10.01.2006

سخنان رهبر چلاق را داشته باشید تا سر پل خرگیری یقه‌اش را بگیریم

بازتاب: تعرض به حقوق مردم، محاربه با خداست

پیرو انتشار گسترده اظهارات برخی افراد در زمینه تشکیک در جمهوریت نظام و ایجاد تعارض میان «جمهوریت» و «اسلامیت»، سخنان آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب که در بیست‌وسوم اسفندماه سال 1380 به صورت مشروح به این ادعا پاسخ دادند، منتشر می‌شود.

نظر به اهمیت این بیانات و به منظور روشنگری که زایل کننده بساط فتنه و شبهه است، متن سخنان ایشان در آن دیدار را عینا برای استفاده خوانندگان گرامی ‌منتشر می‌کنیم:

بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی لطف فرمودید آقایان محترم. بعد از این جلسات پرکار، بنده را هم به زیارت خودتان محظوظ کردید و امیدواریم که خداوند متعال برکات خودش را بر این دلها و عزمها و نیتها و تلاش‌هایی که صورت می‌گیرد نازل کند و انشاء الله این جلسه را منشأ برکات الهی برای مردم قرار بدهد. مسلماً جمع خبرگان محترم که به رأی مردم و به خواست و شناخت مردم این مسئولیت سنگین را بر عهده گرفتند، یکی از حساسترین نقاط مجموعه نظام جمهوری اسلامی است و خیلی تلاش شد از اوایل که این مجلس در چشم مردم، درافکار عمومی، به صورت یک مجلس تشریفاتی تلقی بشود، لیکن گذشت زمان و حضور و فعالیت بجای این مجلس در لحظات حساس، نشان داد که چقدر این مجلس برای نظام اسلامی و برای کشور مهم است.

این اهمیت قهراً بحث‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و مطالعاتی و تفکراتی که در داخل این مجلس و برای این مجلس هست، رتبه اهمیت اینها را هم بالا می‌برد. مهم این است که خبرگان، معتمد مردم و امین مردمند در یک امری که اهم امور در نظام سیاسی کشور ماست. در واقع مجلس خبرگان مظهر مردمسالاری دینی است. از یک طرف حضور مجلس و انعقاد این مجلس متکی است به مردم، از یک طرف اعضای این مجلس کسانی هستند که با معیارهای اسلامی در باب نظام سیاسی اسلام و مسئله حکومت آشنا هستند و از این معیارها تخطی نمی‌کنند. این نموداری است از همان چیزی که ما اسمش را می‌گذاریم مردمسالاری دینی. مردم سالاری دینی که امروز تبلور پیدا کرده است در نظام جمهوری اسلامی نباید اشتباه بشود با دمکراسی‌های رایج غربی؛ ولو [اگر] وجوه اشتراکی هم داشته باشند، لیکن فرقهای عنصری و جوهری متعددی هم دارند.

اساس جمهوری‌های غربی و به اصطلاح رایج خودشان «جمهوریهای لائیک»، در غرب و تبعه آنها در جای دیگر دنیا، نشاندن حق مردم به جای حق خدا، یا رأی مردم به جای نظر و فتوای دین هست. از همان حدود قرن هجدهم، اواخر قرن هجدهم که این جور جمهوری‌ها از فرانسه شروع شد و در نقاط دیگر اروپا به تدریج راه پیدا کرد؛ این حرکت در واقع یک حرکتی بود در مقابل نظامهای قبل از این دوره در اروپا، و یک مجموعه ای از حرکات بود که نقطه مقابل آن، تفکرات قرون وسطایی اروپا قرار داشت.

جمهوری اسلامی در واقع با هر دو نوع این جریانهای اروپایی، چه آنچه که در قرون وسطا یا قبل از همین قرن هجدهم در اروپا وجود داشت، هم با او مخالف است. هم با آنچه که بعداً به عنوان عکس العمل آن به وجود آمد، مغایر و مخالف است.

آنچه که قبلاً وجود داشت، حکومت‌های استبدادی، موروثی، متکی بر تقلب و غلبه یک قدرت، یک فرد مقتدر یا یک جمع مقتدر بر امور یک کشور بود، اساس این بود؛ اسلام با این مخالف است. آنچه که بعد به وجود آمد این بود که حق را منحصراً درانتخاب مردم، در رأی مردم و با خواست مردم منطبق بدانند (حالا لااقل در شعار و در ارایه فکر و تئوری این جور است، ولو حالا در واقع این جور نیست؛) این هم اسلامی نیست. در اسلام حق الله رقیب حق الناس نیست؛ نقطه مقابل حق الناس نیست. حق مردم، همه حقوق مردم، از جمله حق انتخاب که قطعاً برای مردم وجود دارد در امر حکومت، این ناشی است از حکم الهی. همه حقوق مردم اعتبارش متخذ است از حاکمیت خداوند و آنچه که خدای متعال مقرر فرموده است. لذا در قرآن کریم آن جایی که تجاوز و تعرض به حقوق مردم است- مثل مساله ربا که تعرض به اموال مردم است- تعبیر شده است «فأذنوا بحرب من الله»(1) این حرب الهی است. با این که این تجاوز به حقوق انسانهاست اما جنگ با خداست. یا در آن جایی که فساد فی الارض است که «و یسعون فی الارض فسادا»، این «یحاربون الله و رسوله» است، این حرب الهی است؛ تعرض به حقوق مردم است، اما محاربه با خداست. چون حقوق مردم، آنچه که متعلق به مردم است با همه وسعتی که دارد، این تکلیف الهی است، حقی است که خدا برای مردم معین کرده است، تکلیفی است که خدا برای کسانی که امور مردم را برعهده دارند، نسبت به مردم بر دوش آنها گذاشته است. لذا جمهوری اسلامی همان طور که مکرر عرض شده است، یک مرکب انضمامی‌نیست که ترکیبی باشد از چیزی به نام جمهوری و چیزی به نام اسلامی، تا یکی بگوید که من طرفدار جمهوریتم بیشتر، یکی بگوید من طرفدار اسلامیتم بیشتر؛ این جوری نیست. اصلاً می‌توان گفت مرکب نیست، [بلکه]یک حقیقت است. آن جمهوری است،آن اتکاء به آراء مردمی‌است که خدا آن را مقرر کرده است، خدا موظف کرده است ما را که در این زمینه رأی مردم را، انتخاب مردم را، اراده مردم را معتبر بشماریم.

درنهج البلاغه یک جایی امیرالمؤمنین (علیه الصلاه والسلام) راجع به تضییع حقوق مردم صحبت می‌کنند، می‌فرمایند کسی که این کارها را بکند «کان حربالله»؛ این محارب خداست. جمهوری اسلامی یعنی آن نظام سیاسی یی که برای مردم، حق قائل است، با همه این سعی یی که برای حق مردم وجود دارد و در همه این قلمرو عظیم با اتکاء به اراده خدا و تشریع الهی. بنابراین کسی اگر با اعتقاد به اسلام به حق مردم تعرض کند، تجاوز کند، این منتظرعقوبت الهی باید باشد. مشکل ما در نظام جمهوری اسلامی فقط این نیست که مردم به ما بدبین می‌شوند یا از ما عقیده شان برمی‌گردد. مشکل ما تکلیف شرعی هم هست ولو مردم نفهمند؛ یک جایی، یک حرکتی را انجام بدهیم، تضییع حقوق انسانها بشود، هیچ کس هم نفهمد. تبلیغات هم آن چنان پرسر و صدا باشد، مثل تبلیغات همین غربیها و همین آمریکایی‌ها که در همین آرای رئیس جمهوری کنونی آمریکا اکثریت را با جار و جنجال و سر و صدا زدند کنار، اقلیت را جای اکثریت نشاندند؛ تبلیغ هم کردند، مدعی دمکراسی هم هستند. این جور نیست که تبلیغات را هم حالا سر و صدایش را بالا کنیم، هیچ کس هم نفهمد که این جا تعرض شد به حقوق مردم و پایمال شد حق مردم، قضیه حل باشد، نخیر؛ مشکل ما، مشکل تکلیف شرعی هم هست، یعنی هر کسی در سرتاسر این پیکره عظیم حکومت – که حکومت، متمرکز و متجلی نیست فقط در شخص رهبری، همه اجزای حکومت،همه در این مردم سالاری دینی و وظایفی که از این ناحیه برعهده آنهاست، همه سهیمند؛ چه رئیس جمهور باشد، چه رئیس یک قوه باشد، چه نماینده مجلس باشد، چه مسئولیتی درهر گوشه یی داشته باشد – تکلیف همه این عرض و طول وسیع این است که حقوق مردم را رعایت کنند لله؛ این دو تا با هم همراهند، یکی هستند. حق مردم ناشی از حق الهی و تکلیف الهی است. این پایدارترین وسیله است و مستحکمترین وسیله است برای حفظ حقوق مردم.

اگر درنظام مردم سالاری دینی،در نظام جمهوری اسلامی افراد درست گزینش بشوند در هر مرحله یی از مراحل و مرتبه یی از مراتب حکومت، اگر واقعاً با صلاحیت‌های متناسب با آن مرتبه افراد گزینش بشوند، هیچ حقی از مردم ضایع نخواهد شد؛ می‌شود این را اطمینان داشت. حق مردم این جوری است که حفظ خواهد شد و تضییع نخواهد شد. در حالی که در دمکراسی‌هایی که ریشه و پایه استحقاق مردم و حق مردم یک فلسفه الهی نیست، متکی به تکلیف الهی نیست؛ آن جا نه، آن جا ممکن است که حق هم ضایع بشود.انسانها چون مراقبی، رقیبی، تکلیفی، مسئولیتی ورای همین چیزهایی که مردم ممکن است بفهمند و بدانند، برای خودشان قائل نیستند، لذا آنجا تضییع حق مردم زیاداست.خطای بزرگی است اگر ما امروز مردم سالاری بااین عمق را، اعتنای به حق مردم را با این فلسفه عمیق، این را مخلوط کنیم و بیامیزیم یا اشتباه کنیم با آنچه که در غرب وجود دارد؛ مردم سالاری حقیقی این است و شارع مقدس بر طبق موازین فقهی یی که دست ما هست، دردوران غیبت امام معصوم (علیه الصلاه والسلام) این وظیفه یا تکلیف یا حق حکومت و حاکمیت را با یک صلاحیتهایی مقرون کرده، بدون این صلاحیتها این حق وجود ندارد، این اجازه وجود ندارد؛ چون اصل، عدم تسلط هیچ انسانی است بر انسان دیگر. آن جایی که می‌خواهد تصرف کند یک انسانی در امور انسانهای دیگر، این باید این صلاحیتها حتماً وجود داشته باشد. تشخیص این صلاحیتها هم طبق یک رویه عقلایی مورد اعتماد بر عهده کسانی است که توانایی این کار را دارند و در نظام جمهوری اسلامی مردم از این طریق انتخاب خودشان را و بیعت خودشان را اعلام می‌کنند. حضور مردم و انتخاب مردم به وسیله انسان‌هایی که این صلاحیت‌ها را می‌شناسند و توانایی آن را دارند که این را درکسی تشخیص بدهند و وظیفه آن را دارند که این را نظارت کنند و بقای آن را و حفظ آن را و وجود آن را کنترل کنند و بفهمند که چه دارد می‌گذرد؛ این بالاترین وظیفه ای است که وجود دارد. لذاست که مجلس خبرگان یک مجلسی است بسیار حساس، بسیار مهم.

بنده در اوقات انتخابات اخیر مجلس خبرگان که تبلیغات عجیبی در دنیا می‌شد برای این که مردم را منصرف کنند از شرکت دراین انتخابات. عجیب این بود. رادیوهای بیگانه تلاش می‌کردند، تبلیغات می‌کردند، امواج پرخرج را دایم پخش می‌کردند برای این که مردم را وادار کنند که دراین انتخابات شرکت نکنند، که نیایند. بعضی‌ها هم البته تجاوب می‌کردند با آنها در داخل. بنده همان وقت- آنها از جمله حرفهایشان این بود که می‌گفتند مجلس خبرگان چه فایده ای دارد؟ – بنده همان وقت گفتم که اگر فایده نداشت، اینها این قدر خرج نمی‌کردند برای این که آن را خنثی کنند، برای این که آن را بی اثر کنند، برای این که مردم را از اقبال به مجلس خبرگان باز بدارند؛ اثرش را دیده اند که این قدر ازش می‌ترسند. چون دیده اند که چطور بروز، بهنگام اقدام می‌کند و تصمیم می‌گیرد و کشور را از تلاطم نجات می‌دهد، چون فهمیده اند این جور است- و باید همیشه همین جور باشد و بهنگام و بروز و آماده هر حادثه ای باشد و تصمیم لازم را در هر حادثه ای طبق تکلیف و تشخیص الهی خودش بگیرد- چون این را می‌دانند، لذاست که باهاش این قدر مخالفت می‌کنند؛ و همین جور هم هست.

خدا را شکر می‌کنیم که نظام جمهوری اسلامی را و انقلاب ما را با کیفیتی پدید آورده است که قائم به شخص نیست، قائم به هیچ شخصی نیست. امام (رضوان الله علیه) عمود این خیمه بود، پدر این حادثه بود؛ این حادثه عظیم تاریخی، پشتوانه ای بود که بلاشک اگر وجود فرد او نبود، این اتفاق، این حادثه عظیم در دنیا پیش نمی‌آمد بدون شک؛ با همه زمینه‌هایی که گفته شده است و ذکر شده است که این زمینه‌ها برای انقلاب بود- درست هم هست، اکثرش هم درست است- اما آن عامل فعالی که این اقتضائات را، این زمینه‌ها را تبدیل کرد به فعلیت و تحقق خارجی، او شخص امام (رضوان الله تعالی علیه) بود و خصوصیاتی که در او جمع بود. با همه اینها که در واقع عوامل اقتدار این نظام از سرانگشت او می‌چکید، او خودش فرمود و درست هم فرمود؛ فرمود که این انقلاب و این نظام قائم به شخص من نیست؛ آنی که امام بود، با آن عظمت بود؛ حقیقت قضیه همین است. این مجلس باید دایم آماده، حاضر، متوجه به مسئولیت بسیار خطیر و سنگینی که دارد باشد؛ این همان چیزی است که نمی‌خواهند.

و امروز اتفاق خوبی که برای مجموعه نظام و مجموعه مردم و آگاهان کشور افتاده است این است که دشمن حرف خود را عریان کرده است. بدترین چیز این است که انسان نداند دشمن متوجه چیست، متوجه کجاست. این حرف‌هایی که امروز مخالفین نظام اسلامی و حتی در مقامات سیاسی،مقامات حساس و مسئول سیاسی در حرف‌های رسمی‌خودشان می‌زنند که ما در ایران با این بخش، با این نقطه، با این اتجاه مخالفیم و هدف ما این است؛ این چیزی است که ما از ده سال پیش، دوازده سال پیش و قبل از او همیشه به عنوان تحلیل همین را می‌گفتیم. آگاهان جامعه این را به مردم مکرر همین را می‌گفتند. امر خیلی روشن نبود، واضح نبود، جنبه تحلیل داشت. معلوم بود که آنها با آن نظام اسلامی مخالفند، با آن معیارهای اسلامی مخالفند. آنها دنبال یک حکومت دست نشانده یی هستند دراین جا که منافع آنها را -همین طور که الان تصریح می‌کنند- دراین جا تامین کنند. این حکومت دست نشانده، شرط اولش این است که معتقد و پایبند به ارزش‌های اسلامی و موازین اسلامی نباشد؛ این شرط اولش است. و برای این که این خواست آنها تحقق پیدا کند، شرط اول این است که وسیله‌های انضباط و دقت و کنترلی که در قانون اساسی پیش بینی شده برای حفاظت نظام و سلامت نظام و اسلامیت نظام، این اینها وجود نداشته باشد؛ این شرط اول است تا بتوانند اگر ممکن است، نفوذ کنند در ارکان و بدنه نظام، و اگر نشد، آن وقت به مسائل دیگری متشبث بشوند. همه آن چیزهایی که مانع این خواسته است، در طول این سال‌های متمادی مورد تهاجم آنها بود، همه آن چیزهایی که زمینه ساز خواست دشمن هست، چیزهایی است که در این چند سال مرتب آن را خواسته اند، بر او پافشاری کرده اند و هوچی گری راه انداخته اند نسبت به آنها و امروز اینها را صریح دارند بیان می‌کنند. این از خوشبختیها و مایه‌های خوشوقتی مردم و ماها باید باشد که دشمن دارد خودش را نشان می‌دهد به طور روشن، اهداف خودش را مشخص می‌کند، اتجاه خودش را روشن می‌کند.

امروز ما می‌دانیم که اینها با اسلام، با اسلامیت، با پایبندی به ارزشها، با ایجاد سد در مقابل نفوذ خودشان در ارکان نظام؛ با این مخالفند، امروز دشمنی اینها با این است. البته دشمن با همه عزمی‌که نشان می‌دهد، با همه امکاناتی که به حسب موازین ظاهری دراختیار او هست، توانایی آن کاری را که می‌خواهد، ندارد. این جور نیست که این کار برای دشمن فراهم باشد، نه؛بخشی از این امکاناتی که برای او لازم است، با همین جنجالها فراهم می‌شود. یکی از چیزهایی که او احتیاج دارد این است که مسئولین جمهوری اسلامی مرعوب بشوند، بترسند؛ این را لازم دارد، والا اگر چنانچه مسئولین نظام و تصمیم گیرندگان نظام، با شجاعت، با استقامت، بایستند بگویند نه، ما تسلیم نمی‌شویم، خواسته او برآورده نخواهد شد. یکی از ابزار کار این است که این شجاعت را، این قدرت ایستادگی را، همان چیزی را که نظام جز به مدد او نمی‌توانست پیروز بشود و بحمدالله تا امروز هم در بین مسئولین ما وجود دارد، این را از اینها سلب کنند. بخشی از کار این است؛ یک مقدار از این جنجالها به این قصد است، با این نیت است که افراد را، تصمیم گیران را دچار محذور کنند، مرعوب کنند. خیلی دقت نظر لازم است.

بنده یک وقتی عرض کردم، صبر امام (رضوان الله علیه) شبیه صبر امام حسین بود. واقعاً هم آن صبری که امام کرد- صبر همان استقامت و ایستادگی بر ادامه یک راه که در اسلام به عنوان صبر معین شده؛ ایستادگی کردن و کار خود را ادامه دادن و عقب نزدن، این معنایش صبر است دیگر- صبری که امام کرد، شبیه صبر امام حسین است که صبر امام حسین اسلام را در طول تاریخ تا امروز بیمه کرده. یعنی اگر واقعاً امام حسین آن صبر تاریخی را در کربلا نمی‌کردند- در کربلا و قبیل کربلا و مقدمات حادثه عاشورا- اگر آن صبر را نمی‌کردند، بلاشک با گذشت یک قرن، حتی از نام اسلام هم اثری نمی‌ماند و امام حسین زنده کرد این را به برکت صبر. خب این صبر آسانی نبود. صبر فقط این نیست که انسان را زیر شکنجه بیندازند یا فرزندان انسان را جلوی انسان شکنجه کنند یا بکشند و انسان خب، ایستادگی کند؛ این یک مرحله مهمی‌است از صبر البته، اما از این مهمتر این است که یک انسانی را با وسوسه‌ها، با اظهاراتی که علی الظاهر هم ممکن است در نظر بعضی منطقی بیاید، ازادامه این راه باز بدارند. همان کاری که با امام حسین می‌کردند، آقا شما کجا دارید می‌روید، خودتان را در معرض خطر قرار می‌دهید، خانواده تان را در معرض خطر قرار می‌دهید، جری می‌کنید دشمن را، دست آنها را به خون خودتان باز می‌کنید؛ این است. هر کس رسید، امام حسین را در مقابل این محذور اخلاقی خواست قرار بدهد که شما با این اقدام خودتان جان عده ای را دارید به خطر می‌اندازید و دشمن را مسلط تر می‌کنید و اینها را وادار می‌کنید به این که دست به خون شما بیالایند. خیلی نقطه مهمی‌است، خیلی تردیدآور است. این یک جنگ روشن و واضح نیست که آدم بگوید من می‌روم تا کشته بشوم، نه؛ این محاذیر دنبالش هست. امام حسین این معنا برایش ممکن بود مطرح باشد یا مطرح کنند که آقا شما اگر کشته بشوید، شیعیان شما را در کوفه قتل عام می‌کنند، پدر همه را درمی‌آورند، بایست شما زنده باشید، باشید، یک ملجایی باشید، پسر پیغمبرید، با حفظ حیات خودتان جان یک عده ای را حفظ کنید؛ اینها همه وجود داشت. در مورد امام عیناً همین معنا تکرار شد. بنده فراموش نمی‌کنم در بعد از واقعه پانزده خرداد که امام را دستگیر کردند و آن حادثه عظیم و خونین اتفاق افتاد، بعضی از بزرگان، به خود من یکی از بزرگان معروف، از شخصیتهای برجسته گفتش که خب این درست است؟! توی این مملکت این همه جوان هست غالباً فاسد، در بین اینها بهترینشان متدینینند، توی متدینین هم بهترینشان کسانی هستند که توی این قضایا می‌آیند توی خیابان. خب فلانی با این حرکت بهترین‌ها را داد دم چک دشمن و خونشان بر زمین ریخته شد؛ این درست است؟ این می‌بینید این منطق است دیگر، یک منطقی است این. آن کسی که بتواند بر این منطق فائق بیاید و صبر کند در مقابل این منطق متزلزل کننده، این آن صبر عظیم است. این آن صبر حسینی است که امام این صبر را داشت.
در قضیه جنگ همین تکرار شد، در قضایای گوناگون کشور این تکرار شد. امام ایستاد، صبر کرد و همین صبر بود که این عظمت را به وجود آورد، این خیمه را بر سر پا کرد، این حادثه ای را که حضرت آقای مشکینی به حق فرمودند که یک حادثه ای است که باید شب و روز بر آن شکر کرد، پرچم اسلام، حاکمیت اسلام تحقق پیدا کند در خارج، تجسم پیدا کند؛ این چیز کوچکی است؟! این را محقق کرد، این صبر امام (رضوان الله علیه) و صبر ملت و مردم و نخبگان جامعه همراه امام بود که ما را پیروز کرد. دشمن این صبر را می‌خواهد بشکند. یک ارزشها یا مصالح خیالی و پنداری را مطرح کند که نتیجه این مصالح این باشد که تصمیم گرفته بشود که در مقابل آمریکا ما کوتاه بیاییم؛ یعنی تسلیم آمریکا بشویم. این است، این آن خطر اصلی است که باید مراقب این بود که در اراده مسئولین کشور، در اراده زبدگان کشور و نخبگان کشور، به خاطر مصالح موهوم، تردید به وجود نیاید. حالا دشمن خب زورمند هم هست، قوی هم هست، پول هم دارد، موشک هم دارد، اتم هم دارد، تبلیغات هم دارد، حالا چه اشکال دارد این یک قدم را عقب بنشینیم؟! شاید او ساکت بشود. خب دشمن با یک قدم عقب نشستن شما اصلا ساکت نخواهد شد. او با اصل وجود تو، او می‌گوید: «وجودک ذنب لایقاس به ذنب» اصل جمهوری اسلامی قبول نیست. چه جور تصالحی با این جور دشمنی که اصل وجود تو را نفی می‌کند می‌توانی انجام بدهی؟ مذاکره کردن و تصالح کردن مال آن جایی است که یک خطی وجود دارد که هر دو طرف به آن خط، به آن مرز قانعند. خب یک اختلاف ملکی ای است، یکی می‌گوید دیوار من آنجاست، آن دیگری می‌گوید نخیر، این جاست، یک متر عقب تر و جلوتر، پنج متر عقب تر و جلوتر. بالاخره به یک حدی قانع می‌شوند. دیوار را می‌گذارند، اختلاف تمام می‌شود. این جا، جای مذاکره است. اما آن جایی که طرف مقابل می‌گوید اصلا تو نباید توی این ملک باشی اصلا، مال تو نیست، باید بروی؛ این جا مذاکره امکان ندارد. اگر چنانچه او به صورت تاکتیکی و مرحله ای در ابتدا هم یک شعاری را مطرح کند، وقتی شما می‌دانید که او مقصودش این است که این تاکتیک را، این مرحله را بگذراند، یک قدم بیاید جلوتر، با قوت بیشتری دنبال مرحله بعدی باشد؛ باز همان فشار، باز همان شانتاژ، باز همان تبلیغات جهانی، باز همان تهدید، همان عربده کشی، آن جا تکرار خواهد شد. همین طور باید ادامه بدهید به این سیر عقبگرد، به این انقلاب معکوس! تا وقتی که او به هدفش برسد که آن نبودن شماست. دشمن این را می‌خواهد. تصریح دارند می‌کنند. خدا را شکر- عرض می‌کنم- به این معنا تصریح می‌کنند، می‌گویند ما با اصل جمهوری اسلامی ]مخالفیم[. یکی از دیپلمات‌های ما با یکی از همین مسئولین فعال یکی از کشورهای مهم غربی حالا، در همین اواخر دیداری داشتند. از او سؤال می‌کند که خب این جنجال آمریکا علیه ما برای چیست؟ خب اینها که در قضایای افغانستان دیدند که جمهوری اسلامی چطور با متانت توی این قضیه وارد شد و چطور مشی جمهوری اسلامی جوری بود که توانست مردم افغانستان را از آن مشکلاتی که دچارش بودند، علی العجاله خارج کند. آن طرف گفته بود خب بله، آن وقت بین جمهوری اسلامی و فلان دولت یا فلان دولتها یک قدر مشترکی وجود داشت و او همین دشمن مشترکی بود که در بین بود در افغانستان. آن وقت خب بله همکاری می‌کردند. اما حالا که او وجود ندارد، حالا شما جمهوری اسلامی هستید، حکومت دینی هستید و آمریکا با اصل حکومت دینی مخالف است. بنابراین جایی برای تصالح نیست، جایی برای صحبت کردن و مذاکره نیست. مهم این است که مصالح پنداری جلوی چشم ما را نگیرد، عزم ما را متزلزل نکند، دچار رخوت نکند؛ بفهمیم که دشمن چه می‌گوید. این حرف جدیدی هم نیست که دشمن می‌زند. حالا علنی می‌کند، حالا به اتکای برخی از نشانه‌های غلطی که به او داده شده، خیال می‌کند زمینه فراهم است و الا از اول در فکر این بودند. مگر از اول نمی‌خواستند؟ شما ببینید چند ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مصوبه مجلس سنای آمریکا بود که علیه جمهوری اسلامی بود؛ صریحاً، که همین جا مردم راهپیمایی راه انداختند و سخنرانیها کردند و موضعگیری کردند و اینها؛ اصلاً بنابراین بود. از همان اوائل سفارت آمریکا در تهران شد مرکز ارتباطات برای براندازی جمهوری اسلامی؛چیز جدیدی نیست این. از روز اول این را می‌خواستند. منتها به انواع وسائل متشبث شدند، از انواع طرق مأیوس شدند، ]حالا[ در این برهه اخیر تصور می‌کنند که حالا موقعیت مناسبی است. خب یک مشوقه‌هایی هم داشته اند از قبیل آنچه که در بالکان پیش آمد، آنچه که در عراق در جنگ با کویت قضیه عراق پیش آمد، آنچه که در افغانستان اخیراً پیش آمد، یک مشوقه‌هایی هم داشته اند؛ از داخل هم خیال می‌کنند که زمینه برایشان آماده است، لذا خودشان را عریان کردند، حرفشان را لخت کردند، آن باطنی را که می‌خواستند نشان ندهند و به صرفه شان بود که نشان ندهند، او را نشان دادند، دارند صریح این را می‌گویند ولی باز هم نمی‌توانند، باز هم این جور نیست که این راه جلوی آنها باز باشد. ما عناصر اقتدار، عناصر قدرت و بقاء و صلابت در ما موجود است؛ این عناصر را باید حفظ کنید. با بودن آن عناصر نه نیروی نظامی، نه تهاجم، نه فعالیت سیاسی، نه فعالیت تبلیغاتی اثر نمی‌کند. مهم این است که ما حفاظ خودمان، درع خودمان، زره خودمان را از دست ندهیم. وحدتمان از جمله اینهاست، دینمان از جمله اینهاست. دقتمان در آنچه که بیان می‌کنیم، بر زبان می‌آوریم از جمله اینهاست. تکیه نکردنمان
به اختلافات فرعی و درجه دو و ثانوی، از جمله اینهاست. ما البته اختلافاتی در زمینه‌های مختلف، اختلافات سلیقه ای وجود دارد، آنچه هم که امروز وجود دارد در بین معتقدین به نظام- آنهایی که معتقد به نظام نیستند، آنها را کار ندارم- در بین معتقدین به نظام اسلامی و به این قانون اساسی آنچه که امروز از اختلاف سلیقه وجود دارد، بیشتر نیست از آنچه که در سالهای شصت و سه و شصت و چهار و شصت و پنج وجود داشت؛ آن وقت هم همین جور بود. آن وقت هم اختلاف سلیقه‌هایی در زمینه‌های گوناگون؛ در زمینه‌های اقتصادی- آنهایی که حالا، دوستان همه تان در جریان بوده اید، اگر به حافظه مراجعه کنید، قطعاً یادتان می‌آید- اتفاقاتی که در مجلس و بیرون مجلس و دولت و بقیه جاها می‌افتاد. فراوان اختلافات بود. اختلافات سلایق وجود دارد. آنی که مهم است این است که در خلال این اختلافات آن عنصر وحدت باقی باشد. یعنی آن وقتی که صحبت نظام است، صحبت ارکان اصلی نظام است، همه متحد باشند، همه صریح بدون مماشات، بدون پرده پوشی، صریح بگویند که ما پایبند به نظام هستیم، پایبند به این نقطه وحدت هستیم. ملاحظه کسی را نکنند؛ این مهم است. ما اگر چنانچه این ارکان و عناصر بقاء را و صلابت را و استقامت و استحکام را که بحمدالله هست در ما، اگر اینها را برش محافظت کنیم و نگه بداریم، دشمن این بار هم مثل دفعات دیگر هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و مردم ما این جورند. مردم به فضل پروردگار، می‌بینید، مردم متدینند، معتقد به نظامند، معتقد به ولایتند، پایبندند، کج سلیقگی است که ما برخی از تظاهرات مردمی‌و جوانی را حمل کنیم بر مخالفت با اصل دین یا با نظام اسلامی و با حکومت اسلامی، نه. این کج سلیقگی را البته دو دسته انجام می‌دهند: یک عده کسانی که از این کارها خوششان می‌آید، یک عده از کسانی که از این کارها بدشان می‌آید. هر دو در این کج سلیقگی شریکند که اینها را تلقی می‌کنند و تفسیر می‌کنند بعضی، به این که اینها مخالفت با اسلام است، نه، نخیر؛ اینها مخالفت با اسلام نیست، همیشه هم همین جور چیزهایی بوده و هست و خواهد بود تا این که ان شاءالله به تدریج تربیت اسلامی عمیق بشود در طول زمان و بتواند همه قشرها را، اول خود ماها را، اول خود ما را در اعماقمان مربای به تربیت اسلامی بکند که رعایت کنیم تقوای الهی را، ورع را، پاکدامنی را، پاکدستی را، پاک چشمی‌را، بی طمعی را، بعد هم در دیگران ان شاءالله پیش می‌آید به تدریج. مردم خوبند. مردم در خدمت نظام و در جهت نظام اسلامی هستند.
امیدواریم که ان شاءالله خداوند متعال به آقایان محترم توفقیات خودش را روزافزون کند. روح مطهر امام بزرگوار را که هر روزی که می‌گذرد، عظمت آن روح و ارزش آن شخصیت بی نظیر بیشتر برای ما معلوم می‌شود، ان شاءالله با اولیائش، با پیغمبران، با اولیائش محشور کند و ما را موفق بدارد که این راه پرافتخار را و راه شاد و ناظر به افقهای روشن را با قدرت هر چه بیشتر ان شاءالله ادامه بدهیم و ان شاءالله قلب مقدس ولی عصر (ارواحنا فداه) را از ما شاد و خرسند کند.
والسلام علیکم
و رحمه الله و برکاته

1- بقره: 279

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates