شب يلدا کجائيد ؟
وبلاگ سید علی گدا: دوست ناديده و هموطن گرامي ام !
امروز برايم روز ديگري بود . حباب هاي شادي براي لحظاتي زندگي ام را از شادي آكندند . زيرا با وجود همه آلام و دردهايي كه زيستن در مردابِ « حكومت ديني » بر روح و تن آدمي مي نشانند ، توانستم با كمك بعضي از دوستان ، تبسمي را بر لبهايي رنگ آميزي كنم كه سال هاست تنها دانه هاي اشك ، لهيب شيارهاي تفتيده شان را فرو مي نِشانَد ؛ همچون جويباري نمك سود كه بر گسترة پر شيارِ كوير جاري باشد و به اندك زماني در هُرمِ سوزانِ نامهرباني ها ناپيدا شود .
اما پيش از آن كه دليل شادي زودگذرم را شرح دهم ، اجازه بدهيد اشاره اي داشته باشم به پيشينة آنچه خواهم گفت .
نمي دانم مي دانيد يا نه كه اين « اِشغالگران » از همان بدو ورود بسيار تلاش كردند كه همه نشانه هاي ملي و ريشه ايِ ايراني را از ميان بردارند و پيوندهاي ميان ما و باورهايمان را از هم بِگُسَلَند . از جمله به شدت به آيين ها و مراسم باستاني ما تاختند و كوشيدند تا از برگزاري آن ها ممانعت به عمل آورند . اما چون به اين خواسته شوم شان دست نيافتند و نتوانستند مردم را از برپايي اين سنت هاي شيرين و شادي آفرين باز دارند ، راهي ديگر را برگزيدند . به اين ترتيب كه كوشيدند به روش هاي گوناگون كاري كنند كه نفرت و انزجار به صورتِ خود به خودي در مردم ايجاد شود . از آن جمله است مراسم چهارشنبه سوري . بر همين پايه است كه مي بينيم در سال هاي اخير دولت و نيروي انتظامي ، در ميان نوجوانان به توزيع مواد انفجاري پرداخته است كه صدايي آزار دهنده و گوشخراش دارند ؛ و صد البته با بهايي اندك . چرا كه نمي خواهند رازشان از پرده برون افتد و خِرَد ورزان بدانند كه اهداف پنهانشان چيست !
اين ها از طريق عاملان و جيره خواران خود به نوجوانان چگونگيِ ساخت بمب هاي كوچكي را مي آموزند كه توليد سر و صداهاي مَهيب مي كند و آنان را وا مي دارند تا در اين مراسم باستاني با انفجار اين بمب هاي صوتيِ دست ساز ، خشم مردم را برانگيزند و از تمايل مردم نسبت به برگزاري اين آيين بكاهند . مردمي كه خسارات جنگ 8 ساله و اضطراب هاي ناشي از فرو افتادن بمب و موشك را از ياد نبرده و يادآوري صدايِ انفجارهاي پياپي آن ها شايد هنوز خواب بسياري شان را به كابوس بَدَل مي سازد . بماند كه با كلي تبليغات تلويزيوني وانمود مي كنند كه خودشان با اين روش ها مخالفند و از تمامي بوق هاي ريز و درشت تحت تصرف خود ، به ارشاد آنان مي پردازند و در برابر خبرنگاران مدعي مي شوند كه نوجوان ها مواد اولية ساختِ اين بمب هاي صوتي را از « بازار آزاد » مي خرند !!
بازار آزاد ؟! جل الخالق كه فقط خواجه حافظ شيرازي نمي داند كه وارد كننده اين مواد « سپاه پاسداران » و « بسيج » است و اين جماعتِ قدراه بندِ چاقوكش اگر اراده كنند كه جلوي اين كار را بگيرند ، با يك شبيخون مغول وار ، همه كساني را كه دست اندركار فروش اين نوع مواد هستند ، بازداشت خواهند نمود .
البته بايد ديد آيا امسال احمدي نژاد مي آيد و آخرين ضربه را به اين طرحِ نيمه تمام مي زند يا نه ؟! چون بعيد نيست كه اين واپسگرايِ عهد حَجَري ، همين سر و صداهاي آزار دهنده در چند سال اخير را بهانه نمايد و از اوباش خود بخواهد كه به طور كل مانع اجراي اين مراسم باستاني شوند ؛ حتي بخش هاي پايكوبي و شادي آفرين آن . شما كه خوب مي دانيد ، آخوند و نوچه هايش فقط با « اشك ريختن » رابطه خوبي دارند ، نه با شادي !
گويي ثروت و قدرت در « مصيبت » است نه در سعادت همگان !
به هر روي ، اين ها همين روش را در مورد عيد نوروز و شب يلدا هم به كار گرفتند و از طريق افزايش باورنكردني قيمت بعضي كالاها ، مانند آجيل و ميوه و شيريني از يك سو و تبليغات بيشمار تلويزيوني در اين باره كه : « به به ! مردم همه دارند خريد مي كنند و خيابان ها پُر است از مردمي كه پاكت هاي آجيل به دست دارند و كيسه هاي ميوه و …. » و از اين قبيل دروغپردازي ها و عوامفريبي ها ، خانواده هاي فقير و نيازمند را به نفرت مي كشانند . نمي دانم مي توانيد چهره پدر و مادري را تصور كنيد كه نمي تواند حداقل نياز فرزند خود را كه خريد اندكي شيريني است ، برآورده كند يا نه ؟!
اين راهكاري است كه اين دشمنانِ انسان و انسانيت در اين چند سال برگزيده اند و بي ترديد مي توان گفت كه تهوع آورترين و موذيانه ترين روشي است كه اين « بي ريشه » ها براي شكنجه مردم بدان دست مي يازَند . چرا كه خود بيش و پيش از همه مي دانند كه 8 درصد مردم زير « خط گرسنگي » روزگار مي گذرانند و به يك وعده غذاي گرم حسرت مي برند و 25 در صد اين مردم هم زير خط فقر مطلق زندگي مي كنند و 40 درصد زير خط فقر نسبي و 20 درصد بقيه هم با هزاران شيوه پسنديده و ناپسند و اخلاقي و غيراخلاقي لقمه ناني به كف مي آورند و چهره شان را سرخ نگاه مي دارند !
آري مهربان يار دور از وطن !
با اين وضعِ معيشتي ، حال چگونه مي توان انتظار داشت كه خانواده ها مراسم آييني و سنتي را پاس بدارند و با برگزاري آن ها ، به نوعي مخالفت خود را با رژيمي چنين بيرحم و خونخوار نشان دهند ؟
اين ها خوب مي دانستند كه بايد « عرب را سير نگاهداشت و ايراني را گرسنه ! تا هرگز خيال تغيير حكومت را در سر نپرورانَد » از همين رو هم با وجود اين درآمدِ سرشار از فروش نفت ، حتي به قدر ذره اي آب از دستان پليدشان نمي چكد تا گنجشكان تشنه لب آتشِ حسرتي فرو نشانند ! اما اين رازشان را ديگر مي دانيم . دربند ماندگاني چون ما مي دانند كه بايد از راه هاي گوناگون همة توطئه ها و روش هاي ضد بشري اين خفاش صفت تان را خنثي كرد . از همين روي و از آن جا كه عميقا معتقدم يكي از راهكارهاي مبارزه با اين رژيم سفاك ، تأمين حداقل نيازهاي خانواده هاي فقير است تا با كنار رفتنِ پرده « گرسنگي و حسرت » بتوانند به آنچه بر سرشان مي رود ، آگاه شوند ، تصميم گرفتم كه با تهيه بسته هاي ـ هر چند كوچك ـ آجيل و شيريني و انار و ميوه ، و توزيع آن ها بين خانواده هاي كم درآمدي كه مي شناسم ، به يادشان بياورم كه سكة زندگي ، رويِ ديگري هم دارد كه با شكوه و زيباست ؛ و نيز به آنان يادآور شوم كه اين ملايانِ شيطان صفت هستند كه با گرفتار كردن ما در هزارتويِ مشكلات ، حق زيستن را از ما ربوده اند .
بايد باشيد تا ببينيد چهره هاي مشتاق و نگاه هاي ناباور كودكان نيازمند را وقتي كسي با پاكتي ميوه يا جعبه اي شيريني به ديدارشان مي رود . هم ميهن ارزشمندم !
اين نيز خود مي تواند بخشي از مبارزه اي باشد كه هر ايراني بايد به آن بپيوندد . نبايد فريب كساني را خورد كه مي گويند اين كمك ها به دوام و بقاي رژيم مي انجامد . به عكس ، يقين دارم كه گويندگان اين سخن ، دانسته يا نادانسته نمي گذارند اين مردم توانِ « ديدن » را باز بيابند و خود را از غرقابي كه بدان گرفتار آمده اند برهانند .
از شما صميمانه درخواست مي كنم كه اين حقيقت را به اطلاع ديگر هموطنانم هم برسانيد تا هركدام به فراخور حال خويش براي ايرانيان درون مرز گامي بردارند و به اين « پاي در زنجيرانِ نا اميد » ، مجال « انديشيدن » و بازنگريِ دوباره را بدهند . كودكان بسياري چشم انتظار آينده اند ! مي بايست براي آنان كاري كرد .
از ياد نبريم كه گرسنگي و فقر مي تواند ايرانيان را به تسليم وا دارد ! براي مبارزه با رژيم ملايان بايد به گونه اي سازمان يافته ، به كمك خانواده هاي كم درآمد و فقير رفت . « گفتار درماني » چارة درد اين مردم نيست . بايد اندكي از گرسنگي شان را فرو نشاند و سپس از مبارزه و خيزش همگاني عليهِ ستم برايشان سخن گفت . ايرانيان درون مرز به شدت خود را بي پناه و بي ياورمي پندارند . پس زدنِ پردة اوهام ، تنها به دست هموطنان برون مرز امكان دارد . آيا كسي هست نور را به اين ماتم سرا برساند و اين مردم را از تاريكي برهانَد ؟!
پیام برای این مطلب مسدود شده.