گزارش تفصيلي و پاياني سمينار سراسري درباره کشتار زندانيان سياسي در ايران
منبع: گویانیوز
بسياري از حاضرين، از زندانياني که پس از سال ها همديگر را مي يافتند، گرفته تا کساني که پس از سالها براي اولين بار به چنين مراسمي مي آمدند، خود را درون خانواده بزرگي احساس مي کردند که برخلاف تبليغات رژيم همچنان يار و ياور يکديگر و سندي بر افشاي ستمگري حکومت کنوني اند. آنچه در پي مي آيد، گزارش کوتاهي از برنامه هاي سه روزه سمينار است
پس از سه روز گردهمايي پرشور و پربار در روزهاي 15، 16 و 17 ژوئيه 2005، نخستين سمينار سراسري با موفقيت به کار خود پايان داد. استقبال وسيع از اين گردهمايي ناشي از ضرورتهايي بود که سالها بدون پاسخ باقي ماندهاند. از جمله اين ضرورتها، همانا لزوم کارزاري مداوم و گسترده براي آزادي تمامي زندانيان سياسي، مقابله با سرکوب و اختناق در ايران است که در حد توانهاي واقعيِ موجود در جنبش آزاديخواهي و عدالتجويانه، بازتابي از صداي مردم، کارگران و زحمتکشان در عرصه داخل و خارج از کشور باشد. حضور و همياري بيشائبه زندانيان سياسي سابق در رژيمهاي شاه و جمهوري اسلامي، خانوادهها و وابستگان جانفشانان و جانباختگان سالهاي اخير و نيز مدافعين آزادي زندانيان سياسي در اين گردهمايي، نشان داد که توانهاي واقعي موجود در اين جنبش، بسي فراتر از آن است که ابعاد آن را به حرکات موضعي و کوتاه مدت محدود سازيم. اگر گامهاي سنجيدهاي که در اين گردهمايي برداشته شدند، به درستي و با احساس مسئوليت دنبال شوند، اميد فرارويي توانهاي نهفته براي جنبشي وسيع و همگاني براي آزادي زندانيان سياسي، و برکندن ريشههاي سرکوبگري اجتماعي، سياسي و طبقاتي در ايران افزايش خواهد يافت. اين گردهمايي گامي کوچک در اين راه بود و مسلم است که پيگيري و کوشش تک تک ما، پيروزي و گسترش چنين تلاشي را ممکن ميسازد.
علاوه بر اين، زندانيان سياسي مسائل و مشترکات بسياري دارند که ضرورت ديدارهاي مشترکشان را از حد يک فعاليت سياسي فراتر ميبرد. احساسي که در فضاي گردهمايي موج ميزد، بدون هيچ شک و شبههاي حاکي از اعتماد عميق افراد به يکديگر بود. بسياري از حاضرين در جلسه، از زندانياني که پس از سالها همديگر را مييافتند، گرفته تا کساني که پس از سالها براي اولين بار به چنين مراسمي ميآمدند، خود را درون خانوادهٌ بزرگي احساس ميکردند که برخلاف تبليغات رژيم همچنان يار و ياور يکديگر و سندي بر افشاي ستمگري حکومت کنونياند. گردهمايي نخست، ايجاد اعتماد متقابل و برقراري روابط وسيعتر بين زندانيان سياسي را هدف خويش نهاد تا بنيان تداوم کارهاي مبارزاتي آتي را استحکام بخشد. خوشبختانه، نتايج گردهمايي و بازتابهايي که تاکنون به دست ما رسيده است حکايت از رسيدن سمينار به چنين اهدافي دارد.
از جمله موفقيتهايي که کميته برگزارکننده را به آينده گردهمايي سراسري اميدوار ميسازد، حضور وسيع و کم نظير جوانان و نسل نوين از فعالين سياسي در اين مراسم بود. بسياري از آنان در سازماندهي کارها از امور فني و تدارکاتي گرفته تا حضور و اجراي بخشهايي از برنامههاي سمينار ياري رسان اين گردهمايي بودند. برخي از آنان با طرح بحثهاي خود، حال و هواي تازهاي به اين گردهمايي بخشيدند. کميته برگزارکننده ضمن ارج گذاشتن به اين حضور فعالانه، زيبا و اميدبخش از سوي جوانان و نسل نوين فعالين سياسي، در گامهاي آتي تلاش خواهد کرد که سهمي گستردهتر و شايستهتر به اين دوستان و رفقاي پرتوان، پرشور و مبتکر اختصاص دهد.
کميته برگزارکننده همانگونه که در مراسم افتتاحيه اعلام کرد، ميداند و آگاه است که چنين گردهمايياي بارسنگيني از مسئوليت را بر دوش برگزارکنندگان مينهد و با توجه به گستردگي جنايات جمهوري اسلامي، نميتوان در نخستين قدم بر همه ضعفها و کاستيها فائق آمد. از همين رو، از همگان در خواست ميکند که نکات، انتقادات و پيشنهاداتي را که ميتوانند در ارتقاي گردهمايي آتي کارساز باشند، براي ما ارسال کنند.
آنچه در پي ميآيد، گزارش کوتاهي از برنامههاي سه روزه سمينار است که تقديم حضور علاقمندان ميشود:
جمعه 15 ژئيه 2005
برنامه افتتاحيه با با خيرمقدم و يک دقيقه کفزدن حاضرين به افتخار جانفشانان و جانباختگان دهههاي اخير که به دست رژيمهاي شاه و جمهوري اسلامي به قتل رسيدهاند، آغاز شد. مژده ارسي از سوي کميته برگزارکننده طي سخنان کوتاهي، مقدمه و اهداف سمينار را بيان کرد. او در اين مقدمه تاکيد کرد که:
“ما، به عنوان بخشي از زندانيان سياسي سابق رژيمهاي شاه و جمهوري اسلامي، براين باوريم که کارزاري عميقتر و وسيعتر برعليه سرکوب، اختناق و زندان لازم است تا پيوند ريشه جنايت و سرکوبگري را با تماميت حکومت جمهوري اسلامي و از آن فراتر با تماميت سيستم سرمايهداري نشان دهيم. اين کارزار، با اين گردهمايي آغاز نشده و با آن نيز خاتمه نخواهد يافت، ليکن حضور تک تک ما در اينجا، بر کارايي، کيفيت و برّايي آن ميافزايد. حوداث روزهاي اخير در ايران نشان داد، که افشاي سردمداران و سازماندهندگان کشتارهاي سالهاي 1360 و 1367 امري نه مربوط به “گذشته”، بلکه حال است.
در عين حال، حاضرين در اين گردهمايي به خوبي ميدانند که پاسخ به ضرورتي سياسي، تنها انگيزه ما براي چنين همايشي نيست. بسياري از ما، سالهاي زندگي مشترکي را در زندانهاي شاه و يا جمهوري اسلامي گذراندهايم، لحظات تلخ و شيريني را با هم تجربه کردهايم که به بخش ناگسستني در وجودمان تبديل گشته است…”
علاوه براين، وي در پايان سخنانش تاکيد کرد که:
“همان گونه که در فراخوان نخست نيز اعلام کرديم، علاقهاي عميق و انساني به جانفشانان و جانباختگان کشتارهاي سراسري 1360 و 1367 در بازماندگان اين جنايت مهيب وجود دارد که با مرور زمان، از دل ما پاک نميشود. مهر و علاقهاي که به روزگاران زندگي و مبارزه مشترک در بندهاي زندان بازميگردد ولي با گذشت روزگاران از آن کاسته نميشود. از همين رو در تدارک بزرگداشتي وسيعتر از يارانمان در اين روزها برآمديم. اميد داريم که روزهايي پربار و موفق را با همکاري يکديگر در اين گردهمايي داشته باشيم.”
به اين ترتيب
– کارزاري سياسي برعليه تماميت جمهوري اسلامي،
– ضرورت ديدار جان بهدر بردگان اين جنايات
– و نيز بزرگداشت جانفشانان و جانباختگان
از اهداف اين گردهمايي سه روزه اعلام شد. لازم به ذکر است که ايجاد بنيانهاي اوليه براي کارزارهاي وسيعتر آتي براي ما اهميتي وسيعتر از آکسيون کوتاه مدت در اين گردهمايي داشته و دارد. به همين دليل، تمرکز کارها را به سوي اين بنيانها در گردهمايي سه روزه متمرکز کرديم.
سپس شيرين مهربد، هنرمند و زنداني سياسي سابق با سخنان کوتاهي از احساس خود در شرايط زندان و اعدام رفيقان چنين گفت:
“فکر ميکنيد در اين شرايط آدم چه برخوردي ميتواند بکند؟ سکوت؟ من چون خودم عاشق خواندن بودم، هميشه در دلم ميخواندم… حتما خيلي از بچههاي ديگر هم ميخواندند… شايد اين طوري خودمان را آرام ميکرديم … براي اين گونه جدايي…”
پس از آن با صداي زيباي خود به اجراي آهنگ “يگانگي” پرداخت و آن را به ياد تمامي عزيزاني تقديم کرد که در ميان ما نيستند.
پس از آن پيام کانون نويسندگان توسط کيومرث نويدي قرائت شد. وي در بخشي از پيام گفت:
“دوستان! کانون نويسندگان ايران و زندانيان سياسي ايران چنان با هم خويشاوندند که نميتوان مرزي ميان آنان گذاشت… کانون نويسندگان ايران را نيز بخشي از شما تشکيل دادهاند. نويسندگاني که به خاطر آنچه نوشتهاند، برخيشان بارها زنداني سياسي بودهاند. هم اکنون نيز، بسياري از زندانيان سياسي ايران نويسندگان و روزنامهنگاران هستند…”
او با تاکيد بر همسرنوشتي نويسندگان ايران با زندانيان سياسي، همايشي موفق را براي زندانيان سياسي ايران آرزو کرد.
پيام ديگري که از سوي شرکتکنندگان با استقبال زيادي روبرو شد، پيام موميا ابوجمال زنداني سياسي از درون زندانهاي آمريکا بود. موميا ابوجمال در اين پيام که توسط عزيزه شاهمرادي قرائت شد با اين جملات پايان داد که:
“ايران اين سرزمين کهن، مهد باورهاي متفاوت به بقاي خود در اين روزهاي تاريک و سياه ادامه خواهد داد.
چنان که ايران در گذشته نوري به سوي آينده بود، در آينده نيز نوري براي مبارزه در راستاي رهايي، آزادي و کرامت انساني خواهد بود. با ايمان به آن آينده به شما ميپيوندم…”
ستاره عباسي از سوي کميته برگزارکننده نکاتي را از کاستيهايي که از همان آغاز بر کميته برگزارکننده آشکار بوده است را با جمع حاضر در سالن و شنوندگان حاضر در اتاقهاي پالتاکي در ميان گذاشت. از آن جمله به ذکر کاستياي پرداخت که در روزهاي برگزاري اين گردهمايي از سوي علاقمندان و دلسوزان اين جنبش نيز بيان شده است. او به عنوان اولين نکته به اين مسئله پرداخت که:
“بر ما آشکار بود که زندانيان سياسي ايران، طيفي يک دست و يک نظر نيستند. هماهنگي و تامين نظر طيفي چنين گسترده و گوناگون، اگر نه کاري ناممکن، ولي سخت و صعب است. به ويژه آن که پراکندگي جغرافيايي همه ما، از داخل کشور گرفته تا کشورهاي اروپايي و آمريکا و کانادا، مشکلي جدي براي تبادل نظر فعال و موثر مابين تک تک زندانيان سياسي فراهم ميآورد. براي داخل کشور، سانسور و اختناق سياسي، عدم تضمين جاني زندانيان سياسي کنوني و سابق و دستگيريهاي بيمحاباي مخالفين توسط نيروهاي سرکوبگر جمهوري اسلامي، بخشي دائم از زندگي سياسي در ايران تحت سيطره حکومت اسلامي است. در چنين وضعي، روشن است که اميد به تماسي گسترده با فعالين داخل کشور، با توجه به خطراتي که از سوي رژيم براي اين دوستان و رفقا متصور است، نميتواند به صورتي وسيع، همه جانبه و آشکار تحقق يابد. اين کاستياي است که از همين آغاز بر آن اذعان داريم و رفع اين کاستي با سرنگوني تماميت رژيم جمهوري اسلامي پيوند خورده است.”
با اين حال، حضور گسترده و بازتاب اميدبخش گردهمايي کنوني ما را بر آن ميدارد که قدمهاي آتي با خبررساني وسيعتر و کوشش تک تک حاضرين در گردهمايي نخست، بسي فراتر از مرزهاي کنوني رفته و گوشهاي ديگر از توان نهفته در آتشفشان جنبش آزاديخواهي و عدالتجويي را متبلور سازد. علاوه براين ستاره عباسي تاکيد کرد که:
“اين گستردگي و گونهگوني، فقط در عرصه سياسي و نظري نبوده و نيست. تنوع قومي و فرهنگي زندانيان سياسي نيز بايستي بازتابي شايسته در اين گردهمايي داشته باشد. براي ما مهم بود و هست که از زندانهاي کردستان، آذربايجان، سيستان و بلوچستان، خوزستان، گيلان و مازندران، بوشهر و شيراز و اصفهان و خلاصه همه آن جاهايي تاکنون درباره آنها کمتر گزارشي منتشر شده است را در اين سمينار داشته باشيم. مگر نه اينکه همايش ما سراسري بايستي باشد و براي همه سرزمين ايران است؟ پس بايستي ميکوشيديم و از همه راههاي ممکن نيز کوشيديم تا پيام خود را به همبنديان ناديده خود برسانيم.”
در طول اين گردهمايي سه روزه، بسياري از ما همزنجيران ناديدهامان را از شمال، جنوب، غرب و شرق کشور يافتيم، و اميد است که در گردهماييهاي آتي اين زنجيره دوستي و اعتماد بر سراسر شهرها و مناطق کشورمان به نحوي گسترش يابد که قادر باشيم تصويري همه جانبه از سرکوبگري وحشيانه رژيم جمهوري اسلامي ارائه دهيم. سومين نکته مهمي که ستاره عباسي از سوي کميته برگزارکننده مطرح کرد، مربوط به حضور بحثها و طيفهاي مختلف فکري در اين سمينار بود. او گفت:
“سوداي برگزاري سميناري با کيفيت و کارآيي خوب و قابل قبول نيز، از ديگر آرزوهاي کميته برگزارکننده بوده است. توجه به کيفيت بحثها، طرح بحثها از نقطه نظرات مختلف و حضور ديدگاههاي گونهگون در برنامههاي سمينار نشاني از چنين تلاشي است که در حد مقدورات و محدوده زماني سمينار براي تحقق آن کوشيدهايم. فشردگي بحثها نشان ميدهد که عليرغم کوشش ما، امکان بازتاب همه رنگارنگي فکري، هنري، نظري و تجربي در مجالي کوتاه و در اولين گردهمايياي از اين دست، ممکن نيست. اگر ضرورت طرح گستردهتر اين موضوعات وجود داشته و دارد، پس بهتر است به جاي تلاش غيرواقعبينانه براي تحقق همه خواستهها در يک سمينار سه روزه، راهي براي تداوم چنين جلسات و گردهماييهايي بيابيم.”
او سخنان خود را در لحظات اوليه شروع برنامهها چنين پايان داد:
“ميدانيم و آگاهيم که بسياري از کارها بهتر ميتوانسته است انجام شود، ميدانيم و آگاهيم که بسياري از ايدهها و نوآوريها، مجال بروز در اولين همايش مشترکمان را نيافته است. و در عين حال، ميدانيم و آگاهيم که “آغاز هر کار، مشکلترين قسمت آن است.” پس اکنون که با حضور و پشتيباني تک تک ما، چنين کاري آغاز شده است، بکوشيم که روزها، ساعات و دقايقي پربار را داشته باشيم، شايد که ره توشهاي باشد براي قدمهايي سنجيدهتر، همهجانبهتر و پربارتر.”
پس از آن، شاعر و هنرمند گرانقدر سعيد يوسف به شعرخواني پرداخت. حسن ختام برنامه افتتاحيه ترانهخواني گيسو شاکري بود. او با تاکيد براهميت چنين گردهماييهايي گفت که برگزاري اين سمينار باعث ميشود که رژيم نتواند که مبارزات و ياد عزيران از دست رفته را کم رنگ کرده و از خاطرهها بزدايد. او با شعري افغاني که مضامينش يادآور سرنوشت زندانيان سياسي و خاوران بود به اجراي برنامه پرداخت. درقسمتي از اين ترانه تمام سالن با گيسو شاکري ميخواند: “نام چو جاويد شد، مردنش آسان کجاست؟” و چنين همراهياي پايان پرشکوهي در برنامه افتتاحيه بود.
موضوع يک: خانوادهها، فعالين و وابستگان زندانيان سياسي
اين قسمت از برنامه با پخش بخشهايي از فيلم مادر رياحي آغاز شد که پيش از آن متني از سوي خانواده رياحي درباره مادر توسط مجري برنامه ميلا مسافر قرائت شد. اين گفتگو بنا به تقاضاي مادر رياحي، پس از درگذشت او اجازه انتشار بيروني داشت و به همين دليل تاکنون از ارائه آن به عنوان سندي از مبارزات خانوادههاي زندانيان سياسي به صورت علني خودداري شده بود.
اولين سخنراني را با عنوان اين سوي ديوار، آن سوي ديوار مينا زرين فعال سياسي چپ و زنداني سياسي سابق و فيروز مستعان از فعال سياسي چپ به طور مشترک انجام دادند. متن سخنراني، گفتاري به شکل نظم ونثر بود که بياني از سرنوشت نسلهاي مختلف مبارزين در درون و بيرون از زندان، از حکومت رضاخاني تا محمد رضا پهلوي و سپس جمهوري اسلامي را داشت. سخنرانان با بياني نمادين از سويي زندگي سياسي زن و مرد را و از سوي ديگر وضعيت خانوادههاي زندانيان سياسي را باز گفتند.
سخنران بعدي اردوان زيبرم، از فعالين سازمان فدائيان (اقليت) بود. پيش از آغاز سخنراني، شعر احمد شاملو با صداي شاعر از مجموعه “کاشفان فروتن شوکران” در سالن گردهمايي پژواکي زيبا يافت. اين شعر به نام “ميلاد آنکه عاشقانه بر خاک مرد” را شاعر بزرگ ميهنمان در شهادت احمد زيبرم در دوران ستمشاهي سروده بود. موضوع سخنراني او درباره نقش ديکتاتوريهاي سلطنتي و جمهوري اسلامي در به سکوت واداشتن خانوادههاي زندانيان سياسي و جانفشانان راه آزادي و سوسياليسم بود.
سپس مهرنوش شجاعي، از فعالين سياسي و از کارگران پيشرو، به وضعيت فعالين سياسي در سالهاي 1360 تا 1365 پرداخت. اين سخنراني جمعبنديِ کوتاهي از شرايط زندگي نيروها و مبارزين سياسي دستگيرنشده در ايران در سالهاي 1360 تا 1365 بود، که شرايطي سخت را براي ادامه مبارزه و زندگي خود طي کردهاند. سخنران به طرحهاي رژيم جمهوري اسلامي براي شناسايي نيروهاي دستگير نشده در زمينههاي مختلف سياسي، اجتماعي و اجتماعي، از جمله طرح مالک و مستاجر در سال 1361 پرداخت.
در پايان اين قسمت، با حضور ثريا يکي از زندانيان سياسي که همسرش توسط رژيم جمهوري اسلامي اعدام شده و فرزندش نيز از چهل روزگي با او در زندان بوده، با خواندن قطعه شعري، سرنوشت خود و تعداد بيشماري از بازماندگان جنايات رژيم جمهوري اسلامي را تصوير کرد. بلافاصله، فرزند يکي از جانفشانان و جانباختگان کشتار سراسري 1367 به بيان احساس خود به عنوان کودکي چهار ساله در روزهاي ملاقاتِ پيش از اعدام پدرش پرداخت. او که اينک جواني بيست ساله بود، چنان با جزئيات به احساسهاي کودکانه خود در آن سالهاي سياه پرداخت، که بسياري از حاضرين در سالن را منقلب ساخت. در اين لحظات مجري برنامه از افرادي که در خانوادهاشان عزيزي را از دست دادهاند درخواست کرد به روي صحنه بيايند تا با شاخه گلي ياد اين گلهاي سرخ انقلاب و آزادي را گرامي دارند. به تدريج صحنه از انبوه مادران، همسران و فرزنداني پر شد که داغ جنايات رژيم شاه و جمهوري اسلامي را بر دل دارند. براي تک تک ما، صحنهاي تکاندهنده بود، که کلام از بيان آن قاصر است…
دو سخنراني اين روز به دليل کمبود وقت به جلسه روز شنبه انتقال يافت.
برنامههاي فرهنگي و هنري جمعه شب
برنامه هنري با آوازخواني سيما بهمنش آغاز شد. او در سال 1351 فعاليت جدي هنري خود را با “انجمن تئاتر ايران” آغاز کرد. پس از دستگيري همراه اين گروه و آزادي از زندان، فعاليت سياسي را جانشين فعاليت هنري نمود. در سال 1996 با شرکت در نمايشنامه موزيکال “مشهدي عباد” وارد صحنه هنر ايران در تبعيد شد و همراه گروه تماشاخانه اجراهاي فراواني در شهرهاي مختلف آلمان، اروپا و آمريکاي شمالي داشت. به هنگام اجراي برنامه سيما شور وصفناپذيري حاضرين سالن فرا گرفته بود. آهنگ “ياران” با صداي پرطنين او در سالن پايان بخش برنامه سيما بود.
سپس هايده ترابي، هنرمند برجسته تئاتر و عضو GEDOK
(Gemeinschaft Deutscher und Österreichischer Künstlerinnenvereine aller Kunstgattungen)
روخواني نمايشي: با من برقص را به اجرا در آورد. وي که متن اين نمايشنامه را پس از وقوع قتلهاي زنجيرهاي در تورنتو نوشته بود. در اين باره ميگويد:
“در فضايي هنوز گيج فضاي بهت و وحشت و انزجاري بودم که پيامد اين فاجعه بود. رژيم ضد بشري جمهوري اسلامي بارها نشان داده بود که در شکار مخالفان و سرکوب انديشهورزان و آزاديخواهان تا حد غيرقابل تصوري درندهخو و کينهتوز است و اين بار هم ضربتي و غافلگيرانه عمل کرده بود. گمانم يکي دو هفته پس از ترور ياران نويسنده و انديشمند ما، زنده يادان مختاري و پوينده بود که در خواب دچار کابوسي عجيب شدم. اين کابوس يکي از سورئاليستيترين تصاوير ممکن را در سرکوب انديشه و انسان معترض در ذهن من بيدار کرده و هفتهها مرا به خود مشغول ساخته بود. ماهها بعد تصوير آن کابوس تبديل به متن تک پردهاي شد به نام با من برقص. فضا و روايت نمايشنامه متأثر از همان کابوس شکل گرفت، همانگونه سوررئاليستي… با گرتهاي از طنز!”
هايده ترابي در حين روايتهاي گونهگون از جنايت، مخاطب خويش را به زواياي دهشتآور جنايت هولناک توسط رژيم جمهوري اسلامي ميکشاند و طنز تلخ ياري ميرساند که تباهي چنين سيستم مخوفي از جنايت، سرکوب و دروغپردازي را به آشکار و از فاصله ببينيم.
پس از تئاتر هايده ترابي فيلمي از پانتهآ بهرامي با نام از اين فرياد تا آن فرياد به نمايش در آمد. پانتهآ بهرامي که فارغالتحصيل رشته علوم ارتباطات اجتماعي در تهران است، در سن 22 سالگي دستگير و سالهاي سياه 1360 تا 1364 را در زندانهاي جمهوري اسلامي تجربه کرده است. پس از خروج از ايران تز فوقليسانس خود را در سال 1994 در دانشگاه دورتموند در مورد “سيري در روزنامهنگاري زنان در ايران از ابتدا تاکنون” به رشته تحرير در آورد. او تز دکتراي خود را در سال 2002 در مورد “نقش زن در سينماي ايران – مقايسهاي بين سينماي متفاوت در قبل و بعد از انقلاب” نوشت.
فيلم “از اين فرياد تا آن فرياد” آخرين اثر وي در جشنواره بينالمللي زنان در فلورانس ايتاليا در سال 2004 به نمايش درآمد. اين فيلم را ميتوان فرياد بخشي از جامعه خفقانزده ايران دانست. فيلم دو داستان موازي را دنبال ميکند: اول داستان زن هنرمندي که هشت سال جواني خود را در زندانهاي جمهوري اسلامي سپري کرده و حدود 200 نقاشي را ترسيم و به کمک همبنديهايش به صورت غيرقانوني از زندان خارج کرده است.
دوم، ترسيم دو قتلعام بزرگ سياسي که در دهه شصت صورت گرفت. به ويژه آن که پس از گذر بيش از يک دهه، هنوز بر زواياي قتلعام 1367 مُهر سکوت خورده و رژيم آن را در هالهاي از تاريکي پنهان نموده است. فيلم برشي از پستي و بلنديها، محروميتها، مبارزات، سرکوبها، دوستيها و… در زندان ميباشد.
حسن ختام برنامههاي جمعه شب برنامه هادي خرسندي بود که با استقبال وسيع علاقمندان روبرو شد. هادي خرسندي طنزپرداز با سابقه ايران، همچنان پاي بندي خود را به مبارزه برعليه ارتجاع حاکم بر ايران با حضور در چنين مراسمي نشان داد. او با نمايشهاي کمدي يک نفري به مبارزه با جهل و خرافات مذهبي پرداخته و از اين راه انبوهي از علاقمندان را به سوي خويش ميکشد.
شنبه صبح: تاثيرات جسمي و روحي زندان و شکنجه
صبح شنبه با موضوع تاثيرات جسمي و روحي زندان و شکنجه آغاز شد. ناصر پرنيان، از زندانيان سياسي سابق، فعال سياسي چپ، درباره تاثيرات جسمي و رواني شکنجه سخن گفت. او با استفاده از عکس و طرح و نمودارها، نشان داد که پديده غير انساني شكنجه موضوع جديدي نيست. در سخنراني ناصر پرنيان به تعاريف اوليه و متدهاي شکنجه و عوارض آن پرداخته شد.
علي فرمانده، جانشين پرفسور در روانپزشکي باليني نروني، سخنران بعدي بود که به موضوع زنداني پسا زندان پرداخت.
او در سخنراني خود به توضيح تحقيقي پرداخت که نتيجهٌ مطالعات باليني در ميان پناهندگان ايراني که در زندان بودهاند و در سوئد زندگي ميکردند، بود. اين تحقيق آن دستهاي را مورد توجه قرار ميداد که يا خود را ايزوله ميکنند و يا هويتي جز زنداني سياسي براي خود قائل نيستند و يا جز نقش قرباني جامعه و شکنجه نقش ديگري براي خود نميبينند. تمامي اين گروه از ناهنجاريهاي مختلف روحي و رواني رنج ميبرند.
اين تحقيق دو دوره را مورد توجه قرار داده است. اول تاثير شکنجه در دوران زندان بر زنداني در جهت خردکردن و نابودي هويت فردي براي مهار فرد يا نابودي وي. دوم تاثير شکنجه در زندگي پس از زندان.
سخنران بعدي عذرا اباذري، روانشناس و روان درمانگر، درباره شکنجه از ديدگاه مردانه و زنانه بود. در اين سخنراني مقايسه دو کار تحقيقي در رابطه با شکنجه، تاريخچه، تعريف و هدف شکنجه و گسترش شکنجه در طول زمان ارائه شد. بررسي وضعيت روحي و رواني زندانيان سياسي در زندان، بعد از زندان در ايران و در کشور مهاجرپذير از ديگر محورهاي اين سخنراني بود. علاوه براين اشاره کوتاهي به واکنش رواني کودکاني که پدر و مادرشان زنداني بوده و مورد شکنجه قرار گرفتهاند، انجام شد.
آخرين سخنران در اين قسمت، فليسيتاس ترويه، روانشناس، روانکاو، فعال سياسي آلماني بود که درباره شکنجه، شکنجهشده و جامعه: نگاهي به تجربه کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات – مکزيک سخنراني کرد. او بيش از شش سال است که در رابطهٌ مستقيم با زندانيان سياسي، اعضاي خانواده و ساکنين روستاهايي که از آنجا آمدهاند در مکزيک کار ميکند. فليسيتاس ترويه از جمله بنيانگذاران “کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات” است. در اين سخنراني به تجربه کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات در مکزيک پرداخته شد.
در پايان به بحث و گفتگو با سخنرانان پرداخته شد، که با توجه به علاقه و اهميت بحثها، و تراکم برنامهها در سالن اصلي، ادامه گفتگو به سالن B منتقل شد تا علاقمندان بتوانند زمان بيشتري براي تبادل نظر در اختيار داشته باشند. در همين جا به اطلاع ساير دوستان و رفقا ميرساند که فيلم اين گفتگوها در سالن B در اولين فرصت براي استفاده عموم انتشار مييابد.
در سالن اصلي برنامهها با سخنرانيهاي عقبافتاده از روز جمعه ادامه پيدا کرد. نخست شهين نوايي، يکي از فعالين جنبش زنان مطلبي تحت عنوان گالينداپل – نماينده ويژه سازمان ملل – در برلن ارائه کرد که در آن به فعاليتهايي که براي نجات زندگي 83 زنداني سياسي در سال 1989 در برلين اشاره شد. اين گزارش نمونهاي از پيوند مبارزه فعالين خارج از کشور براي آزادي زندانيان سياسي در داخل کشور بود. نمونهاي که نشان ميدهد برخلاف تبليغات رژيم اپوزيسيون در خارج از کشور همواره در همبستگي با مبارزين داخل کشور و زندانيان سياسي کوشيده است.
سياگزار برليان، به بازتاب مبارزات زندانيان سياسي ايران در مطبوعات جهاني، پرداخت. او به عنوان شاعر و نويسنده و نيز از فعالين جنبش دانشجويي و کنفدراسيون با ارجاع به اسناد و نمونههاي منتشره در زمان کوتاهي که در اختيار داشت سخنراني موفق و پرمحتوايي را به شنوندگان ارائه داد. استقبال از سخنراني او چنان وسيع بود که در پايان همه سالن به احترام سخنران ايستاده بود و با کف زدن ممتد از او قدرداني ميکرد.
بعداز ظهر شنبه: سرکوب و اختناق در ايران، تلاش براي مستندسازي
در اين قسمت سخنرانان و شرکتکنندگان در ميزگرد در دو بخش به ارائه مطالب خود پرداختند.
در بخش نخست با سخنراني ميلا مسافر، پرويز قليچخاني و همايون ايواني به مستندسازي کتبي پرداخته شد. ميلا مسافر، از فعالين سياسي چپ ايران، يکي از موسسين “کميته دفاع از زندانيان سياسي- برلين”، و همچنين او عضو هيئت مديره جامعه بينالملل حقوق بشر است. (Internationale Liga für Menschenrecht)
وي در سخنرانياش به ضرورت انتشار گزارش ساليانه از موارد نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران پرداخت. وي در سخنراني خود بيان داشت که “کميته دفاع از زندانيان سياسي ايران در برلين همه ساله در سالگرد قتل عام زندانيان سياسي در تابستان 1367 گزارشي ساليانه به زبان آلماني منتشر ميکند که بخشي از موارد نقض سيستماتيک حقوق بشردر ايران در آن ثبت ميشود. محدوده کار مستندسازي با موارد نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران با بسياري از نظامهاي متعارف سرمايهداري جهان که تنها حوزه مبارزه سياسي- اجتماعي را در بر ميگيرد، متفاوت است. در نظام ديکتاتوري اسلامي ايران حتي حوزه زندگي خصوصي انسانها موضوع محاکمات سيستم قضائي است که در عرف و قوانين بينالمللي از حقوق اوليه انسانها محسوب ميشوند.
ثبت و افشاي موارد تروريسم دولتي براي ما علاوه بر افشاي ماهيت ارتجاعي اين رژيم در داخل و خارج به لحاظ افشاي سياست دولتهاي حامي رژيم ايران حائز اهميت است. براي گزارش سالانه دلايل مختلفي وجود دارد، از جمله:
– ابزاري براي شکستن سکوت در مقابل نقض حقوق بشر در ايران
– تحريف سرکوب و پيگردهاي سياسي در سطح ملي و بين المللي
– افشاي روابط سياسي-ديپلماتيک کشورهاي غربي مدعي دفاع از حقوق بشر
– شناساندن مسئوليت و عملكرد مقامات دولتي در ارگانهاي سرکوب رژيم در گذشته و حال.”
سخنراني پرويز قليچخاني، مدير مسئول و سردبير نشريه فرهنگي، سياسي و اجتماعي “آرش”، درباره نشريه آرش و کشتار سراسري زندانيان سياسي بود. او ضمن اشاره به کمبودها در اين زمينه، گاهشماري از مطالب آرش درباره زندانهاي جمهوري اسلامي ارائه داد. حضور نگرش انتقادي به کار نشريه آرش، توسط سردبير و مدير مسئول آن، از جمله نقاط برجسته اين سخنراني بود.
آخرين سخنران در اين بخش همايون ايواني بود که پيش از شروع صحبتهاي خود، چکيدهاي از مطلب ارسالي ناصر مهاجر، جامعهشناس، پژوهشگر در تاريخ معاصر و کوشندهٌ سياسي و نيز عضو هيئت تحريريه و ويراستار نشريه و کتاب “نقطه”، را با عنوان در اصالت روايتهاي زندان قرائت کرد. ناصر مهاجر در مطلب خود نوشته بود:
“گام نخست براي رهايييافتن از بازجويي، زندان، شكنجه و اعدام، پراكندن آگاهي از چند و چون بازجويي، زندان و شكنجه و اعدام است. تا اين چهار جزء اصلي مجازات دگرانديشي و اعتراض سياسي شناخته نشود و پيآمدهاي رواني، اجتماعي، فرهنگي سياست خشونت بر وجدان فردي و اجتماعي جايگاهي درخور نيابد، دمكراسي در ايران به دست نميآيد.
… مشكل نوشتن براي كساني كه كم نوشتهاند، سستي و رنگباختگي حافظه در گذر زمان، گونهگوني تواناييهاي ذهن در ثبت رويدادها، فراموشيهاي آگاهانه و ناخودآگاهانه، نيز روحيات فردي و ملاحظههاي شخصي، دوريها و نزديكيها و دوستيها و دشمنيهاي فكري، سياسي و سازماني در متن فرهنگياي بيشوكم يگانه، بازسازي واقعيت را دشوارتر از آنچه هست ميسازد. به اين همه بايد سرشت هولانگيز خود واقعيت زندان را نيز افزود كه بازنويسياش در گرو باز زيستن واقعيت هولانگيز است. در هر صورت، تنها از راه گفتن و بازگفتن و نوشتن و بازنوشتن يادماندههاست كه بازشناسيي روايتهاي دقيق و نادقيق از يكديگر ميسر ميگردد، جامعه به شناختي نسبي از سياست خشونت دست مييابد و خواهان برپايي آزادي ميشود.”
سپس، همايون ايواني، از همکاران “گفتگوهاي زندان”، به صورت اجمالي به روند شکلگيري گفتگوهاي زندان در سالهاي 1996 – 1997 و انتشار اولين شماره آن پرداخت. به تعبير او، نکتهاي که “گفتگوهاي زندان” را از ساير کارهاي مربوط به زندان متمايز ميکند، سازماندهي کار جمعي زندانيان سياسي سابق در قالب يک مجموعه انعطافپذير است، که در عين بازتاب نظرات زندانيان سياسي چپ، راديکال و غيرمذهبي، همچنين فضايي براي مبارزه بر عليه شکنجه، زندان و اعدام براي نيروهاي مختلف فراهم آورده است. به همين دليل، گفتگوهاي زندان، تجربهاي اصيل از همياري متقابل زندانيان سياسي سابق براي انتقال تجربه به نسل نوين فعالين سياسي است و نيز سندي معتبر در ثبت جنايات رژيم جمهوري اسلامي برعليه بشريت به شمار ميرود. در پايان اين قسمت، شرکتکنندگان در گردهمايي به بحث و گفتگو با سخنرانان پرداختند.
بخش دوم با سخنراني مهناز تميزي درباره امکانات و مشکلات فيلمسازي درباره زندان آغاز شد. وي تحصيلات خود را در فيلم آکادمي (آمستردام، هلند) در دو رشته کارگرداني و مونتاژ در سال 1994 به پايان رسانده و فيلم سنگ (داستاني- 32 دقيقه) يکي از پروژههاي پايان تحصيلي او ميباشد که در فستيوالهاي مختلف بينالمللي به نمايش رسيده است.
وي علاوه بر ساختن، نوشتن، تهيه و تدريس فيلم در سالهاي گذشته، از سال 1994 نيز درباره زندانهاي جمهوري اسلامي و زندانيان سياسي سابق مشغول تحقيق از طريق مصاحبه و بررسي ادبيات زندان، نوشتن سناريو و توليد فيلمهايي در اين باره ميباشد.
او مطرح ساخت که:
“ساختن فيلمهاي دراماتيک و رآل که بار اجتماعي وسياسي مستند آن، آنهم زماني که بخش عظيمي از جهان، خسته از واقعيتهاي دهشتناک اطراف خود ميباشد، عملي به ظاهر غير ممکن ميرسد. در سالهاي اخير هر چه خشونت در جهان و جنگها رو به افزايش ميرود، کشش بينندگان به فيلمهاي تجاري و سرگرمکننده نيز بيشتر ميشود. از طرفي سرمايهگذاران در فيلم هم دائماً کارگردانان و تهيهکنندگان فيلم را براي ساخت “فيلم سرگرمکننده براي بيننده” تحت فشار قرار ميدهند و اکثر سناريوها دائماً مورد دخالتگريهاي متفاوت تحت عنوان “فيلم مناسب براي بينندهٌ خسته و پر کردن گيشههاي سينما” ميشود. در کشورهاي اروپايي که سرمايههاي فيلم دولتي است و همزمان تنها صندوقهاي اعانه، کمکهاي کوچکي به توليد فيلم ميکنند، شانس ساختن فيلمهاي هنري، اجتماعي و سياسيِ کيفي هر روزه رو به کاهش ميرود. فرد در مقابل اين سيستم تنها ميماند و جمع هم با محکوم کردن و مقصر دانستن سازندگان فيلم، پروسه رشد فيلم را مختل کرده و گاهاً به توقف ميکشاند. با نگاهي اجمالي به ميزان توليد و ترکيب دستاندرکاران فيلم غيرغربي در کشور ميهمان، به اين مدعا پي خواهيم برد. قابل توجه است که ساخت فيلمهايي که جامعه ديگري را به نقد ميکشند، به سرعت تشويق و تبليغ ميشود و کمتر فيلمسازي که منتقد به هر دو جامعه (کشوري که در آنجا به دنيا آمده است و کشوري که در آن ميهمان است) موفق به ساختن فيلم با نگاه انتقادي خود شده است.
شايد انتقال تجارب متفاوت بتواند مسير توليد فيلمهاي غيرتجاري و هنري را هموار سازد. فيلم يک محصول جمعي است و نيازمند سرمايههاي مادي و معنوي ميباشد. تنها با بررسي دقيق شرايط ذکر شده ميتوان راهي براي رشد هرچه بيشترتوليدات فيلمهاي اجتماعي با مضمون سياسي به وجود آورد. شناخت از سيستم سرمايهگذاري در فيلم و تصويبکنندگان طرحهاي فيلم و ايجاد شيوه بيان جديد براي عرضه کردن طرحها حتما ميتواند راه دستاندرکاران جديد فيلم که هنوز به آنها “مهر سياسي” نخورده است را هموار سازد.
ساخت فيلم درباره زندان در مراحل مختلف به دلايل اقتصادي، توليدي و کمبود همکاري و برداشت متفاوت تهيهکنندگان غيرايراني از مسايل زندان ايران متوقف شد. اما سعي براي به وجود آوردن شرايط مناسب و معقول براي ساخت يک فيلم کيفي و حرفهاي هنوز هم ادامه دارد.”
سپس بحث و گفتگو در زمينه مستندسازي سينمايي با حضور مهناز تميزي، پانتهآ بهرامي و شيرين مهربد انجام گرفت.
مستندسازي: زندان در دوره سلطنت
بخش ويژه مستندسازي به زندان در دوره سلطنت اختصاص داشت. اين بخش با سخنراني عباس مظاهري درباره فضاي زندانهاي سياسي در دهه چهل شمسي آغاز شد. او در 1344 به اتهام عضويت در کميته مرکزي “حزب ملل اسلامي” دستگير شده و دوره زندان را در زندانهاي تهران، زاهدان، زنجان (3 سال انفرادي)، مشهد، اصفهان و بعد از اعتصاب غذا در اين زندان، زندان تبريز گذرانده بود. در زندان زاهدان از طريق چوپانزاده با انديشههاي مارکسيستي آشنا شد و تمايل به آن يافت. در 21 آذر 1357 در آستانه قيام، از زندان آزاد شد.
سخنراني عباس مظاهري، نخست با تعجب و سپس استقبال شنوندگان در سالن روبرو شد. او سخنان خود را چنين آغاز کرد:
“من همانطور که اشاره شد، در سال 1344، يعني چهل سال پيش، با هدف استقرار حکومت اسلامي در ايران دستگير شدم!…”
عباس مظاهري، سپس به افشاي سياست سرکوبگرانه و فاشيستي اسلامگراياني همچون لاجوردي و… پيش از روي کار آمدن رژيم جمهوري اسلامي پرداخت. او از باقر عباسي و عليرضا سپاسي آشتياني به نيکي ياد کرد که به عنوان بنيانگذاران “حزب الله” در دهه چهل شمسي بودند و سپس به انديشههاي مارکسيستي گرويدند. راهي که سرانجام به جوخههاي اعدام رژيم حاکم بر ايران ختم شد. لازم به ذکر است که به دليل تراکم برنامهها در سالن اصلي، با عباس مظاهري در سالن B مصاحبهاي طولاني انجام شد که در تلاش هستيم تا اين مصاحبه در اسرع وقت به صورت صوتي و تصويري در اختيار علاقمندان و پژوهشگران قرار گيرد.
پس از عباس مظاهري، يوسف از زندانيان سياسي زمان شاه، خاطراتي کوتاه از چوپانزاده در زندانهاي جنوب کشور را بازگو کرد و سپس محمد سيداحمدي، به معيارهاي خشونت در زندانهاي نظام شاهنشاهي پرداخت. او به خاطر فعاليت در بخش تدارکات سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران، در دوم خرداد 1350 دستگير و در مقطع قيام مردم در دوم بهمن 1357 از زندان آزاد شده است. محمد سيداحمدي، در سخنرانياش گزارشي از زمان دستگيري به وسيله نيروهاي شهرباني تا زندان اوين و پايان دادگاه دوم ارائه داد.
پس از آن سعيد يوسف، درباره نقش شخصيت در مقاومت سخن گفت. او در سال 1349 در رابطه با فعاليتهاي دانشجوئي در مشهد دستگير شده که تنها بازداشتي دو روزه بود. در خرداد ماه سال 1350 براي بار دوم در ارتباط با شاخه مشهد فدائيان دستگير شد و اين بار سه سال (تا خرداد ماه 53) در زندانهاي ساواک مشهد، اوين، جمشيديه، قزلقلعه، موقت شهرباني، قصر و قزلحصار به سر برد. پس از انقلاب عضو تحريريه کار بود و از سال 61 ناگزير به ترک ميهن شده است.
سعيد يوسف در سخنرانياش کوشيد دعوتي داشته باشد به بازنگري در تلقي سنتي از فرديت که در فرهنگ سياسي و در ميان زندانيان سياسي نيز معمولاً مذموم دانسته ميشده و سعي در نفي و طرد آن داشتهاند. او با بيان همپيوندي منافع شخصي و مبارزه اجتماعي درکي عميقتر و واقعيتر از نقش شخصيت در مقاومت و مبارزه اجتماعي را ترسيم کرد.
آخرين سخنران در اين قسمت، فريبرز سنجري درباره تاثيرات جنبش مسلحانه در زندانهاي رژيم شاه سخن گفت. او به دليل فعاليت در صفوف چريکهاي فدائي خلق در سال 50 دستگير و در بهمن همان سال به حبس ابد محکوم شده بود. در جريان انقلاب سال 57 با آخرين دسته زندانيان سياسي از زندان آزاد شد و بلافاصله در ارتباط با سازمان چريکهاي فدائي خلق قرار گرفت. از اسفند 1357 او در کنار رفقاي ديگري که وفادار به تئوريها و سنتهاي انقلابي سازمان و مخالف مماشات با رژيم خميني بودند، چريکهاي فدائي خلق را شکل دادهاند و از آن زمان تاکنون در صفوف اين تشکيلات به وظايف انقلابي خود عمل ميکنند. فريبرز سنجري، در سخنان خود به بررسي تاثيرات مبارزات انقلابيون مسلح در زندانهاي رژيم شاه چه در حوزه بازجوئي و شکنجه و چه در دادگاهها و در جريان دوران محکوميت پرداخت.
در پايان راضيه ابراهيمزاده، براي ابراز همبستگي با مبارزين و زندانيان سياسي ايران به پشت تريبون رفت و با مقايسه شکنجهها در سالهاي مختلف حکومت شاهنشاهي، به اوجگيري آن در دهه پنجاه و سپس رژيم جمهوري اسلامي اشاره داشت. او در سخنان خود، بر ادامه مبارزه تا سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي تاکيد کرد. راضيه ابراهيمزاده با سخنان پراحساس و قاطعش، نشان داد که وي در مرز هشتاد سالگي، همچنان در کنار نسلهاي ديگر مبارزين راه آزادي و سوسياليسم ايستاده است.
در قسمت انتهايي بخش ويژه، بحث و گفتگو با سخنرانان بود که با توجه به تراکم برنامهها در سالن اصلي، ادامه بحث و گفتگو با حضور علاقمندان در سالن B انتقال يافت. در اين قسمت محمد سيداحمدي و فريبرز سنجري حضور داشتند و متاسفانه از لحاظ اجرايي قادر نشديم از حضور سخنرانان گرانقدر سعيد يوسف و عباس مظاهري در اين قسمت بهره ببريم. فيلم اين بحث و گفتگو به عنوان بخشي از اسناد اين گردهمايي به زودي آماده انتشار خواهد شد.
شب همبستگي بينالمللي با زندانيان سياسي ايران
پس از استراحت و شام، برنامههاي شب همبستگي بينالمللي با زندان سياسي ايران آغاز شد.
برنامه با تئاتر صندلي آهني اثر بهروز حسيني، نمايشنامهنويس و کارگردان، آغاز شد. اين نمايش از سه تک پردهاي (اپيزود) کوتاه تشکيل شده بود. تک پردهايها به ترتيب “صندلي آهني”، “قيامت” و “غروب انزلي” نام داشت که به تصوير گوشههايي از واقعيت هولانگيز زندانهاي جمهوري اسلامي به بياني هنري ميپرداخت. اجرا و کارگرداني موفق تئاتر در سالن انبوه از تماشاگران، در روزي که ساعتهاي زيادي پيش از آن حاضرين در جلسات سخنراني و بحث حضور داشتند، از نکات در خور توجه کارِ گروهِ هنري بود. هر تک پرده تماشاگران را با خود به گوشهاي از سرنوشت فعالين و زندانيان سياسي ميکشاند. سرنوشتي واقعي که در بيان نمايشنامهنويس، جنبهاي نمادين مييافت.
برنامه دقايقي را اختصاص به خواندن پيامهاي رسيده به اين گردهمايي داد و پس از آن گيسو شاکري به آوازخواني پرداخت. او که رديف آواز ايراني را در 1980 نزد استاد ناصحپور فرا گرفته، فعاليتهاي هنري خود را با اولين کنسرتش در 1989 در شمال سوئد آغاز کرده است. او به راستي نشان داد که آوازخوانِ مردمي است که در زنداني به وسعت ايران در بند و زنجيرند.
در شعرها و آوازهاي او، مضامين اجتماعي و سياسي نقش برجستهاي دارد و اجراي برنامه توسط گيسو آنچنان با استقبال حاضرين روبرو شد که مجريان برنامه علي رغم متراکم بودن برنامهها، زمان بيشتري به اجراي اين قسمت از برنامه اختصاص دادند تا صداي سحرانگيز او، دمي ديگر مشتاقان را نيرو و اميد بخشد. گيسو، اميد به رهايي را با آوازهايش در سالن ميافشاند و به يک کلام، سالن با گيسو ميخواند و ميرقصيد.
پس از او، شيرين مهربد، هنرمند و زنداني سياسي سابق به روي صحنه آمد. شيرين کار موسيقي خود را از نوجواني آغاز کرده و علاقه خاص او به موسيقي موجب شد تا به آموزش آواز در بخش سوپرانو مشغول شود. اولين کارش شرکت در اجراي سرود «صداي گامهاي انقلاب هنوز ميآيد» در دانشگاه پلي تکنيک تهران در سن 17 سالگي بود.
نخستين ملودي او بر روي شعر «او يک زن است» در ذهن او و در زندان شکل گرفت. در سال 1990 در کنار آغاز تحصيلاتش به فراگيري رديفهاي موسيقي ايران مشغول شد. وي در سال 2004 اقدام به توليد و ضبط موسيقي خود کرد که حاصل آن مجموعهٌ «اوج غريب يک صدا» است. او اولين اجراي روي صحنه “اوج غريب يک صدا” را در اين شب ارائه کرد. صداي پرطنين او، ما را به کرانهاي ديگر از دنياي هنر کشاند. شعرها و نواي متفاوت برنامه شيرين، نشان از ترکيب احساس، تجربيات زندان و سرکوب از سويي و دانش موسيقي از سوي ديگر بود. ترکيبي عميق، زيبا و بديع که کاستي آن در روزگار کنوني سخت احساس ميشود. با توجه به استقبال حاضرين در جلسه، وقت برنامه شيرين نيز افزوده شد تا در لحظاتي هر چند کوتاه، شنوندگان را به کرانههاي ديگري از احساس و زيبايي رهنمون شود.
پس از خواندن برخي پيامها و نيز ارائه اطلاعاتي در مورد وضعيت پناهندگان کرد در ترکيه و نيز سنديکاي کارگران شرکت واحد و… قسمت انتهايي برنامه هنري با آوازخواني مصطفي گرگينپور آغاز شد. برنامهٌ او که به عنوان يکي از موسيقيدانهاي “کارگاه هنر ايران” در زمينه موسيقي محلي ايل قشقايي فعاليت کرده و نيز براي نوار “بهمن شماره دو” با شاعر و هنرمند مبارز سعيد سلطانپور همکاري داشته است، حسن ختامي بود براي برنامه هنري شب همبستگي بينالمللي با زندانيان سياسي ايران.
برنامه تا پاسي از نيمه شب ادامه داشت و گويي وجود تشنه شنوندگان از شنيدن ترانهها و سرودهاي انقلابي سيراب نميشد.
بخش دوم
دوشنبه 17 مرداد 1384
گزارش تفصيلي و پاياني سمينار سراسري درباره کشتار زندانيان سياسي در ايران
روز يکشنبه: گزارش وضع کنوني و جمعبندي
صبح يکشنبه به مطالبي که گردهمايي براي نگاه به وضع کنوني و نيز نظرخواهي و جمعبندي درباره گردهمايي سراسري اختصاص داشت. متاسفانه، يکي از سخنرانان، فرخنده آشنا، به دليل مشکلات اجازه سفر (ويزا) قادر به حضور در برنامهها نشد. به همين دليل تغييراتي در برنامه اين روز به وجود آمد.
اولين سخنران، مجيد آزادي، از کارگران پيشرو و زندانيان سياسي سابق، بود که سخنراني خود را تحت عنوان ما که هستيم؟ ارائه داد. او در اين سخنراني به صورت اشارهوار به ضرورت گذر از نگرشهاي سنتي در چپ در برخورد با مسئله زندان اشاره کرد.سپس بهرام قديمي، زنداني سياسي سابق و از فعالين انتشارات “پيکار و انديشه”، گفتار خود را تحت عنوان آيا چاقو دسته خود را هم ميبرد؟ به شنوندگان ارائه کرد. به بيان سخنران
“هدف از اين بحث گشودن باب گفت و گو در مورد شيوه برخورد به اشخاصي که يا مغز متفکر و يا عامل شکنجه بودهاند. طبيعي است که در اين سخنراني به تمامي کساني که درگير ماجرا بودهاند، اشارهاي شود (از جمله به سازمانهاي غيردولتي حقوق بشر و احزاب انتخاباتي).”
يکي از نکات مهم در اين سخنراني به بيان بهرام قديمي: “برخورد به شعار “محاکمه سران جمهوري اسلامي در دادگاههاي بينالمللي” بود. چرا که بررسي چنين ديدگاهي، بررسي رابطهٌ “شمال و جنوب” را منعکس کرده و روي “حق به محکمه کشانيدن” مکث ميکند. بحث در اين مورد بيش از آن که بحثي حول شکنجه باشد، بر سر حقوق بينالمللي است. با اين حال، بازهم برميگردد به اين موضوع که چگونه حق قضاوت در مورد کشورهاي پيراموني به شخص يا جرياني که خود عامل شکنجه است و يا در اجراي آن سهيم، واگذار ميشود؟
يکي ديگر از مواردي که روي آن انديشه ميشود، تجربيات گروهها و افرادي از کشورهاي ديگر، با سابقهٌ سرکوب مشابه خود ماست. اين بررسي از آن جهت اهميت دارد که ميتوان با استفاده از آن تکرار راه رفته، در صورت بيثمر بودن آن، خودداري نمود.”
پس از سخنراني بهرام قديمي، براي حسن ختام بحثها و گشايش قسمت ارائه نظر شرکتکنندگان، دو برنامه هنري که ارتباط هنر و مقاومت در زندان را بيان ميکرد، ارائه شد.
پس از آن، قسمت نظرها و پيشنهادات شرکتکنندگان بود که کميته برگزارکننده تمامي نکات مطرح شده توسط دوستان و رفقا را مورد پيگيري قرار داده و براي ارتقاي گردهماييهاي آتي مورد توجه قرار ميدهد. از مواردي که در اين قسمت مطرح شد، به محورهاي زير ميتوان اشاره کرد
(توجه! نکات زير، فقط انتقال نظر شرکتکنندگان است و به معناي تائيد يا رد نظرات مطرح شده نيست):
– تنظيم وقت ناعادلانه بود
– حجم برنامهها زياد بود
– خواندن پيام ويدا حاجبي، با توجه به اين که زماني به اندازه يک سخنراني گرفت، الزامي نبود.
– بحثها بسيار عام بود و پديده زندان و زنداني به طور خاص مورد بررسي کافي قرار نگرفت.
– نقش زندانبان در زندان به عنوان نماينده دولت در گردهمايي مطرح نشد.
– ميبايستي گروههاي مختلف به سمينار دعوت ميشدند.
– به وجود آوردن گروههاي کاري براي پيشبرد بحثها ضروري است.
– تعدادي پرسش در زمينه هدف، معيارهاي انتخاب و برنامه آينده سمينار مطرح شده است
که همان گونه که اشاره شد به تدريج به آنها پرداخته خواهد شد.
تصويري از سرکوب در ايران امروز
به عنوان يکي از مواردي که تصوير شکنجه و زندان را در ايران امروز نشان ميدهد، استفان هاشمي، فرزند زيبا کاظمي، گزارشي از جريان پرونده قتل مادرش در زير شکنجههاي وحشيانه زندانبانان جمهوري اسلامي ارائه داد. او سخنراني را به زبان انگليسي انجام داد و يکي از نزديکان استفان، محتواي سخنراني را به فارسي بيان ميکرد. براي بهبود کيفيت ترجمه به صورت مکتوب، متن انگليسي با ترجمه دوباره در روزهاي آتي انتشار خواهد يافت. استفان هاشمي در اين سخنراني تاکيد کرد که پيگيري مسئله قتل زيبا کاظمي را موضوعي فردي نميبيند، بلکه نمونهاي از جنايات حکومتي ميداند که انسانهاي بيشماري را بيآنکه افکار عمومي از آن مطلع شود، شکنجه کرده و به قتل رسانده است. سخنراني صريح استفان با موضعگيري روشني که در افشاي سياستهاي دولت ايران و کانادا داشت، مورد استقبال شديد حضار قرار گرفت. سخنراني او، با نمايش اسلايدهايي از کارهاي زيبا کاظمي خاتمه يافت.
پيامهاي رسيده
تاکنون پيامهاي زيادي به سمينار سراسري درباره کشتار سراسري زندانيان سياسي رسيده است که در زير به برخي از آنان اشاره ميشود. با پوزش از تشکلها و افرادي که نامشان در اين فهرست نيامده، فهرست تکميلي در اطلاعيههاي بعدي ارائه خواهد شد (توجه ميدهيم که پيامها به ترتيب زماني که پيامها به ما رسيده، اعلام شده است):
پيامهاي بينالمللي
موميا ابوجمال از زندانيان سياسي، آمريکا
کلنل آئورو از زندانيان سياسي، مکزيک
فعالين جنبش باسک
نهاد بينالمللي حقوق بشر
ليندا اونز، زنداني سياسي، آمريکا
کارزار مبارزه براي لغو قوانين نابرابر و مجازاتهاي اسلامي عليه زنان
حزب سوسياليست چپ، نروژ
حزب کمونيست انقلابي نروژ
کانون بينالمللي زنان پيشرو
سازمانها، گروهها و تشکلهاي دمکراتيک
کانون نويسندگان ايران در تبعيد
سازمان زنان هشت مارس (ايراني – افغاني)
پيام کميته ولايتي کرج سازمان اتحاد فد
پیام برای این مطلب مسدود شده.