26.12.2005

گزارشات مردمی از پی آمد اعتصاب رانندگان شرکت واحد

پیک ایران: درود بر رانندگان شرکت واحد
امروز صبح مادرم رفت بازار و بعد آمد و گفت 45 دقیقه برای اتوبوس ایستادم ولی نیامد و مردم می گفتند راننده ها اعتصاب کردند. من هم سریع لباش پوشیدم ولی نمی دانستم باید کجا بروم. گفتم حالا می روم بیرون ببینیم چی میشه. چون می دانستم بعدا دلم می سوزد که چرا نرفتم.
رفتم سوار یک ماشین شدم تا یک جائی که رسیدم دیدم تقریبا رفت و آمد فلج شده است و صفهای طویلی از مردمی که خبر نداشتند چی شده، تشکیل شده است. تک و توک اتوبوس هائی هم بود که کار می کردند ولی خوب اصلا جوابگوی مردم نبود.
به ذهنم رسید که از یکی از راننده های همان اتوبوس هائی که هست بپرسم . رفتم جلو گفتم این همکاران تان که اعتصاب کردند کجا هستند؟ گفت توی توقف گاههای هر منطقه جمع شدند. ولی تجمع منطقه شش آریاشهر از همه بزرگتر است. بعد از من پرسید شما برای چی اینو می پرسید مگه می خواین برین اونجا؟ گفتم یکی از دوستانم اونجاست می خواهم بروم دنبالش.
خلاصه رفتم. چون آن منطقه را اصلا بلد نبودم به همین خاطر چند بار سئوال کردم تا فهمیدم کجاست. دل تو دلم نبود می ترسیدم که تا برسم تمام شده باشد. بارون شدیدی هم گرفته بود و اصلا مردم همه از کار و زندگی افتاده بودند .
بالاخره رسیدم دیدم که خلوته فکر کردم اعتصاب تموم شده چند دقیقه ایستادم دیدم چند نفر دارند می آیند. ازشون پرسیدم ببخشید اعتصاب تموم شد یکی شون گفت نه به این راحتی تموم نمی شه. گفتم پس کجایند اینجا که خبری نیست. گفت داخل خود محوطه شرکت اند و اجازه نمی دهند بیائیم بیرون. بعد یکی شون گفت این اعتصاب سیاسی سیاسیه. بعد از من پرسیدند شما کسی را دارید گفتم نه فقط دیدم ماشین نیست خواستم ببینیم چه خبره. آنها رفتند.
چند دقیقه وایستادم بعد تا جلوی در توقفگاه رفتم دیدم یک اتوبوس مربوط به نیروهای انتظامی ایستاده و توش پر از مامور است. بعد دیدم دو دختر جوان هم دارند می روند جلو. ایستادم ببینیم چه کار می کنند اما بهشون اجازه ندادند برن تو و آنها هم رفتند. بعد یک نفر دیگر از کارگران اومد بیرون. نفر قبلی هم که باهاش حرف زده بودم هم باهاش بود. ازشون پرسیدم که از کی شروع شد؟ گفتند شما دنبال کسی می گردید گفتم نه من دانشجویم برای نشریه مون توی دانشگاه می خواهم خبر بگیرم خیلی خوشحال شدند گفتند ما از ساعت پنج صبح اینجائیم و گفت اتفاق خاصی هم افتاد کمی درگیری و زد و خورد هم شد بعضی ها ما را کتک زدند. بعد گفتم آقای اصانلو هم هست گفتند اون هنوز بازداشته ولی معاونش آقای مددی هست ولی از صبح تا به حال بهش اجازه ندادند حرف بزند بعد آن یکی گفت دور تا دور خیابانهای اطراف پر از الگانسهای نیروهای انتظامی است. گفت اصلا به خواسته هایمون توجهی نکردند و ما این اعتصاب را همینطور ادامه می دهیم. من پرسیدم چرا نمی آئید بیرون گفت اجازه ندادند و می گویند اگر بیرون برید درگیری می شه و دستگیر می کنند و از این حرفها.
من بهشان گفتم همین که امروز شهر فلج شد خیلی کارتان با ارزش بوده است. آنها گفتند که همه زن و بچه هایمون هم اومدند ولی نمی گذارند بیان تو و جلوی در توی سواری نشستندچون خیلی بارون می آید.
بعد از من تشکر کردند که صدای شان را به گوش بقیه می رسانم.
درود بر کارگران اعتصابی!
دانشجویان فعالانه از این اعتصاب حمایت کنید!

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates