18.10.2005

مذاکرات تلفنی نبوی و احمدی نژاد فاش شد

باز باران: ابراهيم نبوی
احمدی نژاد: مدتی است شبکه وسیعی از بیرون مرزها که برای من شناخته شده و شماره موبایل های شان را گرفته ام و با آنها صحبت کرده ام و آدرس های شان را می دانم، برای تخریب من فعال شده اند…

چهار ساعت پیش، بروکسل، خانه ابراهیم نبوی

احمدی نژاد: آلو، السلام علیکم
من: و علیکم السلام
احمدی نژاد: و رحمه الله و برکاته
من: سمع الله لمن حمده
احمدی نژاد: آقای نبوی!
من: بله، بفرمائید، شما؟
احمدی نژاد: من رئیس جمهور هستم.
من: سلام آقای خاتمی، الهی قربون صداتون بشم…
احمدی نژاد: من خاتمی نیستم، من رئیس جمهور هستم.
من: سلام آقای هاشمی، بچه ها چطورن؟ شما که هنوز رئیس جمهور نشدین…
احمدی نژاد: من هاشمی نیستم، من رئیس جمهور هستم.
من: بون ژوق موسیو شیقاک! وو زت لو پقه زیدان؟
احمدی نژاد: هین! چرا صدات خراب شد؟ من می گم رئیس جمهورم، تو آلمانی حرف می زنی؟
من: ببخشید آقای بوش، گفتید من رئیس جمهورم، من فکر کردم شما رئیس جمهور ایران هستین. لورا خانم چطورن؟
احمدی نژاد: من که جزو لرا نیستم که حال لرا رو از من می پرسی. آقای کروبی جزو لراست. من رئیس جمهورم.
من: مگر شما بوش نیستی آقای رئیس جمهور؟
احمدی نژاد: نه، من بوش نیستم.
من: پس چرا من احساس می کنم بوش می آد؟
احمدی نژاد: یعنی تلفن های استکباری بلژیک بو رو هم منتقل می کنه؟
من: بعضی اوقات، الآن یه دفعه بوی بدی اومد. می شه کفشتون رو بپوشی.
احمدی نژاد( کفشش را می پوشد): پوشیدم
من: بهتر شد، خب حالا شما کدوم رئیس جمهور هستی که اینقدر بو می دی؟
احمدی نژاد: برادر نبوی! من احمدی نژاد هستم.
من: سلام ماشاء الله! الاغ! چطوری؟
احمدی نژاد: ماشاء الله کیه؟ گفتی الاغ من فکر کردم قبلا تو دانشگاه با هم همکلاسی بودیم منو می شناسی.
من: ماشو! ما تو دانشگاه با هم همکلاسی نبودیم، تو دبیرستان با هم بودیم، کرمان، یادت نیست؟ مگه تو همون ماشاء الله احمدی نژاد نیستی که توی مدرسه شاهپور با هم همکلاسی بودیم؟
احمدی نژاد: من ماشاء الله نیستم، من محمود احمدی نژاد شهردار تهران هستم.
(من یک دفعه پرت می شوم روی زمین، سرم می خورد به دیوار، گوشی را دوباره برمی دارم.)
احمدی نژاد: من احمدی نژاد هستم بهت زنگ زدم که بگم ای مزدور! شماره موبایلت رو دارم، تا بفهمی که من می دونم کجایی.
من: اگر شماره موبایلم رو داری پس چرا به خونه ام زنگ زدی و به موبایلم زنگ نزدی؟
احمدی نژاد: پس اگر شماره خونه هست پس چرا اینقدر درازه؟
من: حالا شما ببخشید، فرمایش تون چیه؟
احمدی نژاد: من آدرس خونه ات رو هم دارم.
من: خب، چقدر خوب، انشاء الله کی تشریف می آرین؟
احمدی نژاد: ما آدرس خونه همه شما رو داریم.
من: ولی لازم نیست، وقتی اومدین خودم می آم فرودگاه دنبالتون.
احمدی نژاد: من خودم نمی آم، اونایی که باید می آن.
من: من خودم دارم می آم ایران، شما زحمت نکشین، وقتی اومدم ایران می بینم شون.
احمدی نژاد: من می دونم کی بهت پول می ده که علیه من بنویسی.
من: جدا می دونی؟
احمدی نژاد: بله که می دونم.
من: جان مادرت محمود جان! اگر می دونی کی به من پول می ده بگو خودم برم ازش بگیرم، اوضاع خرابه.
احمدی نژاد: ما همه چیز رو در موردت می دونیم.
من: ای بی ادب، راست می گی؟
احمدی نژاد: بله که می دونیم.
من: یعنی شما همه چی رو در مورد من می دونین؟ مثلا این محله رو می شناسین؟
احمدی نژاد: بله، مثل کف دست.
من: کف دست من یا کف دست شما؟
احمدی نژاد: کف دست من
من: ولی محله من مثل کف دست نیست، درازه، مثل کف پاست، راستی اگر می دونین بگین این خشکشویی این محل کجاست برم بهش سربزنم.
احمدی نژاد: بغل مغازه قصابی مراکشی است.
من: یا ابوالفضل!
( یک دفعه یک صدایی می آید، انگار یکی روی خط است: می تونی بهم بگی عباس!)
احمدی نژاد: می خواستم بهت اخطار کنم که به فکر عواقب حرفات باش
من: کدوم حرف ها؟
احمدی نژاد: ما می دونیم تو کی و چند بار با عوامل استکباری ملاقات کردی.
من: پس شما می دونین من کجا با عوامل استکباری ملاقات کردم؟
احمدی نژاد: دقیقا می دونیم.
من: پس تو رو خدا آدرس عوامل استکباری رو به من بدین، من از وقتی اینجا اومدیم از هرکی می پرسم آدرس عوامل استکباری کجاست هیچ کس نمی دونه.
احمدی نژاد: برو نبوی! خودت رو به اون راه نزن!
من: کدوم راه، بیشتر توضیح بده، من اینجا دقیقا راهها رو بلد نیستم.
احمدی نژاد: من زنگ زدم بهت بگم در انتخابات نباید طرف یکی رو بگیری و به من بد و بیراه بگی.
من: پس باید چی کار کنم؟
احمدی نژاد: باید طرف من رو بگیری و به یکی دیگه بد و بیراه بگی.
من: من قبول دارم، به کی بد و بیراه بگم؟
احمدی نژاد: همونی که خودت می دونی.
من: به اون که همه بد و بیراه می گن.
احمدی نژاد: من دیگه باید برم، می خواستم بهت اخطار بدم، من باید برم سخنرانی.
من: می شه با هم یک مصاحبه بکنیم؟
احمدی نژاد: نه، من با عوامل استکباری مصاحبه نمی کنم؟
من: آقای احمدی نژاد! می خواستم ببینم احساس شما از اینکه به مرحله دوم رسیدید چی بود؟
احمدی نژاد: من با تو مصاحبه نمی کنم.
من: خواهش می کنم، یه مصاحبه کوچیک، برنامه شما برای جوون ها چیه؟
احمدی نژاد( فریاد می کشد): برادر! یکی بیاد منو از دست این نجات بده.
من: می خواستم ببینم قضیه کمک های دو میلیونی شما و نگرفتن عوارض نوسازی در این دوماه و مسائلی مانند فرهنگسراها و قرار دادها با سپاه….
(تلفن قطع می شود.)
من: الو، محمود، الو، الو، الو

توضیح: شماره موبایل من در بلژیک 00324778669 است، هر کس هر پیشنهادی برای انتخابات دارد با همین شماره تماس بگیرد. آدرس در اطلاعیه بعدی اعلام می شود.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates