16.01.2006

گنجی، سروش و مصباح یزدی

آفتاب-رضا پارسا: تباین اندیشه امام و جمهوریت، گفتاری است که آیت الله مصباح یزدی و شاگردانش در این روزها از آن سخن می گویند. آنها تأکید دارند که امام خمینی (ره) در پی حکومت اسلامی بود و در میان سخنان ایشان، جمهوری ای نیز اگر در میان بوده تنها از باب مصلحت مطرح شده است و لاغیر. آقای مصباح و شاگردان ایشان این روزها اما نکاتی را مطرح می کنند که اکبر گنجی، روزنامه نگار ایرانی، به واسطه طرح آن به تحمل حبس و زندان محکوم شد و گنجی آن چنان که در مصاحبه ای در حاشیه کنفرانس برلین و بعدها در مانیفست جمهوری خواهی اش گفت، مدعی بود که نمی توان قرائتی جمهوری خواهانه از اندیشه امام خمینی (ره) داشت. او در مانیفست اول خود قرائت جمهوری خواهانه اصلاح طلبان از آرای حضرت امام را مبتنی بر یک هرج و مرج فکری خواند و ابزاری دانست که آنها در جهت مقاصد سیاسی خود از آن سود می جویند. اما این سخن گنجی، نه تنها با نقد اصلاح طلبان که با انتقاد اصول گرایان و حتی برخوردهای حکومتی روبه رو شد. گنجی معتقد بود که اندیشه های حضرت امام، نسبتی مستقیم با دموکراسی، آزادی و جمهوری خواهی ناب ندارد و این اعتقاد او، از جانب برخی مقامات توهین به بنیان گذار جمهوری اسلامی و در حقیقت توهین به مقدسات قلمداد شد.

اکنون این پرسش مطرح می شود که چرا آقای مصباح یزدی و اکبر گنجی در حالی که هر دو سخنی مشترک را مطرح می کنند، سرنوشتی متفاوت دارند: یکی قدر می بیند و دیگری اما نه تنها قدر نمی بیند که با محکومیت قضایی رو به رو می شود! این حدیث، به نوعی حدیث عبدالکریم سروش نیز هست.

چندی پیش تر، وقتی عبدالکریم سروش، طی یک سخنرانی در پاریس از «اندیشه شیعه و مردسالاری» سخن می گفت، تأکید کرده بود که از اندیشه شیعی نمی توان دموکراسی را بیرون آورد و شیعه غالی با دموکراسی نسبتی نیز ندارد. این سخنان سروش اما در حالی با انتقاد فراوان رو به رو شد که مصباح یزدی بارها از تباین اندیشه شیعی و دموکراسی سخن گفته بود. این چنین بود که عبدالکریم سروش نیز در پاسخ به یکی از منتقدان خود نوشت: «ای کاش شما شعله ای آتش غیرت دینی خود را در خرقه متکلم رسمی حکومت ایران، مصباح یزدی می زدید که پانزده سال است به صد زبان و صد برهان می کوشد تا اثبات کند که دموکراسی و اسلام در تضادند».

بدین ترتیب در حالی که عبدالکریم سروش نیز به ظاهر، سخنی همچون مصباح یزدی را مطرح کرده بود، این بار نیز این سروش بود که مورد طعن قرار گرفت و مصباح یزدی همچنان در مسیر طرح اندیشه های خود آزاد بود.

حال اما این سؤال مطرح است که چرا تفاوت و چرا تمایز مصونیت؟ اگر اندیشه امام با جمهوریت در تضاد است، پس چرا برخورد با فردی همچون اکبر گنجی که از این تضاد سخن می گوید؟ و اگر اندیشه حضرت امام با جمهوریت در تضاد نیست(که به گمان ما نیست) ، چرا سکوت ؟
اگر دموکراسی متاعی بی ارزش در حکومت اسلامی ماست، پس چه باک از اینکه عده ای بگویند جمهوری اسلامی با دموکراسی ناسازگار بوده و سر سازش با آن ندارد. و اگر برای دموکراسی ارزشی قائلیم و آن را بخشی از هویت جمهوری اسلامی می دانیم (وآنانی که از عدم حاکمیت دموکراسی و مردسالاری در ایران سخن می گویند را مورد عتاب و خطاب قرار می دهیم و مستحق احکام قضایی می دانیم)، پس چرا آقای مصباح یزدی مجاز است تا هویت جمهوری اسلامی را با زیر سؤال بردن وجه جمهوریت آن، مخدوش سازند.

چرا اینجا آتش «منافع ملی» و «تشویش اذهان عمومی» روشن نمی شود؟ آیابراستی نظام ماقصد ندارد این دو گانگی را وا برسد؟ چشمان دنیا دارد ما را نگاه میکند . اینرا باور داریم؟

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates