19.08.2005

گامبی! امیر فرشاد ابراهیمی

منبع: گویا نیوز
بهار سال 1372 – دفتر رهبری

یک ماه پس از شهادت سید مرتضی آوینی و جو فرهنگی ای که با شهادت ایشان و حضور رهبر انقلاب در تشعیع پیکر این فیلمساز و روزنامه نگار ایجاد شده بود ، انگیزه تشکیل گروه متشکل حزب الله جدی تر شد پیشتر نیز بودند گروههایی که با نام حزب الله و یا هیات رزمندگان در دسته ها و نامهای مختلفی فعالیتهای جسته و گریخته انجام می دادند اما هیچگاه اینان ارتباط سازمانی و انداموار با هم نداشتند . و این انگیزه ای شده بود تا این نیروها سازماندهی و در قالب یک گروه هم در تهران و هم در بقیه استانها و شهرستانها فعالیت کنند . حسین الله کرم پیشتر در یک جلسه خصوصی در دیداری که در پائیز سال 1371 به عنوان نماینده هیات رزمندگان تهران طومار اعتراض رزمندگان به وضعیت فرهنگی جامعه را برای علی خامنه ای برده بود پیشنهادی مبنی بر ایجاد یک گروه منسجم حزب الله را به رهبر داده و خامنه ای نیز در همان جلسه گفته بود که : « بروید کادر تشکیل بدهید » و اکنون پس از گذشت ماهها و فرازو نشیبهای فراوان شورایی هفت نفره که بعدها به هیجده نفر افزایش یافت آماده بودند تا رهبری ” انصار حزب الله” را بر عهده بگیرند .
حسین الله کرم – مسعود ده نمکی – فرج الله مرادیان – گودرزی (عبدالحمید محتشم ) – نویسنده – حسین سازور – حجت السلام پروازی افرادی بودند که در اولین دیدار با رهبری نظام برنامه های خویش را برای ایجاد انصار حزب الله اعلام داشتند و اضافه نمودند که در صورتیکه فرمانده کل قوا اجازه بدهند با توجه به اینکه همگی از اعضای سپاه پاسداران نیز هستند از ابتدای امر با اعزام نیرو به لبنان در کنار حزب الله لبنان قرار گیرند و فعالیت خود را بصورت سیاسی – نظامی از سر بگیرند ، امری که با مخالفت رهبر مواجه شد و مقرر گردید تا در عین حالی که پاسدار هم می باشید به سازماندهی حزب الله و فعالیت در داخل مشغول گردید . ” همین فراز از کلام رهبری گرچه که بطور آشکارا مخالف نص صریح قانون اساسی کشور مبنی بر منع فعالیت سیاسی برای نظامیان بود اما همواره راهگشایی بود برای ادامه فعالیت و حتی اخذ مجوز از وزارت کشور و …”
از اصلی ترین فعالیتهای انصار حزب الله در سالهای بین 1372 تا 1374 برگزاری تجمعات در اعتراض به سیاستهای دولت و وضعیت فرهنگی جامعه که به عنوان تجمع امربه معروف و نهی از منکر در میادین و مقابل وزارتخانه ها شکل می گرفت و انتشار نشریه ای با نام ” یالثارات الحسین” که به عنوان ارگان رسمی این گروه تلقی می شد و در نمازجمعه و دیگر تجمع ها از جمله هیاتهای عزاداری رزمندگان پخش می گردید . اولین حضور رسمی و توام با تشنج این گروه در عرصه سیاسی و دانشگاهی کشور در اسفند سال 1374 بود. دکتر عبدالکریم سروش که تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت وی موجب بحث ها و تنشهایی در حوزه های علمیه و محافل روشنفکری و دینی کشور شده بود به دعوت انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران در مقام دفاع از اندیشه های پلوراریسمی خویش می خواست برآید که انصار حزب الله با یورش به سالن سخنرانی ضمن برهم زدن مراسم و ضرب و جرح حاضرین مانع از این دفاع گردید . گرچه لیدر مهاجمین “مسعود ده نمکی” در همانجا اعلام کرد حاضر است امنیت را به سالن برگرداند ! اما دکتر سروش باید به سئوالات « ما » پاسخ بدهد، که دیگر دیر شده بود دکتر سروش مراسم را ترک گفته بود و دانشجویان نیز مضروب . این حادثه نقطه عطف ورود خشونتهای رسمی انصار حزب الله به جامعه بود .
دامنه اعتراضات و ایرادات به این عمل که در جامعه و جریانهای دانشجویی کشور شدت یافته بود البته به داخل انصار حزب الله نیز کشیده شد ، انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بود و جریان انصار حزب الله نیز گرچه از ابتدا قرار بود به هیچ وجه در مسیر هیچ جریان سیاسی دیگری قرار نگیرد اما از آنجا که با اشتباه ؟ و یا تعمد رهبری ! تمام کمکهای مالی به این گروه از جانب افرادی همچون معزی” عضو دفتر و معاونت فرهنگی دفتر رهبری” و یا احمد جنتی به عنوان دبیر ستاد امربه معروف و نهی از منکر صورت می گرفت و همچنین در همان جلسه اول دیدار با رهبری مقرر شده بود تمام ارتباطات با دفتر از طریق معزی و میر حجازی معاون امنیتی باشد و ایشان نیز تماما از اعضای برجسته جریان راست بوده رفته رفته این گروه با نمک گیر شدن از دیگرانی همچون سعید امانی ” دبیرکل جامعه اسلامی بازار” و عسگراولادی “دبیرکل هیات موتلفه”در مسیر و همسو با این جریان شده ، حال عده ای موافق با حمایت از کاندیدای جناح راست بودند و عده ای نیز مخالف . حجت السلام پروازی که از اعضای شاخص هیات رزمندگان نیز بود مدتها البته با بعضی از حرکات انصار حزب الله؛ ( عبدالحمید محتشم و عده ای از نیروهای پیرامونش مدتها بود که در میادین تهران از جمله میدان محسنی با ایجاد چادر حزب الله به امربه معروف و نهی از منکر و تذکر به جوانان و افراد بد حجاب مشغول بوده در همین میدان بود که گروهی موتور سوار اقدام به پاشیدن اسید بروی دختران بدحجاب نموده بودند .) مخالف بوده و همچنین در جلسات داخلی بارها و بارها خطر استبداد نظر در جریانی را که قرار بود شورایی عمل کند را هشدار داده بود ، پروازی از فرصت بوجود آمده استفاده نمود و خواستار پوزش از دانشجویان شد و اینکه بهتر است بجای ورود به عرصه سیاسی با گسترش همان هیاتها دامنه دینی نیروها را تقویت نموده ، پیشنهادی که توفیقی نیافت و ایشان با ایراد سخنرانی ای در منزل آیه الله نجفی در هیات رزمندگان مخالفتش را علنی کرد و رسما خروج خود را از این گروه اعلام نمود . پروازی که تنها روحانی این گروه بود و در افواه به عنوان نماینده غیر رسمی رهبری در انصار حزب الله مطرح بودند خود در آن سخنرانی شان از اختلافات کهنه پرده بر داشته و عنوان نمودند :
« . من مدتها با اينها بودم. چندسال قبل مسائل امر به معروف و نهي از منكر را مطرح ميكردند. «عبداللهي» كه يك چشمش را در جنگ از دست داده اصرار ميكرد كه مرا هم به دنبال خودشان بكشاند، اما من وقتي فهميدم او به زنها اسيد پاشيده، بسيار ناراحت شدم و او خودش موضوع را فهميد و دررفت. در سال 1372 ما «انصار» را كامل كرديم، تعداد مؤسسان انصار 18نفر بودند كه به سه گروه تقسيم ميشدند. گروه وابسته به «ذوالقدر» كه تعدادشان 7 نفر بود. هفت نفر هم با«عبداللهي» بودند و چهار نفر هم با «اللّه كرم» بچه ها همگي، من و مرحوم نجفي را قبول داشتند، كار ما با سخنرانيهاي نجفي شروع شد و بعد از رحلت ايشان از من خواستند كار او را ادامه دهم. اسم انصار در آن تاريخ اصلاً مطرح نبود. ميگفتند بروبچه هاي هيئت رزمندگان، به مرور اسم انصار به ميان آمد و با قوي شدن حضور وابستگان «ذوالقدر» و «الّله كرم»، حضور رزمندگان كمرنگ شد. با من هم كه ملاي رزمندگان بودم و عضو موسس انصار با ترديد برخورد ميشد. بچه هاي مسجد شهدا مثل «حسين پورصالح» و «امير نوجوان» مرا از جريانات پشت پرده باخبر ميكردند. تدريجاً معلوم شد كه به هر حال تشكيلاتي شكل گرفته و قرار شده در گروه ما نفوذ كند. يكروز «اللّه كرم» نزد من آمد و گفت چون نميخواهم به شما پشت پا بزنم دلم ميخواهد «راسته حسيني» مسئله اي را به من بگوئيد و سعي كنيد دروغ هم نگوئيد. گفتم موضوع چيست؟ گفت «آيا شما در جائي به آقاي خامنه اي فحش داده ايد؟ چهارده نفر از بچه هاي انصار موضوع را فهميده اند و آشوبي برپا شده است.» گفتم امكان ندارد.اگر كسي جلوي من هم حرفي به آقاي خامنه اي بزند دهانش را خرد ميكنم. آنچه گفته ام اين بوده كه من و امثال من از «امام خميني» شخصيت حقوقي ولايت را داريم. در واقع امام متكاي مردم بوده است. اما امروز مردم متكاي آقاي خامنه اي هستند. به هر حال «حسين اللّه كرم» براي انتخابات، انصار را بسيج كرد. در قم و در تهران، وجوهات هم ميرسيد و پشت پرده نيز معاملاتي صورت ميگرفت.
در اين ميان «اللّه كرم» اصرار داشت مرا هم وارد بازي كند. روزي مرا نزد «سلطانپور» برد كه در وزارت صنايع مشغول بود. او را قبلاً در بيت آقاي خامنه اي ديده بودم. از من دعوت كرد سرپرستي امور تبليغات و مطبوعات رادر انصار بر عهده بگيرم. من زير بار نرفتم «اللّه كرم» به «سلطانپور» گفت اين همان آقائي است كه به آقاي خامنه اي فحش داده. بعد به بيت آقاي خامنه اي رفتيم. من با «معزي» و «محمدي گلپايگاني» دو ركن دفتررهبر قبلاً دعوا كرده بودم. يكبار «معزي» در «دو كوهه» گفت: حكايت روي مين رفتن بچه ها در جبهه را ما خودمان ساخته ايم حالا شما قضيه را جدي گرفته ايد؟ اين گفته خيلي سنگين بود. گريبانش را گرفتم كه مردك اين چه حرفي است كه ميزني؟ ما را 45 دقيقه معطل كرد بعد به ديدن آقاي «خامنه اي» رفتيم. ايشان به «اللّه كرم» گفت: «آقاي اللّه كرم شما مسئول حزب اللّه هستي» واقعاً تكان خوردم. ايشان نپرسيد «اللّه كرم» آيا تو مسئول انصار حزب اللّه هستي؟ بلكه طوري گفت كه يعني بنده رهبر، تو را به عنوان مسئول حزب اللّه قبول دارم. در آن لحظه متوجه شدم«اللّه كرم» مرا آورده است تا به چشم خود ببينم آقاي «خامنه اي» او را تأييد ميكند. وقتي بيرون آمديم آقاي«ميرحجاري» نظر ديگري داد كه عكس حرف آقاي «خامنه اي» بود. ايشان گفت تعيين مسئول انصار بايد با رأي اكثريت انجام گيرد (موردی که در اولین دیدار نیز خامنه ای خود مطرح کرده بود !). در شورای سرپرستي پنج تن از رزمندگان حضور داشتند. حسين الله کرم و محمد ژوليده، فرج مراديان و مسعود ده نمكي و اميرفرشاد ابراهيمي ، بقيه [ که بعدها اضافه شدند و شدیم 18 نفر] از عوامل جامعه روحانيت و سرسپردگان «جنتي» و «ذوالقدر» بودند. بعد ازبرپائي مجلس پنجم افتراق «حسين اللّه كرم» با انصار حزب اللّه آغاز شد.بچه هاي مخلص در انصار ميخواستند با ما كار فرهنگي بكنند. در دانشگاه برنامه گذاشتند و من و «حداد عادل»و «شريعتمداري» سخنران بوديم ، اما چون حسين شريعتمداري ديد نميتواند در صحنه گفتگو حريف ما بشود كار را به آتش زدن «سينما قدس» و«انتشارات مرغ آمين» كشاند. در اين مرحله «ميرحجاري» مجبور شد به ظاهر جلوي «اللّه كرم» را بگيرد با اين توجيه كه او با چپ ها رفيق است «اللّه كرم» هم در چنبر «مهدي نصيري»، «حسين شريعتمداري»، «ذوالقدر»، و«يوسفعلي ميرشكاك» افتاد. «حسين اللّه كرم» در اين مرحله به تبليغ عليه رزمندگان پرداخت و سرانجام هيات درسال 75 منحل شد، تمام تلاش «اللّه كرم» اين بود كه من در وسط نباشم…»
در بعد از خروج پروازی بود که اختلافات جدی شد و نهایتا با توجه به دو قطبی شدن انصار ادامه فعالیت عملا مقدور نبود و دو جریان در دل یک جریان فعالیت می نمودند در بهار سال 1375 بود که به رسم همه ساله که رزمندگان به پادگان دوکوهه می رفتند ، همانجا با پیشنهاد معزی که طبعا پیشنهاد علی خامنه ای و همچنین جناح راست نیز قلمداد می شد این دو قطب از هم جدا شدند یک گروه با سرپرستی محتشم با همان نام انصارالله فعالیت خود را پی گرفتند و گروه دیگر با نام اتحادیه دانشجویان حزب الله زیر نظر حسین الله کرم وارد عمل شدند .و نشریه شلمچه نیز مشخصا ارگان مطبوعاتی این گروه شد . این انشعاب گرچه انشعاب دوستانه و برای تقسیم کار نام گرفت اما در عمل باعث اصلی ترین اشتباه استراتژیک حزب الله شد ، اتحادیه دانشجویان حزب الله گرچه مانند انصار حزب الله که دفتر بسیج دانشجویی دانشگاه تهران را در اختیار داشت هیچ گاه فاقد پایگاهی فیزیکی در دانشگاه نبود اما با تمرکز بروی دانشگاهها و هیات های رزمندگان که عمدتا با مداحی حاج منصور ارضی همراه بود توانست با استفاده از پتانسیل وجودی حسین الله کرم نفوذ خود را در بین نیروهای حزب اللهی اعم از نیروهای دانشجو ویا بسیجی و همچنین خانواده های شهدا و جانبازان و همچنین جوانان و نوجوانانی که هیچ گاه به لحاظ سنی دوران جنگ را تجربه نکرده بودند اما بشدت متاثر از آن حال و هوا بودند (که قسمت اعظم نیروهای این گروه را هم تشکیل می دادند ) و هر جمعه در برنامه ای نا نوشته در نماز جمعه تهران گرد هم می آمدند ، حفظ نماید اما انصارحزب الله هر چه که در پس این انشعاب پیاده نظامش کم می شد سواره نظام خود را افزایش می داد در همین اوضاع و احوال بود که افرادی همچون حسین شریعتمداری که از ابتدا وظیفه انتشار نشریه یالثارات الحسین به موسسه زیر نظر وی از سوی رهبری موکول شده بود ودیگر افراد شناخته شده ای از جریان راست همچون مرتضی نبوی و محمدرضا باهنر و اسدالله بادامچیان و… عملا به عنوان تئوریسنها و صاحبان فکری و سازمانی انصار حزب الله عمل می نمودند و از طریق نشریه یالثارات الحسین که اکنون در حد وسیعی منتشر و به تمام نمازجمعه ها و تجمعات رزمندگان و حزب الله سراسر کشور ارسال می شد توانستند مستقیما سازماندهی فکری و تئوریک نیروهای شهرستانها رانیز برعهده گیرند ، امری که در تهران به علت وجود افراد شناخته شده ای همچون الله کرم و ده نمکی در جریان حزب الله مقابل و گرد آمدن غالب نیروهای حزب اللهی پیرامون آنها فاقد توانایی آن بودند ، اتحادیه دانشجویان حزب الله نیز گرچه ارتباط خود را با جناح راست رفته رفته تقویت میکرد اما بیشتر تبدیل به جریانی شده بود که سر نداشت . سر در اختیار انصار حزب الله بود و بدنه در اختیار اتحادیه دانشجویان حزب الله .

انتخابات ریاست جمهوری سال 1376

گرچه هر دو گروه انصار حزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب الله در انتخابات ریاست جمهوری عملا از کاندیدای جناح راست ” ناطق نوری ” حمایت می کردند و حتی با انتشار ویژه نامه های مطبوعاتی خود شدیدترین حملات را بر علیه خاتمی انجام دادند ، اما نوع عملشان از این حمایت متفاوت بود انصارحزب الله مشخصا از ناطق نوری به عنوان کاندیدای جامعه روحانیت مبارز حمایت میکرد اما اتحادیه دانشجویان حزب الله بدون آوردن نامی از ناطق نوری صرفا تخریب خاتمی را برعهده داشت ، این حرکت بخاطر آن بود که در بدنه حزب الله( چیزی که انصار حزب الله فاقد آن بود ) اختلاف نظرهای زیادی بر سر ری شهری و ناطق نوری بود و اتحادیه دانشجویان حزب الله با این ترفند هم نیروهای میدانی و پیاده نظام خویش را حفظ کرد و هم خواست دفتر رهبری و جریان محافظه کار را اجابت نمود ، به عنوان مثال اتحادیه دانشجویان حزب الله که از مدتها پیش نشست هایی در تهران و شهرستانها با عنوان ” نوسازی دینی” برگزار میکرد ، بارها در آن جلسات که عمدتا با سخنرانی الله کرم و یا دیگر شخصیتهای این گروه همراه بود و در پایان حاج منصور ارضی( که تنها مداحی بود که ” افتخار ” مداحی در حضور رهبری را داشت) نوحه سرایی مینمود، بطور علنی اعلام میکرد که نظر رهبری هرچه که باشد مطمئنا خاتمی نیست !
هر چه که بود انتخابات با پیروزی ناباورانه محمد خاتمی پایان گرفت . جناح راست که اکنون به عنوان منتقد دولت در ظاهر عمل می نمود ، ارتباط خود را بیش از پیش با هر دو گروه حزب الله تقویت نمود و از هر دو جریان حزب الله به فراخور نقش و توانی که داشتند کمال استفاده را در سنگ اندازی برای اصلاحات و یا عملکرد دولت خاتمی ، برده .
از آنجا که از اصلی ترین برنامه ها و وعده های خاتمی و دولتش آزادیهای سیاسی و مطبوعاتی بود و این امر در ید دو وزیر قدرتمند وی یعنی نوری به عنوان وزیر کشور و ومهاجرانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد بود ، اولین حملات به خاتمی از همین وزرا شروع شد .
مطبوعات تازه که نوید فضای باز و جامعه مدنی را می دادند یا توسط نیروهای مشخص حزب اللهی در مقام مدعی العموم به دادگاه کشیده می شدند و یا توسط نیروهایی که شناخته نمی شدند مورد حمله و تهاجم فیزیکی قرار می گرفتند ، کتابفروشی های شاخص همچون مرغ آمین و یا نشر نقره و…به آتش کشیده شده و در غالب نمازجمعه ها و یا دیگر تجمعات حزب الله همواره طومارهایی خطاب به رهبری و یا مسئولان قضایی در عتاب به فضای فرهنگی کشور تنظیم گشته که همین طومارها همواره مستمسکی برای برخورد با مطبوعات در دادگاه مطبوعات می گشت این رویه در آخر حتی بصورت پیمانی هماهنگ نیز انجام میگرفت ، یعنی مسئولان قضایی کشور و یا رئیس دادگاه مطبوعات از نیروهای حزب الله می خواست تا برای برخورد با نشریه و یا روزنامه ای خاص طوماری تنظیم گردد .
وزارت کشور نیز در وضعیتی مشابه بود ، تقريباً در هر تجمعي‌ كه‌ وزارت‌ كشور مجوزي‌ بر آن‌ صادر كرده‌ بود گروه‌هايي‌ بودند كه‌ ايجاد آشوب‌ و درگيري‌مي‌كردند .
همه نظر جریان محافظه کار برآن بود تا ناکارآمدی دولت را تامین امنیت و استقرار آزادیهای مورد نظرش اثبات و نموده و نیروهای حزب الله نیز با ایجاد آشوب و نا آرامی ها خواست آنها را به مثابه پیاده نظام و نیروهای میدانی این جریان عملی می نموده ، اوج این حملات در زمانی بود که در شهریور 78 هر دوی این وزرا ” عبدالله نوری و عطا الله مهاجرانی ” هنگامیکه درپایان نماز جمعه تهران خود را برای شرکت در مراسم تشییع پیکر شهدا آماده می نمودند و ناگریز می بایست از ابتدای خیابان طالقانی عبور نموده ( جائیکه سالها محل تجمع نیروهای حزب اللهی و معروف به چهارراه لشگر گشته) با توجه به اطلاع حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی که مسئولیت حفاظت از عبدالله نوری بر عهده ایشان بوده در برنامه ای از پیش تعیین شده مورد حمله و سوء قصد قرار گرفته . گرچه عبدالله نوری و مهاجرانی هر دو به صورت معجزه آسا از این مهلکه جان سالم بدر برده اما تبعات این حادثه برای هر دو طرف ماجرا بسیار بود ، چندی بعد مهاجرانی در استیضاحی سخت و طاقت فرسا توانش گرفته شد و بعدها خود راهی به جز استعفاء نیافت و عبدالله نوری نیز در سرنوشتی مشابه استیضاح شده و با رای عدم کفایت مجلس برکنار شد . در بعد از این ماجرا بود که با فشار مطبوعات و دستور صریح خاتمی بسیاری از مطلعین و آمرین و عاملین این حادثه بازداشت شدند ، بازداشت شدگان که از هر دو گروه انصارحزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب الله بودند، گرچه مدت بازداشتشان بیش از بیست روز هم نگردید و دادگستری تهران با در اختیار گرفن پرونده از وزارت اطلاعات علیرغم دستور اکید خاتمی مبنی بر شناسایی کامل ضاربین برخوردی جدی با ایشان نکرد اما همين‌ حادثه‌، شكاف‌ بعدي‌را در ميان‌ جريان‌ مزبور ايجاد كرد. چهار ماه‌ بعد از اين‌ حمله‌ در حالي‌ كه‌ محاكمه‌ و نام متهمان این پرونده به‌ اتهام‌ ضرب‌ و جرح‌ وزيران‌ كابينه‌ خاتمي‌ هنوز در هاله ای از ابهام بود، روزنامه‌ صبح‌ امروز گفتگويي‌ را با يكي‌ از متهمان‌ ( كيانوش‌ مظفري‌) منتشر كرد. اين‌ گفتگو كه‌ روز سه‌شنبه‌، پانزدهم‌ دي‌ماه‌ 1377 منتشر شد، اولین کالبد شکافی و افشای چگونگی تشکیل انصار حزب الله در زمان خویش بود . کیانوش مظفری که از هواداران اتحادیه دانشجویان حزب الله بود در یک حرکت تلافی جویانه و بمنظور نجات جان خویش، از آنجا که آگاه شده بود مقرر بوده تا مسئولیت قتل عبدالله نوری در حرکتی هماهنگ بر عهده وی گذاشته شود تا دیگران از آن حادثه و اتهام خلاصی یابند ، دست به افشای هر آنچه که از این جریان میدانست زد، گرچه اطلاعات وی با توجه به اینکه هیچ گاه در تصمیم گیریهای کلان نبوده و همواره از وی به عنوان عامل و مهره استفاده می شده اما همانچه که میدانست نیز برای مطبوعات ملتهب و تشنه آنزمان کافی بود تا اینک بطور مستند و گویا اثبات نمایند نیروهای حزب اللهی در آشوبها و تشنجهای بوجود آمده برای دولت نقش مهم و کلیدی دارند ، در بخشهایی از آن مصاحبه ، مظفری با تاکید بر اینکه دیگر به این تشکیلات باز نخواهد گشت سوء استفاده ازافرادی همچون خودش را در غالب نیروهای حزب الله برای برهم زدن تجمعات بر شمرده و با توجه به اینکه خود نیز درغالب آنها شرکت داشته به صورت مشروح آنها را فاش کرده .( کیانوش مظفری ا گرچه پس از این مصاحبه مورد تهدید حزب الله قرار گرفت اما در آنزمان برخوردی با وی نشد تا که در حادثه حمله به کوی دانشگاه تهران وی که در میان دانشجویان بود از سوی ضاربانی ناشناس !! ترور گردید و مورد اصابت هفت گلوله قرار گرفت).

اکنون دیگر ، انصار حزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب الله که مدتها بود از میان نیروهای خود متفقا و با کسب موافقت دفتر رهبری و قرارگاه ثارالله تهران که امنیت تهران بر عهده آن می باشد اقدام به تشکیل گروهی شبه نظامی با نام نیروهای ویژه پاسدار ولایت ” نوپو ” نموده بودند و نیروی انتظامی به کرات در جهت در ظاهر آرام نمودن و برقراری امنیت و اما در اصل به عنوان عامل برهم زدن تجمعات و راهپیمائئ ها از آن استفاده می نمود ، عملا به عنوان آلت دست و عامل جریان محافظه کاران تبدیل شده بودند . بدنبال همین حادثه بود که نویسنده که آنزمان در مقام عضو شورای مرکزی و دبیر سیاسی اتحادیه دانشجویان حزب الله فعالیت می نمودم در اعتراض به این اقدام ضمن اعلام استعفاء خویش که در خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا مورخه 21/4/1378 اعلام گردید با حضور در میان دانشجویان مجروح و آسیب دیده در داخل کوی دانشگاه اقدام به افشاگری وبا بیان آنچه در پشت این حمله از پیش سازماندهی شده بود ، پرده از هفت سال فعالیت حزب الله برداشته ، بدنبال همین افشاگری بود که متعاقبا پنج روز بعد بازداشت شده و هیچ نهاد و ارگانی نیز مسئولیت بازداشت را برعهده نمیگرفت اما در بعد از گذشت هشت ماه و بدنبال پیگیری شورایعالی امنیت ملی مشخص شد که نهاد بازداشت کننده اطلاعات نیروی انتظامی بوده ودر بازداشتگاهی در اختیار سپاه حفاظت ولی الامر “یگان امنیتی سپاه مستقر در دفتر رهبری” نگهداری می شدم . دستور کتبی خاتمی مبنی بر آزادی نویسنده البته به جایی نرسید و تنها به اعزام من به زندان اوین و مرخصی یک هفته ای انجامید ، در همین مرخصی بود که در دیداری که با شیرین عبادی و محسن رهامی داشتم درخواست قبول وکالتم را نموده و از آنجا که خود نیز در آنزمان دانشجوی دانشگاه تهران بودم بهمراه دیگر دانشجویان آسیب دیده این حادثه اقدام به شکایت نمودم . تمام پیگیری ها منتج به این مسئله شد از آنجا که خود دادسرای نظامی تهران اعلام نموده بود هر مدرک و سندی در این رابطه باید به دادسرا ارسال شود و همچنین شورایعالی امنیت ملی نیز بنا به دستور مستقیم خاتمی جویای کم و کیف آنچه که در این بازداشت و عللش برمن رفته بود ، بوده از اظهاراتم در دفتر خانم شیرین عبادی نواری تنظیم و فورا از طریق دکتر رهامی که آنزمان مشاور رئیس جمهور بود برای مبادی فوق ارسال شد ، بدنبال همین اقدام بود که مهم‌ترين‌ جنجال‌ مربوط‌ به‌ اين‌ گروه‌ها در طول‌ ساليان‌ گذشته‌ شکل گرفت و از سوی جناح محافظه کارسریعا پرونده قضایی آغاز شد و مشهور گشت به”نوارسازان” ( امری که به هیچ وجه صحت نداشت ). درواقع‌ پس‌ از انتشاراين‌ نوار است‌ كه‌ شكاف‌هاي‌ اساسي‌ در اين‌ جريان‌ نمودار مي‌گردد در اين‌ نوار مواردی به طور دقیق و با نشانه هایی آشکار مطرح‌ گردید كه‌ به‌ سرعت‌جنجال‌ آفريد. به‌ اين‌ ترتيب‌ زمينة‌ جنجالي‌ بزرگ‌ فراهم‌ گرديد. مجلس با تحقیق و تفحص گسترده ای در صدد روشن شدن ماجرا شد و از دیگر سو نیز دامنه بازداشت ها تا نزدیکان رئیس جمهور کشیده شد شیرین عبادی و محسن رهامی نیز هر دو برای مدت دوهفته در بازداشت بسر بردند، گرچه هیچ وقت رسیدگی دقیقی به آن اظهارات که بنا به قول شفاهی خاتمی: ” تا خشکاندن ریشه های خشونت جلو خواهیم رفت ” وعده بود صورت بگیرد انجام نشد . و صرفا به بازداشت و زندان نویسنده انجامید اما بزرگترین شکاف در بدنه حزب الله را ایجاد نمود و هر دو گروه را برای مدتها از انجام هر گونه فعالیتی در جامعه باز داشته ، خاصه آنکه پس از گذشت سه سال و آزادی نویسنده از زندان مجددا بر تمام آنچه که در آن نوار بازگو نموده بوده صحه گذاشته و از مجلس ششم نیز درخواست رسیدگی به آنچه قوه قضائیه در نظر نداشته و ندارد را نموده .
با گذشت چهار سال از این ماجرا در حالیکه انصار حزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب الله مجددا در نظر داشتند فعالیتهای خویش را از سر بگیرند باز اختلافات داخلی شان آشکار شد و اینبار حمید استاد که دبیر حزب الله مشهد بود پرده از فعالیتهای در پشت پرده قوه قضائیه و جناح محافظه کار در جهت بهره گیری از حزب الله برداشت در اين‌ جريان‌، حميد استاد که،در دادگاه‌ انقلاب‌ مشهد حاضر شده بود تا توسط‌ قاضي‌ شمس‌ گيلاني‌ به‌ علت‌ به‌ هم‌ ريختن‌ مراسم‌ جنگ‌ شادي‌ كه‌ در تالار شهيد بهشتي‌ تربيت‌ بدني‌ مشهد برگزار شده‌ بود، محاکمه گردد‌. خبر از سهم خواهی انصارحزب الله به حمایت قوه قضائیه از اتحادیه دانشجویان حزب الله داد ، نكتة‌ قابل‌ توجه‌ آن‌ بود كه‌ خبر اين‌ محاكمه‌در نشريات‌ منتسب‌ به‌ جناح محافظه کار به‌ گونه‌اي‌ خاص‌ منعكس‌ شده‌ است‌. از جمله‌ روزنامه‌هاي‌ قدس‌ و سياست‌ روز در تنظيم‌خبرهاي‌ خود، حميد استاد را از اعضاي‌ «گروه‌ موسوم‌ به‌ انصار حزب‌ الله‌ مشهد» معرفي‌ مي‌كنند. با توجه‌ به‌ گزارشي‌ كه‌ روزنامه‌ قدس‌از اين‌ دادگاه‌ ارائه‌ كرد، استاد دادگاه‌ را صالح‌ براي‌ رسيدگي‌ به‌ پرونده‌ ندانست‌. ولي‌ در دفاعياتش‌ حركت‌ مذكور را در راستاي‌ اجراي‌بند «م‌» وصيت‌نامه‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) قلمداد كرد. از مباحث‌ قابل‌ توجه‌ دادگاه‌ آن‌ بود كه‌ قاضي‌، «استاد» را مسئول‌ انصار حزب‌ الله‌ مشهد نمي‌دانست‌، اما وي‌ خود را فصل‌الخطاب‌ اين‌ گروه‌ در مشهد دانسته‌ و از قول‌ الله‌كرم‌ گفت‌: «ايشان‌ گفته‌اند كه‌ حميد استاد نيازي‌ به‌حمايت‌ الله‌كرم‌ ندارد، زيرا استاد خودش‌ يك‌ الله‌كرم‌ است‌» و قاضي‌ پاسخ‌ داد: «شما بگوييد، اما از نظر دادگاه‌، شما مسئول‌ انصار حزب‌الله‌ مشهد نيستيد»! حميد استاد در جريان‌ دفاعياتش‌ چند بار تأكيد كرد كه‌ صحبت‌هاي‌ ديگري‌ نيز هستند كه‌ نمي‌توانم‌ آن‌ را بازگو كنم‌.در واكنش‌ به‌ اين‌ سخنان‌ قاضي‌ پاسخ‌ داد: آقاي‌ استاد! شفاف‌ سخن‌ بگوئيد. آيا مواردي‌ كه‌ نمي‌توانيد بگوئيد مربوط‌ به‌ اينجانب‌مي‌شود؟ همگان‌ سوابق‌ كاري‌ ما را مي‌دانند و شما نيز اينگونه‌ دوپهلو سخن‌ نگوئيد. البته‌ اگر منظور شما اشخاص‌ ديگري‌ است‌، آن‌حساب‌ جداگانه‌اي‌ دارد!
البته‌ گزارش‌ برخي‌ روزنامه‌هاي‌ ديگر كمي‌ متفاوت‌تر بود. به‌ نوشته روزنامه نوروز قاضي‌ در ابتداي‌ دادگاه‌ از قول‌ الله‌كرم‌ انتساب‌ حميداستاد و مجموعه‌اش‌ به‌ انصار حزب‌ الله‌ تهران‌ را رد كرد، سپس‌ نامة‌ محتشم‌ (مدير مسئول‌ نشريه‌ يالثارات‌ و دبیر انصار حزب الله ) در اين‌باره‌ را خواند كه‌ وي‌نيز انتساب‌ وي‌ به‌ انصار حزب‌ الله‌ را رد كرده‌ بود. حميد استاد در دفاعياتش‌ با تأكيد بر اينكه‌ اصولاً محتشم‌ را قبول‌ ندارد و با وي‌ درطول‌ چند سال‌ گذشته‌ مشكل‌ داشته‌، الله‌كرم‌ را محور انصار حزب‌ الله‌ كشور معرفي‌ كرد. قاضي‌ پاسخ‌ داد كه‌ الله‌كرم‌ آن‌ها را محكوم‌كرده‌، ليكن‌ استاد تأكيد كرد كه‌ وي‌ كار انصار حزب‌ الله‌ مشهد را تأييد كرده‌ است‌.
چند روز بعد حكم‌ دادگاه‌ اعلام‌ شد. بنابراين‌ حكم‌، حميد استاد به‌ تحمل‌ 150 روز حبس‌ و 25 ضربه‌ تازيانه‌ و عليرضا رضايي‌ (متهم‌رديف‌ دوم‌) به‌ تحمل‌ 92 روز حبس‌ و 15 ضربه‌ شلاق‌ محكوم‌ شد، البته‌ حكم‌ متهم‌ دوم‌، به‌ مدت‌ 25 ماه‌ به‌ حالت‌ تعليق‌ درآمده‌ بود.
به‌ دنبال‌ صدور اين‌ حكم‌ استاد طي‌ گفتگويي‌ با ايسنا سخناني‌ گفت‌ كه‌ شگفتي‌آفرين‌ شد. وي‌ تأكيد كرد كه‌ محاكمة‌ وي‌ به‌ علت‌ به‌ هم‌ريختن‌ مراسم‌ جشن‌ مزبور، بهانه‌اي‌ بود تا وي‌ را حذف‌ كنند. استاد گفت‌: «چند سالي‌ است‌ كه‌ مشهد، بحث‌ حزب‌ الله‌ را راه‌ مي‌برد و به‌جريانات‌ راست‌ هم‌ تا به‌ حال‌ باج‌ نداده‌ مستقل‌ بوده‌ است‌» وي‌ مدعي‌ شد: «مدتي‌ است‌ كه‌ آقاي‌ شمس‌ گيلاني‌ (قاضي‌ دادگاه‌) به‌ همراه‌فردي‌ به‌ نام‌ نيازمند از طرف‌ جامعه‌ اسلامي‌ اصناف بازار مشهد‌ و آقاي‌ تشكري‌، مسئول‌ ستاد اجرائيات‌ امر به‌ معروف‌ و تعدادي‌ افراد كه‌ به‌ خاطراعمالشان‌ از انصار حزب‌ الله‌ رانده‌ شده‌اند، جلسه‌ تشكيل‌ مي‌دهند و با جذب‌ نيرو قصد دارند انصار حزب‌ الله‌ بزرگ‌ مشهد را تشكيل‌دهند. آقاي‌ شمس‌ گيلاني‌ هم‌ مي‌خواهد مسئول‌ آن‌ شود، از روز اول‌ هم‌ تأكيد داشتند كه‌ رسانه‌ها نام‌ مرا به‌ عنوان‌ مسئول‌ انصار حزب‌الله‌ به‌ كار نبرند» وي‌ هرگونه‌ درگيري‌ در مراسم‌ مزبور را رد كرده‌ و آن‌ را تله‌اي‌ براي‌ خود دانست‌. حميد استاد، درباره‌ عبدالحميدمحتشم‌ نيز گفت‌: «چند سالي‌ است‌ كه‌ با آقاي‌ محتشم‌ مشكل‌ داريم‌، چون‌ وي‌ ما را به‌ عنوان‌ اپوزيسيون‌ حزب‌ الله‌ كشور مي‌داند. مامحور انصار حزب‌ الله‌ كشور را آقاي‌ الله‌كرم‌ مي‌دانيم‌ و خيلي‌ از شهرهاي‌ ديگر مثل‌ خرم‌آباد، كرج‌، اصفهان‌ هم‌ با هم‌ هماهنگ‌ هستند. مامستقل‌ عمل‌ كرديم‌ ولي‌ اينها مي‌خواستند در هر شهري‌ زير نظر آن‌ها باشيم‌، وي‌ حتي‌ مدعي‌ شد كه‌ «محتشم‌ از سخنگوي‌ انصار تهران‌ ودبيري‌ انصار حزب‌ الله‌ عزل‌ شده‌ و فقط‌ مسئول‌ يالثارات‌ است‌» وي‌ هم‌چنين‌ گفت‌: «از چندين‌ سال‌ پيش‌ جرياناتي‌ به‌ دنبال‌ ما بودند وحتي‌ مي‌خواستند با كمك‌ مالي‌، ما را به‌ نحوي‌ هماهنگ‌ كنند، ولي‌ ما با هيچ‌ كس‌ هماهنگ‌ نشديم‌» استاد مدعي‌ شد: «قبل‌ از انتخابات‌رياست‌ جمهوري‌ از ما خواسته‌ بودند بعد از نماز جمعه‌، شعار مرگ‌ بر خاتمي‌ سر بدهيم‌، كه‌ من‌ گفتم‌ ما اين‌ كار را هيچ‌ وقت‌ نمي‌كنيم‌. گفتند اين‌ يك‌ جام‌ بلوري‌ است‌ كه‌ بايد شكسته‌ شود و حرف‌هاي‌ اين‌ جوري‌، يكي‌ دو مطلب‌ ديگر هم‌ مطرح‌ كردند كه‌ گفتيم‌ ما انجام ‌نمي‌دهيم‌.» وي‌ در پايان‌ نيز تهديد كرده‌ بود كه‌ بعضي‌ چيزهاي‌ ديگر را هم‌ افشا كند.
اظهارات‌ استاد، واكنش‌ وسيعي‌ يافت‌. قاضي‌ گيلاني‌ در گفتگوي‌ كوتاهي‌ با ايسنا سخنان‌ استاد را تكذيب‌ كرد. عبدالحميد محتشم‌ نيزتأكيد كرد كه‌ هيچ‌ تغيير و تحولي‌ در انصار حزب‌ الله‌ رخ‌ نداده‌ و شكاف‌ در انصار حزب‌ الله‌ نادرست‌ است‌. اما مهم‌ترين‌ واكنش‌ از جانب‌سردبير هفته‌نامه‌ صبح‌ بود، که در آنزمان ارگان مطبوعاتی اتحادیه دانشجویان حزب الله به شمار می رفت ، مسعود ده‌نمكي‌ در گفتگويي‌ با همبستگي‌ تأكيد كرد: «زمان‌ را براي‌ طرح‌ مسايل‌ داخلي‌ اين‌ گروه‌ها مناسب‌نمي‌دانم‌، اما در يك‌ كلام‌ خودم‌ اعتقادي‌ به‌ اينكه‌ حزب‌ الله‌ را به‌ گروهي‌ خاص‌ منحصر كنيم‌، نداشتم‌». وي‌ گفت‌: «فكر مي‌كنم‌ آقاي‌ استادسكوت‌ كند، به‌ نفع‌ او باشد».
ده‌نمكي‌ انصار حزب‌ الله‌ را تنها يك‌ گروه‌ خاص‌ دانست‌ كه‌ با تشكيلات‌ فعلي‌ تنها نشريه‌ يالثارات‌ را دارد. وي‌ افزود: «من‌ در موردآقايان‌ محتشم‌، استاد يا كاوه‌ و الله‌كرم‌ حرف‌ نمي‌زنم‌، در مورد ماهيت‌ يك‌ جريان‌ حرف‌ مي‌زنم‌ كه‌ شاهد بودم‌ خالصانه‌ در مسير انقلاب‌حركت‌ كردند، ولي‌ خطوط‌ و باندهاي‌ سياسي‌ چپ‌ و راست‌ را دست‌كم‌ گرفته‌ بودند».
مسعود ده‌نمكي‌ به‌ نكته‌ ديگري‌ هم‌ اشاره‌ مي‌كند: «استاد بايد مي‌فهميد كه‌ نوع‌ بازي‌ عوض‌ شده‌ است‌. دوستان‌ بايد حواس‌ خود راجمع‌ كنند كه‌ بهانه‌ به‌ دست‌ كسي‌ ندهند» و اينكه‌ «اگر انصار حزب‌ الله‌ به‌ بازنگري‌ نپردازند و شرايط‌ موجود جامعه‌، نيازها و اولويت‌ها رانشناسد، آينده‌ چنداني‌ نخواهد داشت‌ و از متن‌ به‌ حاشيه‌ رانده‌ خواهد شد». ده‌نمكي‌ در اين‌ گفتگو تأكيد كرده‌ بود كه‌ از قبل‌ هم‌ انفكاكي‌در ميان‌ اين‌ جريان‌ وجود داشته‌ ليكن‌ ادبيات‌ سياسي‌ جامعه‌ اين‌ بوده‌ كه‌ همه‌ جريان‌ را انصار حزب‌ الله‌ تصور مي‌كرده‌ اند‌.
تمامی اینها دال بر آن بود که نه تنها اختلافات اتحادیه دانشجویان حزب الله با انصار حزب الله ادامه داشته و حل نشده است بلکه در خود انصار حزب الله نیز اختلافات و انشعاباتی در حال شکل گیری است چرا که بدنبال همین اختلافات بود که ‌، انتشار نامه‌ «حزب‌ الله‌ اصفهان‌، انصار ولايت‌» نيز بر این اختلافات مهر تائید زد . اين‌ گروه‌ در نامه‌اي‌ كه‌روزنامه همبستگي‌ آن‌ را منتشر كرد،تأكيد نمود كه‌ محتشم‌ به‌ جز مديرمسئولي‌ نشريه‌ يالثارات‌، دیگر هيچ‌گونه‌ مسئوليتي‌ نداشته‌ و دبير و سخنگوي‌ انصار حزب‌ الله‌ سراسر كشوريا تهران‌ نيست‌. جالب‌ آنكه‌ در اين‌ نامه‌ دامن‌زدن‌ به‌ اختلاقات‌ انصار حزب‌ الله‌، «براي‌ سرپوش‌ گذاشتن‌ اختلافات‌ فراگير و سرريز شده‌دفتر تحكيم‌ وحدت‌ و هيأت‌ تحريرية‌ همبستگي‌» معرفي‌ شده‌ بود . بدنبال همین نامه بود که حجت الاسلام كاوه‌، مسئول‌ انصار حزب‌ الله‌ اصفهان‌ نيز چندي‌ بعدش‌ در دادگاه‌ محاكمه‌ و محكوم‌ شد! . به‌ هر حال‌، گروه‌هايي‌ كه‌ به‌عنوان‌ انصار حزب‌ الله‌ در سراسر كشور شناخته‌ مي‌شدند، پس‌ از اختلاقاتي‌ كه‌ در ميان‌ آن‌ها بروز كرد، و پس‌ از آنكه‌ به‌ تعبير ده‌نمكي‌«نوع‌ بازي‌ عوض‌ شد»، به‌ سرعت‌ در حاشيه‌ قرار گرفتند و عملا هیچ گونه خبری از آنها نبود جز انتشار همان نشریه یا لثارات الحسین .

نهمین رئیس جمهوری و حزب الله
با روی کار آمدن احمدی نژاد در انتخاباتی که هیچ احتمالی برای پیروزی ایشان نمی رفت چراکه نه اقبال چندانی با وی همراه بود و نه شهرت آنچنانی داشته ، بهر روی احمدی نژاد به عنوان نهمین رئیس جمهوری بر سر کار آمد، وی که از وابستگان جناح راست و از اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی است و ارتباطاتی نیز در حد شرکت در جلسات داخلی هر دو جریان حزب الله با این گروه دارد با آمدنش نوید فضای یک دست شدن در حکونت را برای محافظه کاران داد و همین مسئله باعث شد تا نیروهای حزب الله احساس وسعت میدان عمل در عرصه سیاسی و … کشور نمایند ، با آمدن احمدی نژاد اتحاد عمل حمایت هر دو جریان حزب الله کشور در مبارزات انتخاباتی وی و روی کار آمدنش احساس می شد که اختلافات فراموش شده و اینک هر د و جریان در کنار رئیس جمهور برای تحقق امیال خویش خواهند کوشید ، اما واقعی نشان داد نه تنها اختلافات فراموش نشده و به کنار گذاشته نشده بلکه شدت یافته و منازعاتی که در خفا مطرح بوده اینک رسما وبه عیان نیز در بیانیه ها و مصاحبه های هر د و جریان مطرح می شود .
تمام این منازعات از زمانی آغاز شد که انصار حزب الله در بیانیه ای تحت عنوان «دوران جديد مسووليت‌هاي ما» اعتقادات خود را در دو زمينه‌ي عزت اسلام و مسلمين و ذلت نفاق و منافقان و دولت هاشمی و خاتمی بيان كرد. در اين بيانيه دولت به مقابله با روزنامه نگاران، عناصر فرهنگی و سياسی و اصلاح وزارت اطلاعات تشويق شده و اعلام کرده از اين پس به مسئوليت خود عمل خواهد کرد، انصار حزب الله در آن بیانیه ، دوران خاتمی را فرصتی توصيف کرده که در پناه آن نقاب از چهره جريان نفاق برگرفته شده و اکنون به گفته اين هفته نامه “وقت آن رسيده تا در پناه هوشياری مردم و با دستان پرتوان حزب الله، شرنگ تلخ ذلت و رسوايی به کام نفاق ريخته شود تا از کجراهه ستيز با خدا و مومنان باز ايستند.”
به نوشته اين بيانيه، قوه قضائيه بايد “ژورناليسم منافق” را که مانند “علف هرز ريشه کرده و با پنهان شدن پشت نقاب فريبنده مردم گرايی عليه ارزش های انقلاب و حاميان راستين آن فعاليت می کند” از ريشه برکند ولی اين حرکت “رافع مسئوليت امت حزب الله در عمل به تکليف نخواهد بود.”
انصار حزب الله از اصلاحاتی که بعد از وقوع قتل های زنجيره ای پائيز ۷۷ که در آن نيروهای وزارت اطلاعات دست داشتند، انتقاد کرده و نوشته: “طی هشت سال گذشته تاکنون شبکه مخفی و مرموز نفاق با نابودی شاکله مديريت انقلابی در وزارت اطلاعات، عملا راه را بر اجرای توطئه های براندازی جريان نفاق جديد هموار ساخته است.”
به عقيده اين گروه در دوره آقای خاتمی “گستاخی مستقيم و بی پرده به ارکان نظام اسلامی و خطوط قرمز اسلام و امت حزب الله و قانون اساسی”، بدعتی فراگير شده و “وادادگی در مقابل دهان های شکسته و حياهای دريده” رذيلتی زشت است.
در اين بيانيه تاکيد شده است که در پی حاکميت دولت و موقعيت جديد، حجت بر همگان تمام شده است و “گذشت، آن زمانی که فدائيان ولايت و جانبازان دفاع از اسلام و انقلاب،‌ خار در چشم و استخوان درگلو، کاسه صبر تلخی و مرارت بنوشند و هتاکان بی پروا در وسط ميدان به رقص پايکوبی بپردازند.”
انصار حزب الله از وزارت اطلاعات دولت جديد خواسته جلوی اين روند “شوم و شرم آور” را بگيرد: “اگرچه عناصر و نيروهای حزب الله در تهران و شهرهای سراسر کشور از اين پس نظاره گر بی تفاوت و خاموش اين خيانت عظيم نبوده و به اقتضای مسئوليت و تکليف عمل می کنند.” ایشان در بیانیه خود ضمن وارد آوردن شدیدترین حملات به دولت خاتمی از “امت حزب الله” خواستند به شناسايی دقيق آنچه “عوامل و عناصر نفاق و معاندانی” ناميد، بپردازند که به باورشان “تاکنون با گفتار و رفتار خود به عنوان شريک جرم توطئه ها بوده اند”. بيانيه در حالی پایان می یابد که خاطر نشان ساخته شده “طوفان خشم و انتقام الهی با مباشرت حزب خدا در قلع و قمع گسترده شاخ و برگ و رگ و ريشه منافقان عظيم تر خواهد بود.
البته این طوفان قبل از آنکه دامن هر کس دیگری را بگیرد دامان خود حزب الله را گرفت ! چراکه بدنبال صدور این بیانیه بود که موجی از انتقاد از همه جریانهای سیاسی کشور بر علیه ایشان بر خواست البته آنچه که این انتقاد ها را پر رنگتر نمود اظهارات افرادی بود که بسیاری بر آن باور بودند هنوز از حامیان و یا موثران آن گروه می باشند ، افرادی همچون سلیمی نمین . از معاونان سعید امامی در وزارت اطلاعات و فعالان جریان محافظه کار . سلیمی در واکنشی نسبت به این بیانیه اظهار داشت:ممكن است اين تصور غلط در بعضي‌ها ايجاد شود كه با راي دادن مردم به آقاي احمدي نژاد دوران آنها مجددا آغاز شده است در حالي كه فكر مي‌كنم راي مردم به احمدي‌نژاد به منظور فراهم شدن زمينه خدمتگزاري بيشتر به آحاد جامعه بوده است. وي افزود:برخي گروه‌ها كه نوع مواجهه‌اشان با مسايل سياسي از طريق بحران‌زايي است،قطعا فضاي جامعه را آلوده خواهند كرد و مستمسكي به دست افرادي خواهند داد تا اذهان را از مسايل اساسي جامعه منحرف و فرعيات را جايگزين كنند. اين فعال سياسي خاطرنشان كرد:كارنامه گذشته نيروهاي انصار حزب الله،مويد اين واقعيت است كه در گذشته از وجود آنها براي ايجاد بحران‌هاي سياسي در كشور بهره‌ گرفته شده است،قطعا اگر اين نيروها به تجارب گذشته عنايت كنند،نبايد چنين تصوري داشته باشند كه اكنون فضا مجددا براي آنها فراهم شده است.
به باور سليمي نمين،نيروهاي انصار حزب الله در عرصه مسايل سياسي از قدرت و تدبير بسيار كمي برخوردارند و چنين جرياناتي مي‌توانند مجددا زمينه به روي كار آمدن نيروهاي التقاطي و تجديد نظر طلب را فراهم كنند،كما اينكه شاهد بوديم در دوران مجلس چهارم و پنجم نيروهاي انصار حزب الله وارد دانشگاه و محيط‌ هاي فرهنگي مي‌شدند و ورود آنها به مسائل سياسي و فرهنگي بهانه‌هاي موثري را در اختيار نيروهاي تندرو جناح مقابل قرار مي‌داد.
وی که هم اکنون مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران می باشد تصريح كرد:دقيقا علت به روي كار آمدن جناح تندرو مقابل در گذشته،ايرادات كاري انصار حزب الله بوده است.
اين فعال سياسي ابراز اميدواري كرد،نيروهاي انصار حزب الله متوجه اين واقعيت باشند كه ديگر يك مقوله تجربه شده را نبايد تكرار كنند.
سليمي نمين يادآور شد:علي القاعده امروزه خيلي از عناصر معاند به دين و نظام جمهوري اسلامي مترصدند تا برخي بهانه‌ها را كسب كنند و البته متاسفانه ناپختگي انصار حزب الله در گذشته اين بهانه را به حد وفور در اختيار اين جريانات مي‌گذاشت. سليمي نمين، نيروهاي انصار حزب الله را در حوزه مسائل سياسي ناپخته خواند و افزود:اين نيروها همچنين در مسائل فرهنگي داراي توانمندي لازم نبوده و به لحاظ تشكيلاتي غير منسجم هستند به گونه‌اي كه نفوذ به درون آنان بسيار سهل است و در گذشته عواملي به درون آنها رخنه كرده و توانسته با بهره‌برداري از آنها براي لطمه زدن به وجهه نظام و مخدوش كردن چهره نظام در صحنه بين‌الملل به اهداف خود نزديك شوند.
مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران با يادآوري حادثه تلخ و تاسف بار كوي دانشگاه تهران گفت:ما خاطرات تقابل دو جريان تندرو و افراطي در كوي دانشگاه تهران را فراموش نكرده‌ايم،اين موضوع حيثيت نظام را براي مدت طولاني واقعا مخدوش كرد و اين نشانگر ضعف اين جريانات و بيانگر امكان بازي خوردن اين جريانات است،اگر مجددا وارد عرصه سياسي مسائل حاد شوند همين مسائل تكرار خواهد شد.
سليمي نمين به نيروهاي انصار حزب الله توصيه كرد، به جاي ورود به عرصه‌اي كه درآن تخصص لازم را ندارند،به مطالعه،خودسازي و ارتقاي بينش سياسي بپردازند و گروههاي مطالعاتي تشكيل دهند.
بدنبال این مصاحبه بود که البته انصار حزب الله در واکنشی سریع در مقام تذکری به این معاون سعید امامی برآمده و محتاتانه بدون آنکه از اعمال امنیتی دولت هاشمی نامی ببرد به سلیمی نمین گفت : به اعتقاد ما شايد يكي از علل عمده روي كار آمدن دولت مدعي اصلاحات در هشت سال گذشته تنگ‌نظري‌ها و انحصار طلبي‌هاي بي‌شمار افراد و جرياناتي بود كه عرصه را بر مردم تنگ و تاريك كرده و زمينه شعارهاي آزادي بيان و توسعه سياسي و زنده باد مخالف من و غيره را فراهم كردند. همان تئوري شكست خورده‌اي كه متاسفانه اين برادر محترم با گفتار اخير خود در اين مصاحبه مجددا قصد آزمودن آن را دارد.
انصار حزب الله در آن جوابیه که سلیمی نمین را روشنفکر زده افراطی با ژست مصلحانه و ادا و اطوار روشنفكر مآبانه و تبختر ناشي از خود مطلق‌پنداري مفرط نام نهاده با دفاع از آنچه در آن بیانیه آورده اند بار دیگر اعلام نمودند که ؛ به اعتقاد ما، در فرايند كارآمدي يك انقلاب ديني و مردمي آنچه بيش از تحليل‌هاي بي‌رمق در پشت درهاي بسته كارساز است، حضور آگاهانه و مسووليت پذير، كارآيي و فرجام مثبت دارد و ايده‌هايي كه مدافع سينه‌چاك و معتقدان پايمرد ندارند بيشتر لايق روشنفكران كافه‌نشين هستند تا امت متدين حزب‌الله.
اما دامنه اعتراض از این هم فرا رفت و به حسین الله کرم هم رسید ، الله کرم ضمن اینکه اساس آن بیانیه را از آنجا که دچار اشتباه شکلی و زمانی شده است را رد کرد اظهار داشت جريانات حزب‌اللهي وظايف خود را بر اساس بيانات و اوامر مطروحه‌ مقام معظم رهبري در سخنراني‌هاي عمومي و علني اتخاذ و تنظيم مي‌كنند و از آن جايي كه فضاي فوق‌الذكر در بيانات مقام معظم رهبري ديده نمي‌شود، تحليل اخير «انصار» نمي‌تواند مورد توجه نيروهاي حزب‌اللهي قرار گيرد. عملكرد ناصحيح ناشي از تحليل‌هاي اشتباه، در گذشته نيز از «انصار تهران» ديده شده است. الله کرم آشکارا در این مصاحبه حمله به خوابگاه دانشجویان دانشگاه علامه در طرشت را به انصار حزب الله نسبت داده و گفت :به عنوان نمونه انصار در خرداد 82 مرتكب اشتباه در تحليل از وضعيت موجود شد و با عملكردي نادرست در مقابل بخشي از نيروهاي اراذل و اوباش در اطراف كوي تهران وارد درگيري شد. در حالي كه مقام معظم رهبري در سخنراني چند روز قبل از اين ماجرا، در ورامين نيروهاي حزب‌اللهي و جوانان متدين را از حضور در آن صحنه‌هاي منع كرده بودند . وی بیانیه فوق را نوعی تکلیف معلوم کردن برای مردم دانست و اشاره داشت که : اگر چه شناسايي منافقين داخلي بايد صورت گيرد، لكن بايد دانست مردم زودتر از گروه‌هايي مانند «انصار تهران» آنها را شناسايي كرده و با راي خود ميخ آخر را به تابوت منافقين داخلي زدند. الله کرم بار دیگر بر ضعف سازمانی انصار حزب الله اشاره نمود و آنرا فاقد پایگاه مردمی دانست و اشعار داشت : زيرا «انصار تهران» يك گروه كوچكي از جريانات حزب‌اللهي بيش نيست كه اكنون فقط در قالب يك نشريه به ارايه‌ برخي از ديدگاه‌هاي جريانات حزب‌اللهي اقدام مي‌كند و البته بيشتر مباحث آن حالت شعاري پيدا كرده است. اين حزب‌الله است كه در همه‌ مراتب و سختي‌هاي نظام حضوري به موقع در صحنه داشته و به درستي و هوشيارانه عټ

اکنون که پس از هشت سال تهمت به د

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates