چشم می خورد یا خودسانسوری؟
در واقع ترکیبی از هر دو. در شرایطی که خودسانسوری کنار گذاشته شود، دستور از بالا و دیکته برای اعمال سانسور و یا نوعی اخراج ها و اعمال فشار، دوباره وضعیت را به شرایط خودسانسوری برمی گرداند.

یعنی مطبوعات ما نمی توانند در مقابل این فشارها بایستند؟
در فضای سانسور و اعمال فشار، طبیعتا مطبوعات دستشان بسته می شود، الا اینکه نخواهند زیر بار این فشارها بروند. اما متاسفانه وضعیت به گونه ای است که مجبورند برای ادامه حیاتشان این کار را بکنند. اگرنه آن ها هم باید به جمع کسانی بپیوندند که یا روزنامه نگاری را ترک کردند یا صلاح نمی بینند در شرایط خودسانسوری قلم بزنند.

چه ترسی وجود دارد که دستور به سانسور می دهد؟
شش سال پیش اتفاقی افتاد و مطبوعات را به صورت فله ای توقیف کردند و پیامد آن هم دستگیری های گسترده و بازداشت روزنامه نگاران بود. آن برخورد منجر به ترک کار و حتی ترک کشور شد و در کنارش وثیقه های چند صد میلیونی، رفت و آمد روزانه به دادگاه. همه اینها ، باعث می شود که مدیران مسئول تصمیم بگیرند خود را درگیر این ماجراها نکنند. و همین طور روزنامه نگارانی بودند که کارنکرده شاهد توقیف 5 ، 6 روزنامه شان بودند و حیاتشان زیر سئوال رفت. این مجموعه موجب می شود آنها خودسانسوری را بپذیرند تا کارشان را از دست ندهند. این عوامل همچنین این امکان را برای حکومت فراهم می کند که سانسور رابیشتر پیش ببرد.

تن دادن به این فشارها، سانسورکنندگان را برای ادامه سیاست هایش بدعادت نمی کند؟
همه به این سیاست تن نداده اند. بخشی از این حرفه اگرچه رفتند ولی سعی می کنند در وبلاگ ها، سایت های خبری و گفت و گو با رادیوها و جاهایی که امکان سانسور مباحث شان نیست، کار کنند. عده ای هم از کشور خارج شدند و از طریق رسانه های اینترنتی فارسی زبان و حتی انگلیسی زبان دارند کار می کنند. عده ای هم به روزنامه های غیر سیاسی رو آوردند تا امنیت شغلی داشته باشند. اما عده ای هم هستند که این بحث را مطرح می کنند که این حیات ما است و ما چاره ای جز این نداریم و حداقل مجبوریم برای یک دوره ای به این وضعیت تن دهیم تا شرایط مناسب ایجاد شود.

با سانسور در مطبوعات داخلی و روی آوردن روزنامه نگاران به فضای مجازی، آیا مخاطبین هم به این سمت رفته اند؟
طبیعی است. وقتی در بهار 79 که دوران اوج روزنامه ها بود، توقیف فله ای صورت گرفت، تیراژ مطبوعات روز به روز کاهش یافت، اما علاقه و تمایل مردم به شنیدن رادیوهای فارسی زبان خارج از کشور زیاد شد. به گونه ای که رادیوی ماشین های مردم بر روی این ایستگاه ها تنظیم شده. همچنین گسترش زیاد ماهواره ها، نشان از وجود مخاطب دارد. مردم در واقع رسانه خودشان را عوض کرده اند و این طبیعی است. آنها وقتی می بینند آن محصولی که می خواهند در بازار وجود ندارد، سعی می کنند آن را از فروشگاه های دیگر تهیه کنند. مردم، خودشان را محروم نمی کنند.

با این توصیف آیا می توان جلوی اطلاع رسانی را گرفت؟
نه، این کار غیرممکن است. در دنیای کنونی هرکسی که فکر کند می تواند جلوی گردش آزاد اطلاعات را بگیرد در خطاست. تجربه های گذشته ما نشان می دهد جلوگیری از سینما و ماهواره نتیجه نداشته، این کارها غیرممکن است و فقط دردسرها را افزایش می دهد و هزینه ها را بالا می برد. تازه با گذر زمان این هزینه ها و دردسرها هم کاهش پیدا می کند و حکومت ها مجبور می شوند سیاست های استبدادی خودشان را کنار بگذارند.

عدم اطلاع رسانی دقیق توسط رسانه های داخلی چه تبعاتی دارد؟
جامعه به سمت شایعه و رسانه های شنیداری می رود. طبیعی است در این فضا هر حرفی می تواند مشتری داشته باشد و حتی می تواند حاکمان را دچار مشکل کند. دیگر اینکه رسانه ها از درون کشوری بودن، به خارج از مرزها انتقال می یابند و طبیعتا کسی که در خارج از کشور است هیچ قید و بندی برای فعالیت ندارد و به گونه دیگری عمل می کند. این ها پیامدهای منفی این نوع اعمال حاکمیت است. از همه مهم تر اعتماد عمومی از بین می برد و دیگر مردم به رسانه ملی و نشریات شان اعتماد نمی کنند و سعی می کنند از طریق شایعه و رسانه های خارج از کشور نیاز اطلاعاتی شان را برآورده کنند.

چرا بعضی ها فکر می کنند آزادی اطلاعات و آگاه شدن مردم به ضرر حاکمیت تمام می شود؟
این سیاست کسانی است که فقط جلوی بینی خودشان را می بینند. در واقع مردم در هرصورت اطلاعات مورد نظرشان را کسب می کنند، اما اگر کسانی این کار را از روال طبیعی دور کنند، مردم هم به سمت و سویی می روند که نظم واقعی ندارد و دروغ بیشتری قاطی مباحث می شود. در واقع با این روش ها نه تنها جلوی کاری گرفته نمی شود، بلکه در بلند مدت تبعات منفی اش هم بسیار زیاد است. مردم به هرحال تحلیل خودشان را دارند و کسی نمی تواند مردم را از آن جایگاهی که هستند دور کند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates