دوران دیروز-خاطراتی پراکنده از روزنامههای اصلاحطلب-۱۲
نیک آهنگ کوثر
آن روزها همهاش منتظر شنیدن خبرهای بد بودیم. کسری که همیشه جوری خودش را نشان میداد که همین الآن آخرین خبرها را ازخود خوئینیها دریافت کرده می گفت که قتلها مشکوک است(نه بابا!) و احتمالا جایی وابسته به حکومت کار را پیش میبرد، فائزه هم آن روزها سر جلسه موبایلش را خاموش میکرد و گاهی باتریاش را هم در میآورد. میگفتند اطلاعاتیها سیستمی دارند که موبایل را به شنود تبدیل می کند( این موضوع را یکی از سردبیران دستگیر شده که صدایش در دوران بازجویی را برایش پخش کرده بودند تصدیق کرد).
تا روزی که وزارت اطلاعات آن بیانیه معروف در مورد نیروهای خودسر را داد. باور کردنی نبود. تا آن زمان همیشه با ترس اسم وزارت را می آوردیم، و از آن به بعد سوژه نوشتهها و کاریکاتورها شد. راستش تا قبل از این بیانیه، همیشه با آحتیاط وارد کوچه روزنامه میشدیم، چون کسانی مانند مختاری یا پوینده با مخاطبان خاص و روشنفکری که داشتند، نمی توانستند هدفهای نهایی گروهی باشند که به فرزندان نواب صفوی معروف شدند.
احساس غریبی بود. از همه طرف پیامهای متناقض میآمد. نمی توانستی سر در بیاوری که ماجر چیست. شنیدیم که یکی از معاونان اطلاعات که با دوم خردادیها مرتبط بوده در ماجرا دست داشته، و در عین حال آنرا لو داده است. نمی خواستیم چنین چیزی صحت داشته باشد! یعنی اصلاحطلبها نباید چنین عنوانی پیدا میکردند! تا آنجا که توانستیم توپ را به زمین جناح راست می انداختیم. انگار تمام نیکی و اهورا مزدا در مقابل اهریمن قد علم کرده است. شایعات هم امانمان نمی داد، هر از گاهی هم فائزه در جلسات مسائلی را که به گوشش رسیده بود و امکان مطرح کردنشان هم وجود داشت بازگو میکرد.
آن روزها صبح امروز داشت نیرو میگرفت. من بدم نمی آمد سیستمی مثل آنچه در روزنامه زن داشتیم را در صبح امروز راه بیاندازم. گروهی از طراحان با دیدگاههای مختلف که میتوانستند صفحات مختلف را پوشش بدهند. هم با کاریکاتور و هم با تصویر سازی… به همین دلیل پیش از راه اندازی اش جلسه کوتاهی با ستاری داشتم و پیشنهاد همکاری گروهی دادم.
. حسن کریمزاده مسوول سرویس شد. من هم از هر از گاهی کاری در آن داشتم و البته چاپ شدن کار در صبح امروز حال و هوای دیگری داشت.
حسن پسر فوقالعاده خوبی بود و گروه فانوس را رهبری میکرد. کریمزاده قربانی بزرگ ماجرای “فاراد” در سال ۷۱ بود، و خیلیها جرات کار دادن به او را نداشتند. روزی روزگاری کسانی که طرحی را در لیتوگرافی کیهان جایگزین طرح حسن کردند باید جواب پس بدهند.
صبح امروز روزنامه آبرومندی بود. اوائل دفترش در خیابان ملایری بود. بعدا به میدان هفت تیر منتقل شد. در دفتر هفت تیر، سیستم حفاظتی عجیب و غریبی داشت. نردههای آهنی و …
بعدها شنیدم که قبل از راهاندازی دفتر و ساختمان روزنامه، سعید امامی مهمان سعید حجاریان بوده و ازآنجا بازدید کرده…جمع سعیدین!
بعضی از بچههای روزنامه زن مثل کسری در صبح امروز هم کار میکردند. البته وقتی احمد ستاری سردبیرش بود و جمعی از بهترین روزنامهنگاران کشور در شورای سردبیریاش، چه کسی نمیخواست به این روزنامه برود؟
ادامه دارد
پیام برای این مطلب مسدود شده.