08.08.2005

بوسه ای دیگر بدرقه خانواده هاشمی، شيفته

منبع: گویانیوز
مرعشی با بی توجهی اش به آنچه میراث فرهنگی می نامیم، راه را برای دزدان فرهنگی کشور باز کرد. او با اجازه دادن به کسانی که حریم میراث فرهنگی را دزدیدند و به آن تجاوز کردند، به دیگرانی هم این اجازه را داد تا جسم میراث کشور را به یغما ببرند. پایان دوران مرعشی، صورت خوشی برای او ندارد. او نمی تواند بی آنکه ردی از اثر منحصر به فرد یافته های شهر سوخته بیابد سازمان را ترک کند
از سلسله یادداشت های شیفته درباره میراث فرهنگی

shifte_mirass@hotmail.com

خانواده هاشمی در هر پست و مقامی، چنان با قدرت در صحنه نهمین دور انتخاباتی شرکت کردند، که شکی در اطمینان از پیروزی وی بر رقبای قدر و نه چندان قدرش نبود. اما آن چه پیش آمد، فارغ از عدم اعتماد به نتایج کسب شده، نوعی خودکشی سیاسی به حساب آمد. در این میان یکی از چهره های شاخص این خاندان نیز که شبیه ترین فرد سیاسی در صحنه به هاشمی محسوب می شود، نقش کلیدی تری بازی کرد؛ مرعشی، برادر زن هاشمی، با اظهار نظر درباره حضور قطعی هاشمی در صحنه، پیش از قطعی شدن همه چیز، فعالیت انتخاباتی خود را شروع کرد. سازمان میراث فرهنگی و گردشگری محل برگزاری جلساتی شد که مرعشی با مشاوران و مسئولان سیاسی و اجتماعی برگزار می کرد. مناظره پر حرف و حدیث او با کلهر (مشاور فرهنگی سابق احمدی نژاد) نقش تخریبی او را در این انتخابات پررنگ تر کرد. اما دیگر دیر شده بود. تقلب هم مزید بر علت شد تا هاشمی بار دیگر از صحنه سیاسی به حاشیه رانده شود. اگر او آنقدر توانا و صاحب نفوذ باشد که همچنان خود را در متن قانون گذاری و نظارت بر قوانین حفظ کند، اقوام دور و نزدیکش چنین نمی توانند بکنند. اما پیش از آنکه مرعشی، خود از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری – که به گفته خودش بی رغبت مسئولیتش را پذیرفته – بیرون رود، با بوسه های گرم مخالفان داماد خانواده اش بدرقه می شود.

بی اعتنایی شهرداری، مسئولان شهری و دادگستری اصفهان در حل مشکل جهان نما، جنجال مطبوعاتی و حکومتی بر سر خروج تعدادی شی ارزشمند از کشور برای شرکت در نمایشگاهی در لندن و بالاخره گم شدن آثار متعددی در حوزه میراث فرهنگی کشور، روزهای پایانی صدارت مرعشی را نامیمون کرده اند. مرعشی چندان در یافتن راه حل برای مشکل جهان نما مستاصل شده که حتی به تحمیل هزینه ای گزاف برای خرید این ساختمان عظیم نیز رضایت داده است. او که اگر هیچ بویی از میراث فرهنگی نبرده باشد، در سیاست کاری و زیرکی، صاحب نام است، این بار به بیچارگی افتاده و راهی برای نجات میدان ثبت جهانی شده نقش جهان از قرار گرفتن در فهرست میراث در خطر به ذهن اش نمی رسد. مشکلی را که رییس سابق این سازمان، بهشتی در تمبان پاره سازمان میراث فرهنگی انداخت، مرعشی نیز با دست دست کردن و بی توجهی به معضلی لاعلاج بدل کرد. همین معضل کوچک، این بار رفتن او را با نامرادی همراه کرده است. مرعشی می تواند به بسیاری از دست آوردهای خود افتخار کند، اما آنان که رفتن او را و آمدن “خودی” را انتظار می کشند، چنین نمی اندیشند. آنان منتظر فرصتند تا او را با باری از ناتوانی و ناکارآمدی راهی شغل و پستی فعلا غیر دولتی کنند.

گم شدن یک شی در مسیر جابجایی های سال گذشته نمایشگاه سیار هفت هزار سال هنر و دزدانه وارد شدن آثار به ایران، بی آنکه خبرنگاران سراغی از ایشان توانسته باشند بگیرند، نمایشگاه “امپراتوری فراموش شده …” را که قرار است در لندن برگزار شود، تحت تاثیر خود قرار داد. تعدادی از روزنامه های راستی و روزنامه نگاران اصول گرا یا خبرساز، در بوق و کرنا کردند که “برباد رفت میراث پدران به دست میراث داران”. آنچه آنان فغان اش را سرداده بودند، امکان احتمالاتی بود که با در نظر گرفتن آنها، به هیچ کاری نباید دست یازید. برخی از این نویسندگان تا آنجا پیش رفته بودند که جان کورتیس، سرپرست هیات انتخاب اشیای نمایشگاه لندن، نواده سببی دیولافوای قرن هجده است و استدلال کرده بودند که او قصد دزدیدن آثار ایران را دارد و اگر نتواند، آنها را تخریب خواهد کرد. آنان البته نیاز دارند تا قوانین بین المللی را بیشتر بخوانند و دنیا را با درک دیگری ببینند. در دنیایی که آنان درون اش لانه کرده اند، هنوز داشته ها به آن چیزی است که در اختیار داری و آن چیزی که ایشان در اختیار دارند، قطعا دانش و اندیشه نیست. مشکل برگزاری چنین نمایشگاه هایی، در تصمیم گیری های بدون برنامه و تک نفری است؛ تصمیم گیری هایی که نسل امروز ایرانیان، وارثان یاغی سیاست اش هستند. هنگامی که یک نفر، در مورد تمامی میراث یک سرزمین تصمیم گیری می کند، نباید جز این هم انتظار داشت. اما شک نباید کرد در نگاهی که امروز در دنیا به ما می شود، برگزاری چنین برنامه هایی مفید تر و موثر تر از برخوردهای دور از عقلی خواهد بود که به اصطلاح هواداران میراث فرهنگی ایران زمین به آن مشغول اند.

طی دوران کوتاه صدارت حسین مرعشی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، آثار متعددی تا مرز نابودی فیزیکی و معنوی پیش رفتند. آب گرفتگی آثار زیر سد کارون سه، که از اواخر دوران ریاست سید محمد بهشتی آغاز شده بود، در دوران مدیرت مرعشی به اوج ناامیدی و بی توجهی رسید؛ آثار زیر خاک آوه با بدترین شرایط رو به تخریب گذاشتند؛ بافت های تاریخی اصفهان، قم، یزد، مشهد، کرمانشاه، همدان و شیراز با سرعتی باور نکردنی تهیدد به تخریب شده یا به کل نابود شدند؛ و در آخر تعدادی شی و آخرین اش، کوزه معروف به بز متحرک مفقود شدند. مرعشی می تواند به بسیاری از کرده ها در دوران ریاست اش بنازد؛ او بود که با استفاده از موقعیت تازه اش در هیات دولت، تاسیس یگان پاسداران را مرحله ای دیگر به جلو انداخت. او بود که توانست بحث گردشگری را با همه کاستی های فعلی اش، در بدنه خمود میراث فرهنگی و گردشگری جا بیاندازد و بالاخره او بود که بودجه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را به سطحی قابل قبول ارتقا داد؛ اما نه او و نه هیچ کس دیگری نمی تواند مفقود شدن یکی از میلیون ها شی با ارزش میراث ایرانی را با یکی از کرده هایی که چه دیر انجام شد، معاوضه کند. اگر آغاز دوره ریاست بهشتی بر این سازمان با کشف این فاجعه آغاز شد که ماه هاست جام های سیمین و زرین از موزه ملی دزدیده شده اند، پایان دوران اش هم با خبر بازگرداندن بخشی از آثار به یغما رفته جیرفت به اتمام رسید. اما پایان دوران مرعشی، صورت خوشی برای او ندارد. او نمی تواند بی آنکه ردی از اثر منحصر به فرد یافته های شهر سوخته بیابد سازمان را ترک کند.

سازمان بی در و پیکر میراث فرهنگی و گردشگری، بیش از آن که از نبود مدیریت قوی رنج ببرد، فقدان برنامه ریزی و انسجام فکری رنج اش می دهد. تنه رنجور میراث این کشور را هر چند وقت یک بار نعش کشی ناوارد از این جا به آن جا می برد و کسی را هم خیالی نیست که این تن، به بیراهه رفتنی خواهد مرد. مرعشی با بی توجهی اش به آنچه میراث فرهنگی می نامیم، راه را برای دزدان فرهنگی کشور باز کرد. او با اجازه دادن به کسانی که حریم میراث فرهنگی را دزدیدند و به آن تجاوز کردند، به دیگرانی هم این اجازه را داد تا جسم میراث کشور را به یغما ببرند. وقتی رییس یک سازمان نمی تواند معنا و اهمیت میراث مادی و معنوی را درک کند و وقتی او فرق حریم و منظر اثر را نمی داند، نباید بر دیگرانی که ساخته پدرانشان را بی ارزش تر از آن می دانند که گم شدن اش مهم باشد، خرده گرفت. بهشتی به راحتی می تواند ایرادهای وارده به خود و مدیریتش را کتمان و پنهان کند، اما مرعشی لااقل اکنون، در موقعیتی نیست که بتواند بر این ایرادات پوششی بگذارد. بی حرمتی هایی که در زمان او بر میراث روا داشته شد، حاصل بی توجهی هایی بود که او، خود مرتکب آن شد. وقتی یاغیان میراث کشور، مدیران خاطی و خطاکاران سابق بر جای بزرگان تکیه زدند، تصور حرمت داری میراث هم چندان منطقی نبود. کاش در نظام قضایی ما جایی برای مواجهه منصفانه با کسانی بود که با عملکرد خود، راه را باز می کنند تا عزیز ترین داشته های عصر تهی ما ایرانیان از دست برود. کاش بودند کسانی که فارغ از بازی های سیاسی و سیاسی بازی، راهی باز می کردند تا آنچه متعلق به نسل ها و نسل هاست، همچنان عزیز و محترم بماند. کاش آنانکه بعد از این بر سر مزار مردگان ما می نشینند، شمع مزار را خاموش نکنند. کاش آنان، اندیشمندانه به میراث و داشته های پیشین ما بنگرند؛ داشته هایی که به کار امروز و فردای ایرانی، هر کجا می خواهد باشد، می آیند. کاش تنگ بز متحرک، هر جا هست به سلامت باشد، شاید نسل ها بعد بتوانند بفهمند اندیشه ای که بشر هزاره های پیش را به تکاپوی به نمایش گذاشتن قدرت خویش واداشته بود، از کدام منبع لایزال سرچشمه می گرفت. امروز نیز نتوانستیم بز متحرک هزاره های پیش را از طریق به نمایش گذاشتن آن، به جهانیان معرفی کنیم. این بار نیز منیت ها و بی توجهی ها، راه را باز کردند تا بی فرهنگی امروزمان را به نمایشی داخلی و خارجی بگذاریم. همه آن ها که آمدند تا بز متحرک را برای تهیه فیلمی مستند ببینند، خاطره ما را با همه تلخی اش به سرزمین شان خواهند برد. کاش آنان بدانند که پدران ما نمی خواستند فرزندانشان چنین لاابالی و لاقید باشند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates