اگر ايران به حال خود رها شود!
بیبیسی: تام پورتئوس
تحليلگر و خبرنگار آزاد
نتيجه انتخابات اخير به قدرت رسيدن احمدی نژاد بود که بر تلاش اصلاح طلبان ليبرال مهر پايان نهاد، يک اسلامگرای توده پسند را به مقام رياست جمهوری رساند
در سفر اخير خود به ايران از چاه مشهور جمکران در نزديکی شهر قم ديدن کردم.
اعتقاد بر اين است که امام زمان، امام دوازدهم شيعيان، که بيش از يکهزار سال پيش به غيبت رفت، به خواب يکی افراد محلی آمده و از اين مکان (جمکران) به عنوان “زمين شريف” ياد کرده است. به باور مردم او به زودی ظهور خواهد کرد تا عدالت را در جهان برقرار کند.
هدف من از اين سفر اين بود که ببينم آيا بين انتخاب محمود احمدی نژاد به رياست جمهوری و اعتقاد رو به گسترش ايرانيان به ظهور قريب الوقوع امام زمان ارتباطی وجود دارد؟
در روز ديدار من از جمکران، بسياری از بازديد کنندگان از اين مکان را عراقی هايی تشکيل می دادند که برای زيارت مکان های دينی به ايران سفر کرده بودند.
هيچيک از اين زايران به گفتگوی سياسی علاقه ای نشان نمی داد به جز اظهار نظر در اين زمينه که، در مقايسه با عراق، ايران به گونه ای شگفت آور امن و آرام است.
کارهای ساختمانی، توسعه پارکينگ اتومبيل ها و جمعيت انبوهی که هر هفته به اين مکان زيارتی سفر می کند نشان می دهد که جمکران به سرعت رو به گسترش دارد.
در حاليکه در انتخابات اخير رياست جمهوری، بسياری از ايرانيان در حمايت از برنامه انتخاباتی محمود احمدی نژاد در زمينه باز توزيع ثروت به او رای دادند، ممکن است برخی ديگر جذب سخنان آقای احمدی نژاد در زمينه انتظار و بشارت ظهور (امام زمان) شده و به اين دليل رای خود را به نفع وی به صندوق ها انداخته باشند
بسياری از ايرانيان تحصيلکرده، از جمله برخی روحانيون، اعتقاد به چاه جمکران را صرفا بخشی از خرافات مردم تلقی می کنند.
با اينهمه، در سال های اخير اعتقاد به بازگشت قريب الوقوع امام غايب به سرعت در ميان توده مردم، و نه صرفا افراد فقير و بی سواد، رشد کرده است.
گفته می شود يک گروه نيمه سری، موسوم به حجتيه که سالها قبل از انقلاب شکل گرفت و اعضای آن معتقدند برای فراهم ساختن زمينه ظهور امام زمان، ايجاد هرج و مرج کامل لازم است، در بخش های مختلف رژيم ايران حضوری دوباره يافته است.
نشانه هايی در دست است که محمود احمدی نژاد و تعدادی از همکاران نزديک وی از هواداران و يا حتی اعضای فعال حجتيه هستند.
در حاليکه در انتخابات اخير رياست جمهوری، بسياری از ايرانيان در حمايت از برنامه انتخاباتی محمود احمدی نژاد در زمينه باز توزيع ثروت به او رای دادند، ممکن است برخی ديگر جذب سخنان آقای احمدی نژاد در زمينه انتظار و بشارت ظهور (امام زمان) شده و به اين دليل رای خود را به نفع وی به صندوق ها انداخته باشند.
بدينگونه، نتيجه انتخابات ناشی از تلفيقی از جاه طلبی يک گروه کوچک تندرو و احساس محروميت و سرخوردگی طبقات فقير شهری و روستايی (و به ادعای بعضی، مقداری تقلب در جريان انتخابات) بود.
از اصلاح طلبان تا اسلامگرايان توده پسند
نتيجه انتخابات اخير به قدرت رسيدن احمدی نژاد بود که بر تلاش اصلاح طلبان ليبرال مهر پايان نهاد، يک اسلامگرای توده پسند را به مقام رياست جمهوری رساند و بار ديگر ايران را در يک مسير سياسی ناشناخته قرار داد.
در دهه ۱۹۹۰ و پس از مرگ آيت الله خمينی و خاتمه جنگ ايران و عراق، ماجرای اصلی در صحنه سياست ايران رقابت بين محافظه کاران طرفدار حفظ ميراث ايدئولوژيک خمينی و اصلاح طلبانی بود که می کوشيدند با استفاده از نهادهای دموکراتيک موجود در بدنه نظام سياسی، به پيشبرد آزادی کمک کنند.
در سال های پايانی دهه ۱۹۹۰، به نظر می رسيد که ستاره اقبال اصلاح طلبان رو به صعود گذاشته است.
از زمان انتخابات رياست جمهوری تابستان گذشته، مبارزه قدرت در ايران ظاهرا تغيير شکل يافته و به جای رقابت بين “اصلاح طلبان” و “محافظه کاران”، اين مبارزه بين محافظه کاران عملگرا و اسلامگرايان منتظر ظهور جريان دارد
در انتخابات سال های ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰، محمد خاتمی، روحانی اصلاح طلب، به مقام رياست جمهوری انتخاب شد.
در ابتدا به نظر می رسيد که محمد خاتمی چشم اندازی واقعی ازاصلاحات، فضايی باز و رويکردی حاوی همکاری با غرب را تصوير می کند.
اما در آغاز دوره دوم رياست جمهوری وی، مشخص شده بود که با توجه به مخالفت شديد عناصر محافظه کار اسلامگرا که مراکز قدرت نظام را در دست داشتند، نه تنها خاتمی قادر به انجام اصلاحات قابل توجهی نيست بلکه نظام سياسی نيز ماهيتا اصلاح ناپذير است.
بر اين اساس، تا زمانی که ولايت فقيه به عنوان اصل ابتکاری آيت الله خمينی پا برجا می ماند، زور کسانی که مدعی بودند به نام ايدئولوژی اسلامی و در نهايت، به نام الله و امامان شيعه عمل می کنند، بر کسانی می چربيد که اقدامات خود را منبعث از مردم سالاری و اراده مردم می دانستند به خصوص اينکه گروه اول آماده بودند مخالفان خود را سرکوب کنند.
از زمان انتخابات رياست جمهوری تابستان گذشته، مبارزه قدرت در ايران ظاهرا تغيير شکل يافته و به جای رقابت بين “اصلاح طلبان” و “محافظه کاران”، اين مبارزه بين محافظه کاران عملگرا و اسلامگرايان منتظر ظهور جريان دارد.
در يکسو، نهاد غير منتخب و محافظه کار، اما عملگرای مجمع تشخيص مصلحت نظام زير نظر اکبر هاشمی رفسنجانی، رييس جمهوری اسبق، مشاهده می شود که اختيارات آن افزايش يافته است.
در سوی ديگر، رييس جمهوری تازه منتخب، يعنی فردی توده پسند به نمايندگی از شبکه ای در هم تنيده و متشکل از جناح هايی حضور دارد که اعضای آنها را ايدئولوگ هايی تشکيل می دهند که (تا حدودی به دليل شرکت در جنگ ايران و عراق) خود را صاحب حق می دانند و از اينکه تا کنون در حاشيه نگه داشته شده بودند ناخرسندند.
با به چنگ آوردن کرسی رياست جمهوری، اين شبکه اينک در صدد است تا موقعيت خود را با اتکا به آميخته ای از شعارهای مردم پسند، دست زدن به مانورهای سياسی پشت پرده و پاکسازی مخفيانه و مرموز مخالفان تحکيم بخشد.
با توجه به جدی بودن جنگ قدرتی که اينک در درون رژيم جريان دارد، بسياری از ايرانيان به گونه ای بارز نسبت به نتيجه اين مبارزه سياسی خوشبين هستند.
آنچه که در نبرد پشت پرده بين جناح های سياسی ايران مطرح است بقا يا نابودی انقلاب اسلامی نيست بلکه عوايد اقتصادی کسب قدرت سياسی است. در اين کشور نه تنها يک اقتصاد رسمی به ارزش حدود پانصد ميليارد دلار در سال وجود دارد، بلکه اقتصاد غير رسمی و غول پيکر ديگری نيز فعال است که نظام سياسی آن را به کار می اندازد و بنيادهای دينی و ساير شبکه های ارتباط دهنده بازار و بخش های مختلف ساختار قدرت “مديريت” آن را بر عهده دارند
برخی می گويند که برنامه های افراطی و مردم پسند محمود احمدی نژاد با همان موانعی از سوی روحانيون محافظه کار عملگرا مواجه خواهد شد که برنامه های اصلاحات محمد خاتمی با آن روبرو بود و به دليل مخالفت همين گروه نهادهای روحانی به نتيجه نرسيد، به اين دليل که موفقيت وی قدرت سياسی و اقتصادی اين نهادها را به مخاطره می انداخت.
علاوه بر اين، نتيجه مبارزه کنونی قدرت در درون حاکميت، هرچه که باشد، تشکيلات محافظه کار بايد در بلند مدت همچنان با نيروهای اجتماعی داخلی طرفدار آزادی بيشتر در جامعه مقابله کنند.
“دولت سايه”
ممکن است نهضت اصلاح طلبی دهه ۱۹۹۰ دچار شکست سياسی شده باشد اما کسانی که از اين حرکت حمايت کردند هنوز بخشی زنده و فعال در بدنه جامعه ايران را تشکيل می دهند.
اين بخش از جامعه اينک برای ادامه فشار به منظور توسعه جامعه مدنی در جستجوی يافتن استراتژی هايی در خارج از محدوده نظام سياسی حکومتی است.
بر اساس يک تفسير متفاوت از سياست در ايران، آنچه در ايران اهميت دارد نهادهای رسمی حکومتی، چه انتخابی و چه غير انتخابی، نيست.
بنابراين تفسير، در واقع اين نهادها ماهيت روبنا و پوشش يا ابزاری در دست اليگارشی متشکل از سياستمداران، روحانيون، ماموران ارشد امنيتی، سفته بازان و بازاريانی را دارند که از آنها به عنوان وسيله هايی برای انباشت و حفظ ثروت و قدرت بهره برداری می کنند.
به عبارت ديگر، ايران عملا دارای نوعی “دولت سايه” است.
آنچه که در نبرد پشت پرده بين جناح های سياسی ايران مطرح است بقا يا نابودی انقلاب اسلامی نيست بلکه عوايد اقتصادی کسب قدرت سياسی است.
در اين کشور نه تنها يک اقتصاد رسمی به ارزش حدود پانصد ميليارد دلار در سال وجود دارد، بلکه اقتصاد غير رسمی و غول پيکر ديگری نيز فعال است که نظام سياسی آن را به کار می اندازد و بنيادهای دينی و ساير شبکه های ارتباط دهنده بازار و بخش های مختلف ساختار قدرت “مديريت” آن را بر عهده دارند.
در عين حال، از زمان انتخاب محمود احمدی نژاد وضعيت اقتصادی ايران بدتر شده، سرمايه گذاران خارجی به امارات عربی متحده گريخته اند، بازار سهام تنزل يافته، تصميم گيری در بخش انرژی به دليل ناکامی رييس جمهوری در کسب رای اعتماد مجلس برای وزير نفت مورد نظر وی (دست کم برای چند ماه) فلج شده، و اعتماد به نظامی بانکی تضعيف شده است.
رهبران غربی، که ترکيب بالقوه جنگ افزارهای کشتار جمعی، تروريسم و رژيم های ياغی ذهن آنان را به خود مشغول داشته، بيم آن دارند که برنامه هسته ای غيرنظامی ايران به پوششی برای دستيابی به تسليحات اتمی تبديل شود
ضعف مديريت اقتصاد وابسته به نفت ايران يکی از موثرترين دلايل تمايل اعضای اليگارشی حاکم بر ايران به مهار کردن محمود احمدی نژاد است.
در عين حال، گرايش های عقيدتی رييس جمهوری جديد می تواند به نوعی دارايی منفی برای تشکيلات محافظه کار ايران تبديل شود.
بر اساس تعبير “دولت سايه” از سياست ايران، ايدئولوژی اسلامگرا تنها تا زمانی مفيد محسوب می شود که در خدمت تثبيت و حفظ وضعيت موجود باشد.
اما هرگاه اين ايدئولوژی به مانعی در اين راه تبديل شود، به سرعت از شدت و حدت آن کاسته می شود.
به همين دليل است که در حاليکه محافظه کاران ميانه رو در خلال پنج سال گذشته قدرت خود را تحکيم بخشيده اند، در مورد تغيير نحوه پوشش و رفتار اجتماعی دوران محمد خاتمی که از اواخر دهه ۱۹۹۰ در ايران رواج يافت اقدامی نکرده اند.
گروه همکاران محمود احمدی نژاد گفته اند که از بازگشت به محدوديت های شديد اسلامی حمايت می کنند که در دهه ۱۹۸۰ بر جامعه تسلط داشت.
اما محافظه کاران عملگرا در رژيم ايران می دانند که تشديد نارضايتی مردم از اسلامگرايی از طريق تحميل مقررات کسالت آور بر جوانانی آماده طغيان و بی علاقه به اين مقررات فايده ای در پی نخواهد داشت.
دقيقا به دليل پشت سرگذاشتن انقلاب اسلامی و تجربه کردن قوانين اسلامی است که در ايران نشانه چندانی از آن هيجانی که در ميان اسلامگرايان (ومخالفان غرب) شبه جزيره عربستان، شرق مديترانه و شمال آفريقا محسوس است، ديده نمی شود.
با گذشت بيش از ۲۵ سال از انقلاب اسلامی، مردم ايران خواستار کاهش، و نه افزايش اسلام در سياست کشور خود هستند.
اگر ايران به حال خود رها شود، احتمال بسيار وجود دارد که به خودی خود از بحران جاری عبور کند، بر تمايل احمدی نژاد برای احيای شرايط انقلابی فايق آيد و به تدريج در مسير اصلاحات واقعی سياسی گام بگذارد. اما آيا ايران به حال خود گذاشته خواهد شد؟
تشديد خصومت با غرب
خصومت و سوء ظن متقابل بين حکومت ايران و غرب در حال حاضر به مراتب شديدتر از سال های اخير است.
رهبران غربی، که ترکيب بالقوه جنگ افزارهای کشتار جمعی، تروريسم و رژيم های ياغی ذهن آنان را به خود مشغول داشته، بيم آن دارند که برنامه هسته ای غيرنظامی ايران به پوششی برای دستيابی به تسليحات اتمی تبديل شود.
آتش خصومت بين ايران و دولت های عرب سنی مذهب، که در جريان جنگ ايران و عراق شدت داشت، همچنان مشتعل است و هراس اعراب سنی از نفوذ ايران در ميان اکثريت شيعه عراق، آن را افروخته نگاه می دارد.
اسرائيل نيز از سخنان مکرر احمدی نژاد در انکار کشتار يهوديان به دست آلمان نازی هراسان شده است.
اين وضعيتی بسيار بی ثبات و غيرقابل پيش بينی است که وخامت بيشتر آن تنها می تواند به عناصر تندروتر در صحنه سياست ايران خدمت کند.
برخی از ناظران، تحرکات اخير محمود احمدی نژاد در جبهه های سياست بين المللی و منطقه ای، از جمله اظهارات خصمانه وی عليه اسرائيل، را به نشانه ای از بی کفايتی و فقدان تجربه تعبير کرده اند.
اما ممکن است اين تحرکات در واقع بخشی از برنامه عمدی احمدی نژاد برای شدت بخشيدن به يک درگيری منطقه ای باشد با اين هدف که موقعيت متزلزل داخلی وی تقويت شود.
اينک به نظر می رسد که آمريکا و دولت های اروپايی مصمم هستند که روند وخامت اوضاع را که ظاهرا مورد نظر احمدی نژاد است به وی پيشکش کنند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.