03.11.2005

فرمانده و اعضاى يك تيم گشت انتظامى گلوى يك جوان دانشجو را بريدند!

روشنگری

*جوان دانشجو:مرابه منطقه جنگلى لويزان كشاندند،پس از كتك زدن،
سرتيم گروه مرا جنگل برد. چاقوى ضامن دارى از جيبش بيرون كشيد. ابتدا
چند ضربه به طرفين گردنم زد سپس با دست چپش موهايم را گرفت و با چاقو
به پشت گردنم كشيد.

http://www.roshangari.net

روشنگرى:سرمنشا بى قانونى و سركشى و توحش در برابر حقوق شهروندي، ولايت مطلقه فقيه است. روحانيون، نظامى را به مردم ايران تحميل كرده اند كه نماد اصلى اش يعنى ولايت مطلقه فقيه، هر طور بخواهد رفتار مى كند و در برابر هيچ قانونى هم پاسخگو نيست. در نظامى با اين مشخصات كه از راس آن توحش مى بارد، معلوم است كه قانون ستيزى در ميان مجريان و ماموران اجراى قوانين اين حكومت نيز نهادينه است؛ رفتار خشن و سركوبگرانه با شهروندان قاعده است؛ حق از منظر صاحبان قدرت كه همانا بى حقى مردم است از طريق رابطه با زور معنا مى شود و بى عدالتى و كين ورزى نسبت به شهروندان عادى و بى قدرت شفيره و عصاره رابطه مجريان اعمال قدرت با مردم است. و اين رابطه هر چه از راس به هرم جامعه نزديك تر مى شود، عام تر، آشكارتر و گستاخانه تر مى شود و به همان ميزان هم مرزهاى قانون، سنت و عادات رفتارى را بكلى درهم مى ريزد. در ساختار رفتارى كه برآيند اين درهم آميختگى است هر كس به ضعيف تر از خود به زبان زور سخن مى گويد و در مقابل قوى تر از خود سر خم مى كند. در يك كلام: بى قانوني، توحش و خشونت ورزى بيداد مى كند و چون مطبوعات و رسانه ها نيز داغ سانسور خورده و تيغ زور بر گردنشان است، روايت هاى اين گونه وحشى گرى كارگزاران نظام در حق شهروندان به ندرت به موضوعات برجسته رسانه ها تبديل مى شود و غالبا از زندان صفحه هاى حوادث روزنامه ها بايد آنها را پيدا كرد. همچنانكه مساله عادى بودن شكنجه دستگيرشدگان در مراكز انتظامى و امنيتى را بايد در لابلاى گزارشات مربوط به دادگاههاى جرايم از زبان محكوم شدگانى شنيد كه زير چك و مشت و لگد ماموران به سادگى به قتل و خشونت و تجاوز اعتراف مى كنند و بعد كه در دادگاه بر اساس همان اعترافات حكم اعدام مى گيرند، فرياد برمى آورند كه بيگاهند و به خاطر فرار از شكنجه اعتراف كرده اند.
از جمله نمونه هاى واقعا تكان دهنده از وحشى گرى ماموران انتظامى رژيم اسلامى گزارشى است كه روزنامه ايران در صفحه حوادث شماره چهارشنبه 11 آبان خود انتشار داده است.

tavahosh.jpg
توضيح عكس: جوان دانشجو و بستگانش در حال نشان دادن چگونگي تهاجم در پارك لويزان هستند. عكس از روزنامه ايران است

براساس اين گزارش پنج مامور انتظامى يك جوان 22 ساله دانشجو را دستگير مى كنند، او را به پارك لويزان مى برند و به قصد كشت مى زنند و گلويش را مى برند و بعد به حال خود رهايش مى كنند. اين جوان كه “رضا يعقوبى” نام دارد شرح جريان را در دادگاه خطاب به بازپرس به صورت زير بيان مى كند: ” وقتى براى رفتن به كتابخانه بيرون آمدم، آنها مرا به بهانه مواد مخدر سوار كردند. در بين راه وقتى متوجه نيت آنها شدم وقتى خودرو در پشت ترافيك چهارراهى توقف كرده بود، سرم را بلند كرده و شروع به داد و فرياد كردم. از مردم كمك مى خواستم در عرض چند ثانيه جمعيت زيادى دور ما جمع شدند ولى مأموران رباينده من با ارائه مداركى خود را پليس معرفى كرده و ادعا كردند من به جرم حمل مواد مخدر بازداشت شده ام. آنها وقتى مرا به منطقه جنگلى لويزان كشاندند، پس از كتك زدن، سرتيم گروه به همراهانش گفت برگردند داخل خودرو، سپس مرا به چند متر آن طرفتر داخل جنگل برد. چاقوى ضامن دارى از جيبش بيرون كشيد. ابتدا چند ضربه به طرفين گردنم زد سپس با دست چپش موهايم را گرفت و با چاقو به پشت گردنم كشيد. بى حال روى زمين افتادم. او با تصور اينكه من مرده ام رفت. ۱۰ دقيقه بعد از رفتن آنها به هر زحمتى بود خودم را به كنار اتوبان رساندم، در آنجا مأموران راهنمايى و رانندگى مرا ديده و پليس ۱۱۰ و اورژانس را در جريان قرار دادند.”
به گزارش خبرنگار روزنامه ايران اين جوان دانشجو صبح روز سه شنبه گذشته پس از بهبود نسبى حالش با حضور در محل وقوع حادثه جزئيات اين حادثه را شرح داد.
به نوشته اين خبرنگار:”وى هنگامى كه در حال تشريح صحنه چاقو خوردن به گردنش بود، گفت: در آن لحظه فكر كردم ديگر كارم تمام است و خودم را براى مرگ آماده كردم.”

ماجراى ضرب و شتم و بريدن گلوى اين جوان دانشجو توسط فرمانده تيم انتظامى از سوى 4 مامور انتظامى عضو اين تيم پنج نفره در دادگاه مورد تاييد آنان قرار گرفته و توضيحات آنها در دادگاه در عين حال مساله سرقت موبايل اين جوان را پس از ضرب و شتم او تاييد مى كند. در گزارش روزنامه ايران از قول يكى از ماموران گشت، ضرب و شتم رضا يعقوبى چنين شرح داده مى شود:

“او را سوار ون مشكى رنگ كرديم. سرتيم ما گفت اين متهم با سه تن از دوستانش در اتوبان شهيد بابايى قرار دارد. مى خواهند سه كيلو مواد مخدر را معامله كنند. او را به منطقه برديم. خودرو را در حاشيه اتوبان پارك كرديم. سه نفرى متهم را داخل منطقه جنگلى لويزان برديم. در آنجا سرتيم ما گفت شما برويد من حرف آخر را به او بزنم. ما رفتيم. او دير كرد وقتى برگشتيم كسى آنجا نبود او گفت متهم فرار كرد. مدارك شناسايى و موبايلش دست او بود. وقتى سوار شديم او گفت منطقه گشتى ما عوض شده و بايد به حوالى ميدان شوش برويم. با پايان يافتن زمان گشت وقتى به مقرمان برگشتيم، ماجرا را براى فرمانده يگان گزارش كرديم.”

در ادامه گزارش آمده است: “پس از اين اظهارات متهم رديف اول كه ستوان دوم است در برابر بازپرس پرونده قرار گرفته و تمامى اتهامات را به گردن گرفت و مدعى شد به تنهايى مرتكب اين جرم شده است. وى انگيزه خود از اين كار را انتقامگيرى به خاطر مسائل و اتفاقات شخصى عنوان كرد.”

12 آبان 1384 01:54

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates