04.12.2005

“ظهور” يکي از سه چهره پنهان

روز: آرش معتمد
با “ظهور” ناگهاني مجتبي هاشمي ثمره، به عنوان سخنران يک سمينار، يکي از سه چهره پنهاني که در تحولات اخير کشور نقش اساسي دارند، در برابر ديده مردم قرار گرفت. دو چهره ديگر ظاهرا هنوز ترجيح مي‌دهند در “سايه” نقش آفريني کنند.

مجتبي هاشمي ثمره، مشاور عالي رئيس جمهور، به عنوان سخنران يک سمينار “ظهور” کرد. با به روي صحنه آمدن اين مشاور عالي مقام، يکي از سه چهره‌اي که از پس پرده، امور رياست جمهوري را هدايت مي کنند، آشکار شد. اما ظاهرا دو چهره ديگر، هنوز ترجيح مي دهند در “سايه” به ايفاي نقش بپردازند. اين سه چهره که در سه نهاد مختلف حضور دارند، هر سه داراي سوابق نظامي ـ امنيتي هستند.

اين سه چهره داراي خصوصيات مشترک ديگري هم هستند. هيچ کدام عکس نمي گيرند، در محافل عمومي حضور نمي يابند، و حتي همراه مقاماتي که در “سايه” آنها فعاليت دارند نيز ديده نمي شوند.

چهره اول

اولين چهره، که در شماره ۱۱ آبان “روز” به وي اشاره رفت، همين مجتبي ثمره است. کسي که رئيس جمهور پشت او نماز مي خواند و ميز کار وي در اتاق رئيس جمهور قرار دارد. وي در اولين “ظهور” به جاي محمود احمدي نژاد در “همايش بين المللي بانوان قرآن پژوه” شرکت کرد. او در اين جلسه، ضمن آنکه “از جانب رئيس جمهور مراتب عذرخواهي وي را جهت عدم حضور در اين مراسم به قرآن پژوهان معزز” اعلام کرد، همچنين از اين سخن گفت که: “دايره مشاوران رئيس جمهور بسته نيست.” وي با اشاره اينکه “امروز گروه هاي مختلف براي همکاري با مشاوران رئيس جمهور اظهار آمادگي کرده اند” ادامه داد: “اين افراد با رئيس جمهور و خود من ارتباطات و جلساتي داشته اند.” وي سپس به عنوان “نماينده رئيس جمهور” از تمام کساني که در امر قرآن پژوهي فعاليت مي کنند “تشکر و قدرداني” کرد.

چهره دوم

چهره ديگري که در صحنه سياسي ايران، به نام شناخته شده، ولي مردم تاکنون تصوير او را نديده اند “اصغر حجازي” نام دارد. اين روحاني ميانه سال در اوايل دهه 60 در دانشکده علوم اجتماعي تهران، جامعه شناسي مي خواند. وي در همان زمان نيز داراي مقام مهمي در وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي بود.او سپس به معاونت امنيت در دوران علي فلاحيان رسيد و سپس به “دفتر رهبري” منتقل شد. نام “اصغر حجازي” به عنوان کسي که در مسائل حساس سياسي و امنيتي نقش اصلي دارد، به دفعات توسط جريانات مختلف سياسي و به ويژه اصلاح طلبان، مطرح شده، اما حضور علني او تاکنون، مشاهده نشده است.

چهره سوم

چهره ديگر “حسن شايانفر” نام دارد. او که از سرداران سپاه پاسداران است، در اوايل دهه ۶۰ ابتدا همراه با حسين شريعتمداري در”زندان توحيد” به فعاليت “تواب سازي” پرداخت. او که با نام “برادر حسن” و همچنين نام مستعار “معصومي” شناخته بود، چهره هاي سرشناس سياسي را در چنبره تواب سازي در اختيار مي گرفت، از جمله احسان طبري، که تا آخرين روز حيات، ارتباطات و دريافت مطالبش از طريق شايانفر انجام مي شد.

شايانفر، که برخلاف حسين شريعتمداري حضور علني ندارد، بعد از اين دوران به زندان قزل حصار رفت و مسووليت “فرهنگي” اين زندان را به عهده گرفت. اين فعاليت هاي “فرهنگي”، شامل شناسايي فعالين و زندانيان سياسي و درست کردن پرونده براي آنها بود. پرونده هايي که بعدها به عنوان يکي از منابع مورد استناد کشتار دستجمعي زندانيان در تابستان ۶۷، مورد استفاده قرار گرفت. حسن شايانفر که از زندان قزل حصار با حلقه کيهان در ارتباط بود، بعدها به همکاران اين روزنامه پيوست و “مرکز پژوهش” کيهان را تاسيس کرد. او ابتدا پرونده روشنفکران و هنرمنداني را که دستگير شده بودند به اين مرکز منتقل کرد. سپس براي کليه فعالين در اين مرکز پرونده جداگانه اي فراهم آورد. بخشي از اين پرونده ها، به صورت کتاب و يا پاورقي در آمد و بعد براي “برخورد” در اختيار نيروهاي امنيتي قرار گرفت.

وي از جمله اعضاي اصلي تيم سعيد امامي بود که بعد از حذف اين جريان در زمان محمد خاتمي، سازمان اطلاعات موازي را سازمان داد. وي در عمل نقش “وزير اطلاعات” سازمان امنيت موازي را بازي مي کند و همه پرونده هاي مربوط به روشنفکران، مطبوعات و فعاليت هاي فرهنگي در هشت سال گذشته ير نظر او تهيه شده و توسط اداره اماکن و حفاظت اطلاعات “عملياتي” شده است. معروف ترين اين پرونده ها به “سيامک پورزند” و “وبلاگ نويسان” اختصاص دارد. بر اساس اطلاعات موثق سيامک پورزند، پيش از دستگيري به منظور اعتراض به مطالبي که کيهان عليه او و خانواده اش مي نوشت، چند بار در روزنامه کيهان با شايانفر ديدار کرد. به اين ترتيب بود که پا در حلقه دامي نهاد که به پرونده اداره اماکن معروف شد.

پرونده معروف بعدي به “وبلاگ نويسان” اختصاص داشت. آزاد شدگان اين پرونده تصريح کرده اند که بازجويي ها زير نظر شايانفرانجام مي شد.به گفته يکي از متهمان پرونده وبلاگ نويسان “بعد از اينکه فشارهاي رواني و فيزيکي، متهم را در هم مي شکست، او را با چشم بند پيش حسن شايانفر مي بردند” و مسوول “مرکز پژوهش هاي کيهان” با متهمان در هم شکسته حرف مي زد و مي کوشيد با تهديد و تطميع آنها را وادار به همکاري امنيتي کند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates