09.08.2005

اعترافات يک سلطنت طلب- بينا داراب زند

منبع: همیاری
يکي دو ماه قبل از بازداشتم هنگاميکه فرياد جمهوريت درخطر اصلاح طلبان ليبرال گوشها را کر کرده بود اقدام به نگارش مقاله اي تحت عنوان جمهوري خواهي عليه دمکراسي خواهي کردم که متاسفانه ناتمام ماند اما همان مقاله ناتمام حساسيت بازجوي مرا برانگيخته بود . چرا که درطي پلمينک به اصطلاح طلبان ليبرال نشان داده بودم که حکومت مطلقه ايران نه يک جمهوري بلکه يک سلطنت مطلقه غير موروثي است. پس فرياد جمهوريت در خطر است چيزي جز يک شعار براي جلب حمايت دانشجويان وروشنفکران وسوءاستفاده ليبرالها براي چانه زني با اقتدارگرايان نيست .جالب اينجاست که جلسات بازجوئي من تبديل به سميناري گشته بود تا بازجوي گرامي مرا به جمهوري نظام حکومت مطلقه مجاب کند.در همان جلسات بازجوئي بارها متذکر شدم يک سلول انفرادي واتاق بازجوئي جاي مناسبي براي مباحث نظري نبوده وقول دادم که هنگام ازادي مقاله اي نوشته وپاسخ ادعاي اورا بدهم .اما همانطور که مي دانيد هنوز در اسارت بسر برده وعلي رغم ميل باطني تا امروز موفق به وفاي عهد نگشته ام.هفته گذشته که روزنامه شرق را ورق مي زدم با مصاحبه اقاي حجاريان روبرو گشته وهر چه جلوتر رفتم گردي چشمهايم فراختر گشت .گوئي که اجناب دکتر از عهد من با باز جوي گرامي ووضعيت نابساماني که باعث خلف وعده گشته مطلع بوده وخواسته اند زحمت مرا کم کنند. به گزيده اي از جملات اقاي حجاريان دقت کنيد:اصلاح طلبي ما همچنان در زمان مشروطه خواهي است من هنوز هم مشروطه خواه هستم وما هم هنوز در همان عصر بسر مي بريم .مشروطه پروژه نا تمام ماست تکليفي بر عهده ماست که اين پروژه راتمام کنيم.ممکن است هيچگاه به جمهوريت نرسيم ومثل انگليس که حکومت مشروطه داردما در اين مشروطه متوقف شويم اين مهم نيست. لطفا بفرمائيد چطور مهم نيست؟ اگر مهم نبود پس چرا من به علت بيان همين مواضع در حکومت مطلقه در زندان بسر مي برم ؟ چگونه است که چنين محتوائي از قلم من تراوش مي کند تشويش اذهان از طريق نشر اکاذيب است.اما هنگامي که تقاي حجاريان ان را بر زبان مي راندند تبديل به نظرات عميق کارشناسانه وقابل تقدير مي گردد؟ گوئي که يکي از دوستانشان جناب اقاي سازگارا انهارا بي سروته وبه دردنخور تشخيص داده ودر واقع گرد وخاک به زير فرش جارو زدهاند. مدتي است که اقاي اکبر گنجي تئوريهاي حجاريان را مشروطه خواهي مي نامند اما امروز با اعترافات خودشان به مشروطه خواهي چند نکته قابل ذکر است:

اولا اعترافات اقاي حجاريان به مشروطه خواهي تائيد اين ادعاست که انقلاب 1353 تا 1357 شمسي در ايران نتوانست به جمهوري دست يافته وبه علت پيروزي ضد انقلاب در22 بهمن 1357 تنها توانست خصلت موروثي بودن سلطنت ايران به نظام سلطنت غير موروثي تبديل کند .وحتي نتوانست الگوي ليبرالي يک حکومت مشروطه ره محقق سازد.پس اختلاف اصلاح طلبان ليبرال ما با سلطنت طلبان طرفدار بازگشت سلسله پهلوي در حقيقت دعوا بر سر لحاف ملانصرالدين است.

ثانيا از انجائيکه اقاي حجاريان به تصديق همه يکي از مهمترين طراحان اصلاح طلبي ليبرال هاي کنوني هستند اعترافات ايشان بيانگر ريشه مشروطه خواهانه کليه تزهاي مطروحه از طرف اصطلاح طلبان ليبرال ماست وادعاي جمهوري خواهي ايشان کذب محص است .بزودي در کنگره حزب مشارکت خواهيم ديد که چند در صد از اعضاء به طرفداري از جمهوري خواهي بلند خواهند شد وچه راه حلهائي متمايز از جناح مشروطه خواهان اقاي حجاريان مطرح خواهند کرد.

ثالثا – با طرح جبهه ضد بنا پارتيستي ورويکردش به هواداران حکومت مطلقه استبدادي چون حزب موتلفه وپيشنهاد رهبري اين جبهه توسط هاشمي رفسنجاني بيانگر اين واقعيت است که مشروطه خواهي اصلاح طلبان ليبرال ما بسيار عقب افتاده بوده وريشه در ذهنيت برژوازي تجارت يک صدسال پيش دارد.در صورتي که حداقل مشروطه خواهان هوادارسلسله پهلوي سلطنت استبدادي وطرفداران ان را در خيل سلطنت طلبان مقيم خارج نفي کرده و حتي به اهميت فداراليسم ونقش نهادهاي دمکراتيک تاکيد دارند.

رابعا- پيش بيني مي کنم که با اعتراف به مشروطه ساختن سلطنت غير موروثي ولي مطلقه ودر صورت تشکيل جبهه ضد بناپارتيستي به رهبري هاشمي رفسنجاني (جبهه اعتدال) انتخابات اين دوره مجلس خبرگان که تنها نهاد قانوني براي محدود ساختن اختيارات رهبريست از اهميت بيشتري نسبت به سال هاي گذشته برخوردار خواهد گشت. ( بينا داراب زند عضو شوراي مرکزي حزب دموکرات ايران ) ۱۶ / ۵/ ۸۴

بينا داراب زند:دولت احمدي نژاد يا ازهاري بي ستاره

به ياد دارم در مقاله( درباره رفراندوم 2 دي ماه 83 ) توضيح داديم که جامعه ما به واسطه ي فاصله طبقاتي حاصل از توضيح ناعادلانه ثروت دو قطبي گشته و اقشار و طبقات مردمي را رودرروي ثروتمندان صاحب سرمايه هاي کلان بادآورده وحکومت مطلقه حامي ايشان قرار داده است .جناح اقتدارگراي حکومتي با راهبرد حفظ شرايط موجود ونيروهاي دمکرات ؛ با هدف تغيير بنيادين در ساختار اجتماعي دو نيروي حامل آلترناتيو بوده واقشار مياني جامعه که توسط اصلاح طلبان ليبرال نمايندگي ميشوند چاره اي جز سمت گيري به سوي يکي از اين دو قطب ندارند .

1- اقتدار گرايان – سياست چماق وهويج

اقتدارگرايان نيز چون ما به اين واقعيت پي برده ومعتقد گشته بودند که به علت شرايط تحمل نا پذير؛ ورشد نارضايتي هاي مردم ستم ديده اتخاذ هر گونه راه حل مياني ليبرالي مي تواند به مثابه عقب نشيني حکومت مطلقه از موضع اقتدار تلقي گشته و اغازي به حکومت ناپذيري مردم وپاياني بر اقتدار مطلق حکومت پنهان وابسته به رهبري باشد. با اگا هي به چنين شرايطي احمدي نژاد که با اتخاذ خط تبليغاتي ضد فساد مالي و شعارهائي عوام فريبانه اي چون” پول نفت بر سفره مردم” به ميدان امده بود واز طرف نيروهاي مسلح سپاه و بسيج حمايت ميشد را از صندوقهاي راي بيرون اورده وبه اين ترتيب حتي محافظه کارترين جناح ليبرال يعني هواداران هاشمي رفسنجاني وکارگزارانش را از مشکل رسمي وحقوقي حکومت حذف کرده تا بتوانند بدون هيچ مقاومتي از طرف ديگر جناحهاي حکومت مطلقه خود را در موقعيت سرکوب مبارزات وتحرکات حق طلبانه مردمي وجنبش دمکراتيک تحول خواه قرار دهند . انتصاب احمدي مقدم بسيجي به فرماندهي نيروهاي انتظامي سرکوب طغيان هاي کارگري وتهديد ومتهم کردن کارگران اعتصابي 25 تير ماه به” براندازي” سرکوب وحشيانه مقاومتها اعتراضات شهرهاي کردستان وخوزستان حمله وحشيانه وبارداشتهاي وسيع طرفداران گنجي وديگر زندانيان سياسي همه در جهت ايجاد جو رعب ووحشت واثبات اداي ماست .

2- اصلاح طلبان ليبرال سياست قشار از پائين چانه زني از بالا

از طرف ديگر اصلاح طلبان ليبرال که دستشان از اشکال حکومت مطلقه کوتاه شده طبق ماهيت نوساني خود به سمت اشکال دمکراتيک ونهادهاي غير حکومتي رانده شده اند .البته اتخاذ چنين سياستي را نبايد به پاي قدرت ونفوذ نيروهاي دمکرات گذاشت واين گونه تصور کرد که دمکراتها توانسته اند ايشان را به لزوم تشکيل نهادهاي مدني غير حکومتي ترغيب کنند .ايشان در حقيقت با از دست دادن سمت ونفوذ خود در ارگانهاي حکومتي چارهاي ديگر نداشتند .هم چنين نبايد اينگونه پنداشت که با حذف ايشان ار اشکال رسمي وحقوقي قدرت حکومت مطلقه يکپارچه شد ومي تواند اراده خود را بي چون وچرا اجرا کند. در عمل نيز ميبينيم که جناحهاي مختلف اصلاح طلبان ليبرال در سازمان دهي دوباره خود بوده و سعي خواهند کرداز طرق مختلف در سياستها اعمال نفوذ کرده وسهم خود را ازسفره رنگين حکومتي طلب کنند .مثلا هاشمي يا تشکيل” جبهه اعتدال” ومهدي کروبي با ايجاد” حزب اعتماد ملي” وليبرال ها ي ميانه رو چون حزب مشارکت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي وديگران با تشکيل” جبهه دمکراسي خواهي وحقوق بشر” سعي در جذب نيروهاي طرفدار اصلاحات ليبرالي و پايه هاي مردمي داشته تا بتوانند از اين راه بر” فشار از پائين افزوده تا چانه زني از بالا ” را در جهت رسيدن به اهداف قدرت طلبانه وسهم خود از قدرت وثروت را دنبال کنند .اين تصويري از تاثيرات دو قطبي شدن جامعه در سطح حکومتي ونمادي از صف ارائي جناح هاي مختلف ان در برابر يکديگر است . متذکر مي شويم که جناح هاي مختلف اقتدار گرايان وشاخه هاي متنوع اصلاح طلبان منافع خود را در حفظ نظام سياسي واقتصادي کنوني طلبيده وبه هيچ عنوان خواهان اقدامي ساختار شکن در سطح حکومتي ويا در بعد اجتماعي نيستند .جناح اقتدار گرا با اگاهي به اين واقعيت واطمينان از عدم بر خورد از طرف اصلاح طلبان ليبرال اقدام به حرکت کودتا گونه کرد. همان طور که خاتمي عنوان کرده بود حضرات اصلاح طلب”” مرد ميدان”” نبودند وفورا به نتيجه دلخواه اقتدارگرايان در انتخابات رياست جمهوري تمکين کردند .چرا که با افشاي تقلب ها و تخلفات انتخاباتي مشروعيت کل نظام در ميان مردم وجامعه بين المللي به خطر مي افتاد .به همين علت پس از اعلام نتيجه در هر دو مرحله در اننخابات تمامي جناح هاي حکومت مطلقه بران مُهر تائيد زده واعتراضات خود را نه در جهت نفي نتيجه وتکرار انتخابات بلکه تا حد امتباز گيري از جناح پيروز مطرح ساختند .

3- دمکرات ها- سياست تحريم

در تبليغات پس از انتخابات سعي شده است که نتايج ان وشرايط پيش امده را دليلي بر ضعف نيروهاي دمکرات وشکست سياست تحريم جلوه دهند .به قول علي افشاري گزارشات اماري موثقي که از طرف نيروهاي مستقل وبي طرف ارائه ويا تصديق شود دردست نيست .بر مبناي امار ارائه شده از طرف نيروهاي حکومتي مانند وزارت کشور ويا صدا وسيما نيز نمي توان راي به پيروزي ويا عدم کمي سياست تحريم داد .اما از لحاظ کيفي با رجوع به مباحث دروني اصلاح طلبان ليبرال که به تکثير” تحريميون” پرداخته وانان را باعث شکست نامزدان خود معرفي مي کنند مطمئن مي شويم که تير دمکرات ها به خطا نرفته واگر نظر عا ليجنابا ن ليبرال را در کنار اين واقعيت که افراطي ترين جناح اصول گرا بر مسند قدرت اجرائي تکيه زده قرار دهيم متوجه مي شويم که” سياست تحريم” به هدف اصلي خود رسيده است .هدف تحريم انتخابات از طرف نيروهاي دمکرات چيزي جز افشاي ماهيت واقعي حکومت مطلقه وبه قول اقاي گنجي” نور افکني به تاريکخانه” حکومت پنهان نبوده است .نيروهاي دمکرات همين سياست را در انتخابات شوراها ومجلس هفتم اتخاذ کرده وکاملا نتيجه ان را درصورت موفقيت پيش بيني ميکردند .مگرموفقيت سياست تحريم مي توانست نتيجه ديگري داشته باشد .اگر اصلاح طلبان ليبرال ما چيزي جز اين فکر مي کردند نتايج انتخابات نه ؛” سياست نحريم” بلکه توهم ايشان را با شکست مواجهه ساخته بر خلاف اصلاح طلبان ليبرال که معتقدند : نه به سقف اهداف، که اصلاحات گامي به پيش برود ونه به کف ساخته هائي که مد نظر بود :بهزاد نبوي شرق 3/5/84 نرسيدند، دمکرات ها در اثر هراس اقتدار گرايان؛ بي کفايتي اصلاح طلبان وتلاش چندين ساله خود به سقف اهداف “سياست تحريم” دست يافتند .پس از هشت سال گمراهي مردم بالا خره شرايطي بوجود امد که نيروهاي واقعي سياسي واجتماعي و طرحهاي ايشان در مقابل يکديگر قرار گيرند .به قول بهزاد نبوي :کسانيکه تمام اختيارات رادارند بايد پاسخگوي ملت باشند .اينکه انان فقر وفساد رابر طرف نکنند پذيرفته نيست .شرق 3/5/84 .با کنار رفتن حجاب ليبراليسم از صورت حکومت مطلقه وروي کار امدن حاکمان واقعي اين مملکت ان هم با شعار” پول نفت در سفره مردم” صورت مسئله کاملا واضح وروشن است ديگر مردم به اصلاح ساختارحکومت چشم ندوخته اند. اينکه انها سفره خود را غني تر ورنگين ميخواهند وان را مستقيما از حکومت مطلقه خواستارند .واگر دولت احمدي نژاد نتواند اين خواسته ها را به فوريت بر اورده کند شرايطي بوجود مي ايد که حتي عقب افتاده ترين گروهاي اجتماعي رانيز به ميدان مي اورد .اينها واقعيتي است که دمکرات ها با اعمال” سياست تحريم” درسه انتخابات گذشته عامل اصلي تحققش بودند واين موفقيتي بزرگ محسوب مي شود .

4- جنبش دمکراتيک

ممکن است به ما خرده گرفته شود که : مگر دمکرات ها تا چه اندازه خود را قوي مي پندارند که به استقبال چنين رودرروئي با “حکومت مطلقه” مي روند ؟اگر نيروها ي دمکرات خود را با جنبش دمکراتيک ايران اشتباه گرفته باشند ما هم با سوال کنندگان خود هم عقيده گشته واعلام مي داريم که نه تنها قدرتي براي دمکراتها متصور نيستيم بلکه نيروهاي فعال وسياسي ايشان را در وضعيت خطرناک” گوشت دم توپ” ميبينيم . اما جنبش دمکراتيک ايران به فعالان سياسي وشناخته شده ان محدود نمي شود .در حقيقت نيروي اصلي “جنبش دمکراتيک ايران” اصلا سياسي نيست وسياسي هم فکر نمي کند .انها؛ کارگران توليدي؛ فرهنگي؛ پرستاران، کارمندان واصناف متعدد ديگر به علاوه جنبش زنان دانشجويان جوانان وبيکاراني هستند که شايد نيمي از ايشان درانتخابات اقاي احمدي نژاد سهم داشته اند .نيروئي که حتي قبل از تشکل واقدامات معترضان سازماندهي شده قدرت خود را به کليه جناح هاي حکومت مطلقه نشان داده است .مسابقه براي جلب نظر اين طبقه هم اکنون در جريان است .اقتدارگرايان با شعار” پول نفت در سفره مردم” واصلاح طلبان ليبرال با ساختن “احزاب- جبهه ها” وسمت گيري به نهاد هاي مدني ومردمي اميدوارند که بتوانند اين نيروي لايزال وقدرتمند را مهار کرده تا حکومت مطلقه فرصت بيشتري يابد .

5- نتيجه گيري :

به همين علت در اينجا به احزاب سازمانها وعناصر دمکرات هشدار مي دهيم که در کوتاه مدت خود را براي ضربات حکومت مطلقه اماده سازند .چرا که هيچ يک از جناح هاي حکومت چه اصلاح طلبان وچه اقتدارگرا خواهان حضور اين نيرو در چنين رقابتي نيست.دراين مسابقه حياتي تنها ان گروه از دمکراتها پيروزانه در ميدان باقي مي مانند که قبلا خود را براي چنين شرايطي اماده کرده باشند .يعني توانسته باشند خود را در نهادهاي مدني غير حکومتي درشکل احزاب انجمن ها اصناف وديگر اشکال تجمعات مردمي جاي داده باشند وبا تکيه به چنين نيروي عظيمي به مبارزه ادامه دهند .به همين علت است که بارها به ايشان هشدار داده بوديم که هوشياري را پيشه کرده .به اشکال مختلف مبارزه مدني به انديشند چرا که در مقطع کنوني اکثر شکلهاي سنتي نه تنها بي اثر بلکه اثر سوء خواهند گذاشت .دمکراتها ي ايران بـايد به ثمر نشاندن مبارزه هاي خود ومردم ايران را در دو جهت عمودي وافقي اقدام به سازمان دهي کنند . جهت عمودي همانا اتحاد عمل در ميان کليه نيرو هاي دمکرات ودمکراسي پذير( کنکره ملي) ميباشد که بارها روي ان تاکيد کرده واميدوار بوديم که شايد تا قبل از مواجهه شدن با چنين شرايطي بتوانيم ان را محقق سازيم .اما هنوز هم دير نشده ومي توان کار با نيروهائي که به صورت بلفعل اماده جنين اتحادي هستند اغاز کرد وسپس درروند مبارزه نيروهاي بلقوه را به سوي عمل مشترک جذب کرد.واما در جهت افقي که به همان اندازه ويا شايد هم بيشتر از جهت عمودي عامل است ريشه دواندن نيروهاي دمکرات درجنبش دمکراتيک مردمي است. نه تنها به علت عام واستراتژيک اصلاحات دمکراتيک اجتماعي؛ بلکه براي اينکه به اهرمهاي تحرکات وسيع اجتماعي مورد نياز اين مرحله از روياروئي حکومت مطلقه وملت ايران تبديل گرديم. ( بينا داراب زند عضو شوراي مرکزي حزب دمکرات ايران ) 84.05.12

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates