متن کامل نامه افشاگرانه علی افشاری از دوران بازداشت به رئیس قوه قضائیه
منبع: گویا نیوز
328 روز حبس انفرادی كه 128 روز آن در سلول انفرادی به ابعاد 3/1 در 2 متر و 200 روز در سلول به ابعاد 3 در 6 متر گذشت، ضرب و شتم با چشمان بسته و فحاشی و توهین های بسیار و زننده، تهدید مكرر به اعدام و صحنه سازی و برقراری مقدمات اعدام مصنوعی و تلاش برای وادار كردن به نوشتن وصیت نامه، تهدید به انواع و اقسام شكنجه همراه با فریاد های گوشخراش به صورت متوالی در گوشهای اینجانب كه برخی از آنها متضمن فشارهای جنسی بود
به نام هستی بخش
ریاست محترم قوه قضائیه
جناب آقای آیت الله شاهرودی
با سلام و احترام
اینجانب علی افشاری، در آذرماه سال 1379 با دستور قاضی شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی تهران بدون تفهیم اتهام و دلایل آن بازداشت و به همراه آقای مهندس عزت الله سحابی روانه زندان اوین شدم . موضوع اولیه اتهام ،به سخنرانی اینجانب در میتینگ” اعتراض به شكل گیری انسداد سیاسی” در دانشگاه امیركبیر مورخ 6/9/1379 با عناوین تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و توهین به رهبری اختصاص داشت . پس از گذراندن قریب به 8 روزدر بخش عمومی زندان اوین به بند انفرادی 240 زندان اوین منتقل شدم و بازجویی امنیتی آغاز شد كه از همان ابتدا با فحاشی ، توهین و برخوردهای اجباری همراه بود. پس از یك هفته بازجویی پیوسته و توام با بی خوابی و ایستادن های ممتد مقابل دیوار و تهدید به انواع و اقسام شكنجه ،به دلیل عدم پذیرش خواست بازجویان در قبول اتهام براندازی ، پس گرفتن سخنان اعلام شده در سخنرانی فوق الاشاره ، معذرت خواهی از رهبری و ریاست قوه قضائیه و پاسخگویی به سئوالات خارج از چهارچوب موضوع بازداشت ، پس از 24 ساعت بیخوابی در حالی كه در صندلی عقب ماشین خوابانده شدم و چشم بند به چشم ، در داخل پتو پیچیده شدم به مكانی كه به قول بازجویان “تاریكخانه اشباح ” بود و بعدها فهمیدم بازداشتگاه 59 سپاه پاسداران است ، منتقل شدم. در همان شب انتقال مورد ضرب و شتم و فحاشی از سوی چند نفر قرار گرفتم و مجبور شدم بر خلاف حقوق و تمایلم به پاسخگویی در باره موارد خارج از موضوع بازداشت بپردازم. از این زمان به بعد شدت و عمق فشارها ی جسمانی و روانی ، محرومیتها ،خلا عاطفی و ایزولگی به تدریج و به صورت مستمر، چنان فزونی یافت كه پس از یك ماه ایستادگی ناگاه مقاومتم شكست و شخصیتم را فروریختند و چونان كودكی كه در فضایی غریبه قرار گرفته است از فضای گذشته ام گسسته و تبدیل به موجودی مصلوب الاختیار و فاقداراده شدم كه چون مومی در دستان بازجو بود و بازجو در موقعیتی مسلط قرار گرفت . در این وضعیت بحرانی همچون بیمار روانی سیر معكوس اجتماعی شدن را طی كردم و روز به روز فاصله بیشتری با شخصیت قبلیم پیدا كردم . وضعیتم بگونه ای بود كه توان مخالفت و ایستادگی در برابر بازجو را نداشتم و تنها توانم معطوف به كاستن از شدت و ابعاد خواسته های بازجو بود.
خواست بازجویان در این دوره ، ابتدا عینیت بخشی به سناریوها و ذهنیت های آنان در مورد پرونده های ملی نظیر كوی دانشگاه ، حادثه خرم آباد ، عملكرد دفتر تحكیم وحدت و جنبش دانشجویی وتلاش برای اخذ اعترافات مورد نظر در مورد اصلاح طلبان و جریانات سیاسی رقیب و پاسخگویی به سئوالات از طریق فشار ، اغفال و تلقین بر اساس طرح های از پیش تعیین شده بود، اما پس از خودداری نهایی اینجانب در یك دوره پرفراز و نشیب 45 روزه كه در اوج فشارها و محرومیتها قرار داشتم ، به انجام مصاحبه ویدئویی علیه مواضع قبلی خودم و اعلام مواضع توبه آمیز تغییر یافت و اینجانب نیز به ناچار تن به انجام مصاحبه دادم تا مجبور به اعتراف دروغ علیه دیگران و روایت كژتابانه وقایع مهم ملی و جنبش دانشجویی در چارچوب تصورات غیر واقعی تیم بازجویی نشوم . اما در همان شرایط شرط كردم كه مصاحبه جنبه تحلیلی داشته باشد و جنبه خبررسانی و افشاگرانه پیدا نكند . روال انجام مصاحبه اجباری بدینترتیب بود كه نخست محورها از سوی سربازجو دیكته شد و پس از چانه زدن با بازجو ، متن اولیه مصاحبه با اعمال نظر تیم بازجویی تدوین شد و سه مصاحبه ویدئویی در داخل محیط بازداشتگاه با حضور تیم بازجویی صورت گرفت . فیلمها برای تیم كارشناسی ارسال شد و مجدداٌ بر اساس نظر كارشناسان و تغییرات آنها بر روی متن های پیاده شده مصاحبه ها ، متنی جدید تهیه گشت و در اختیار اینجانب قرار گرفت تا آن را حفظ كنم و پس از یك روز تمرین به مكانی در داخل پادگان عشرت آباد منتقل شدم كه قرار بود مصاحبه ای ویدئویی با یك تیم فیلمبرداری حرفه ای صورت گیرد ، كه ناگاه و بدون هیچگونه پیش زمینه قبلی با خبرنگار و تیم فیلمبرداری صدا و سیما مواجه شدم . اشارات بازجو نشان از آن داشت كه نباید واكنشی نشان دهم و از آنجاییكه من از حق “خود بودن” بعنوان بدیهی ترین حق یك انسان محروم بوده و اراده مستقل خودم را از دست داده بودم و از اذیت و آزار جهت تحمیل اعتراف دروغ بر روی دیگران هراس داشتم ، ناچار تسلیم شدم . اما روال آن مصاحبه به اصطلاح داوطلبانه كه در ظاهر بنا به درخواست اینجانب صورت گرفت ، خود حكایت تلخ دیگری است كه نشان می دهد منافع گروهی و امیال قدرت طلبانه برای ذبح حقیقت و تحریف واقعیت ، هیچ مرزی را نمی شناسد. ابتدا شخص بازجو در حضور مصاحبه گر و تیم فیلمبداری صدا و سیما بر روی صندلی مصاحبه كننده نشست و من در حالی كه روبروی او قرار داشتم و نگاهم به دوربین صدا و سیما بود ، متن مكتوب آورده شده از بازداشتگاه را از حفظ به صورت پیوسته و یكسره بدون هیچگونه سئوال و جوابی خواندم . البته در حین خواندن نیم نگاهی نیز به متن مكتوب داشتم. كل این مصاحبه در یك كاست نیم ساعته به صورت مجزا فیلمبرداری شد . بازجو اعلام كرد كه این فیلم را برای تیم بازجویی و پاره ای مقامات می خواهد و ارتباطی با مصاحبه تلوزیونی ندارد. سپس مصاحبه كننده صدا و سیما ( آقای فلاح ) بر روی صندلی نشست و در چهارچوب متن از پیش تعیین شده سئوالاتی را مطرح كرده و من نیز پاسخهای مد نظر بازجویان را ارائه كردم كه به مدت بیش از یك ساعت در كاست های جداگانه تصویری ضبط شد . در واقع كلماتی كه از زبان من در این مصاحبه و مصاحبه های ویدئویی قبلی جاری شد ، هیچیك سخنان من نبود ، بلكه اراده و خواست تیم بازجویی بود كه در اثر فشارهای سنگین وارده، از زبان من بیان می گشت . این مصاحبه به صورت یك فیلم ساختگی بود كه نقش من بازیگری در جایگاه مصاحبه شونده بود و تیم بازجویی كارگردانی آن را بر عهده داشت . اما متاسفانه در حالی كه قاضی پرونده به شكلی صریح اعلام كرده بود كه این مصاحبه داخلی است و در رسانه ها ی عمومی پخش نمی شود . بر خلاف توافقات صورت گرفته ، مصاحبه به صورت گزینشی و با مونتاژ فیلم پرشده در حضور بازجو و فیلم مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما در بخشهای خبری صداوسیما پخش شد.
در این دوران چند نامه توبه آمیز نیز از اینجانب خطاب به قاضی پرونده ، رئیس قوه قضائیه و شورای عمومی دفتر تحكیم وحدت گرفته شد كه روال آن مطابق متن مصاحبه به صورت تحمیلی و دیكته شده از تیم بازجویی بود كه هیچكدام عقاید و دیدگاههای من نبود بلكه نمایانگر شخصیتی بود كه در جریان بازجویی اجباری از من ساخته شده بود . البته نامه های فوق منتشر نگشت. همچنین در این دوران ، اجبار و فشار بسیاری بر من وارد شد تا در چهارچوب القائات و ذهنیت بازجویان اطلاعاتی در خصوص فعالین اصلاح طلب و دانشجویی درقالب فرمهای تك نویسی بنویسم . سرانجام به لطف پروردگار در حالی كه به شدت به لحاظ روحی به هم ریخته و پریشان بودم و حتی چند بار تا آستانه خودكشی با سیم برق رفتم ، در نیمه دوم خرداد ماه سال 80 در آن شرایط دشوار شخصیت به هم ریخته خود را در داخل بازداشتگاه بازیافتم و شخصیت واقعی و پیش از بازداشتم دوباره نمایان گشت . و در مقابل برنامه بازجویان ایستادم و از انجام خواسته های آنان سرباز زدم و در اولین فرصت تمامی موارد خلاف و اعترافات دروغ را به اطلاع قاضی پرونده رساندم و در اولین ملاقات با خانواده مختصری از اجحافات صورت گرفته را جهت روشنگری به اطلاع افكار عمومی رساندم . مجدداٌ دوباره فشارها و تهدیدها آغاز شد و مرا تهدید كردند كه تا چند سال به صورت انفرادی در بازداشتگاه 59 خواهم ماند و به حبسی طویل المدت بیش از 15 سال محكوم خواهد شد . امكان دفاع در فضای افكار عمومی پیدا نخواهم كرد و قس علیهذا و مرتباٌ عنوان می كردند كه قاضی و دادگاه در این پرونده نقشی ندارند وآنها تعیین كننده نهایی و اصلی سرنوشت پرونده می باشند .در تیرماه سال 80 قرار بازداشتم تبدیل به وثیقه 200 میلیون تومانی شد و علی رغم آنكه خانواده من در مرداد ماه سال 80 تمامی وجه وثیقه را با اخذ تاییدیه كارشناسی دادگستری به صورت سندهای ملكی تادیه نمودند ، بدون تفهیم اتهام جدیدی تا آذرماه سال 80 در بازداشتگاه 59 در سلول انفرادی بسر بردم كه در سه ماه آخر آن هیچگونه بازجویی صورت نگرفت . در مجموع اهم مصادیق اذیت و آزار جسمانی و روانی در این دوران بازداشت 356 روزه بشرح زیر می باشد :
• 328 روز حبس انفرادی كه 128 روز آن در سلول انفرادی به ابعاد 3/1 * 2 متر و 200 روز در سلول به ابعاد 3 * 6 متر گذشت .
• حضور در بازداشتگاه های امنیتی و نظامی با رده حفاظتی بالا
• حضور در بازداشتگاه حفاظت اطلاعات وزارت دفاع در جنب فرودگاه مهر آباد كه سلول های آن در نزدیكی فرودگاه قرار دارد و صدای ناهنجار و گوشخراش نشست و برخاست پیوسته و لاینقطع هواپیما جایی برای آرامش باقی نمی گذارد .
• ضرب و شتم با چشمان بسته و فحاشی و توهین های بسیار و زننده
• بی خوابیهای مداوم و گسترده بگونه ای كه یك مورد آن 4 روز مداوم بود
• تهدید مكرر به اعدام و صحنه سازی و برقراری مقدمات اعدام مصنوعی و تلاش برای وادار كردن به نوشتن وصیت نامه
• نگاه داشتن ایستاده به روی دیوار به صورت طویل المدت
• تهدید به انواع و اقسام شكنجه همراه با فریاد های گوشخراش به صورت متوالی در گوشهای اینجانب كه برخی از آنها متضمن فشارهای جنسی بود .
• تهدید به بازداشت اعضای خانواده و دوستان
• محرومیت عاطفی و حسی و ممانعت از برقراری ارتباط موثر و آزاد با خانواده و وكیل
• بی خبری و محرومیت از كتاب و روزنامه به مدت 8 ماه و محرومیت مطلق از تلوزیون ، رادیو و مطبوعات اصلاح طلب
• بستن چشم بند در تمام دوران حضور در بازداشتگاه
• بردن پای تخت به منظور زدن كابل و برقراری مقدمات آن
• فشارهای روانی گسترده
• قرار گرفتن در معرض سرما بگونه ای كه عمدتاٌ در فصل زمستان شبها در اتاقی سرد قرار داشتم
• شرایط بهداشتی نامناسب
• محرومیت از مكالمات تلفنی آزاد و محدودیت تماس تلفنی در حضور بازجو
• محدودیت و محرومیت در استفاده از هواخوری بگونه ای كه در طول 4 ماه نخست حبس ،روزانه 5 دقیقه در حیاط كوچك بازداشتگاه با چشم بند امكان هواخوری داشتم .
• فریب و دروغپردازی جهت وارونه نشان دادن مسائل و فضای سیاسی كشور و جنبش دانشجویی
• انتقال اخبار كذب و دروغ به نقل از دوستان و فعالین سیاسی اصلاح طلب
• انتقال بوسیله آمبولانس (كه در برخی موارد روی برانكارد قرار می گرفتم) از بازداشتگاه به دادگاه
• بازجویی نامحدود در تمامی حوزه ها و خارج از موضوع بازداشت
پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی از طریق مصاحبه مطبوعاتی و نامه نگاری به مسئولین بلند پایه نظام و پیگیریهای حقوقی به آگاهی بخشی پیرامون مسائل دوران بازداشت و مطالبه حقوق تضییع شده پرداختم ولی متاسفانه پاسخی دریافت نكردم و در عوض دو سال دیگر به ناحق ، تحت اتهامات بی اساس به زندان افكنده شدم و تاوان ایستادگی بر روی مواضع و حقوق انسانی خود را پس دادم .
آقای شاهرودی
آنچه در این پرونده بر من گذشت، آئینه تمام عیار تخلفاتی است كه جنابعالی چندی پیش برای دستگاه قضایی برشمردید و تا زمانی كه عاملین و صحنه گردانان این تخلفات به سزای اعمال غیر انسانی و غیر شرعی خود نرسند ، نمی توان به انجام اصلاح واقعی در دستگاه قضایی امید داشت .
اینك پس از گذشت افزون بر 55 ماه از تشكیل پرونده و 44 ماه از آزادی با قید وثیقه 200 میلیون تومانی ، روز سه شنبه مورخ 1/6/1384 بعنوان زمان برگزاری دادگاه اینجانب ابلاغ شده است. حال با عنایت به توضیحات فوق الذكر و سیاسی بودن ماهیت اتهامات وارده ، التزام به فرایند دادرسی عادلانه ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، موازین دینی و حقوق من بعنوان یك انسان حكم می كند مطابق اصل 168 قانون اساسی دادگاه اینجانب به صورت علنی و با حضور هیئت منصفه برگزار گردد . از آنجائیكه مصاحبه ویدئویی ساختگی گرفته شده از اینجانب در دوران بازداشت، در بخشهای خبری پر بیننده صدا و سیما با پوشش تبلیغاتی گسترده پخش شده است ، از این رو موجبی برای مخالفت با علنی شدن دادگاه به دلایل امنیتی وجود ندارد . وقتی طرح مطالب توضیحی و به اصطلاح روشنگرانه پیرامون اعمال مخل امنیت كشور ( به زعم آقایان ) در رسانه های خبری در دوران بازداشت مشكل امنیتی ندارد به طریق اولی اطلاع افكار عمومی و رسانه های عمومی از مطالب مطروحه در دادگاه , دفاعیات طرح شده در خصوص بی اساسی اتهامات و مفاد مصاحبه به منظور سنجش میزان واقعیت اتهامات وارده نیز خالی از تبعات امنیتی است .
تردیدی نیست كه برگزاری دادگاه صالح علنی ، مناسبترین راهكار برای داوری درست افكار عمومی و فعالین دانشجویی پیرامون وقایع رخ داده در این پرونده و حواشی آن بعنوان فرازی از تاریخ معاصر و نحوه برخورد قضایی و امنیتی با یك فعال دانشجویی می باشد .
كیفیت برگزاری دادگاه اینجانب می تواند آزمون دیگری برای سنجش اصلاحات ادعایی در دستگاه قضایی و میزان جامه عمل پوشیدن قانون شهروندی باشد. به این لحاظ مصرانه خواهان برگزاری دادگاه به صورت علنی و بر اساس مقتضیات فرایند دادرسی عادلانه می باشم .
و من الله التوفیق
علی افشاری
پیام برای این مطلب مسدود شده.