گفتگوی نشريه نامه با هاشم آغاجری
منبع: پیک نت
لطفاً به عنوان نخستين سوال، تحليل خود را در خصوص عوامل شكل گيری حادثه 18 تير ماه بفرماييد؟ آيا به نظر شما اعتراض به تعطيلی روزنامه سلام توسط دانشجويان و برخوردهای پس از آن جرقه ای برای وقوع فاجعه ای به اين وسعت بود و يا اين كه برخورد با دانشجويان به صورت برنامه ای از پيش تعيين شده و سازماندهی شده صورت گرفت؟
…مجلس پنجم با هدف خنثی كردن ركن مطبوعاتی، تغيير قانون مطبوعات را در دستور كار خود قرار داد و بحث تغيير آن و انتشار نامه سعيد امامی توسط روزنامه سلام موجب شد كه نيروی سركوب در مقابل اعتراضی كه دانشجويان نسبت به اين حركت ضد مطبوعاتی كردند، به حركت در بيايد و منجرب هس ركوب دانشجويان شود. سال 78 و نيمه اول سال 79 دوره ای بود كه برنامه های جبهه ضد اصلاحات برای سركوب اين جريان به موازات هم به اجرا درآمد.البته تا قبل از اين تهاجمات پراكنده ای داشتيم، تهاجمی كه عليه اجتماعات دانشجويان توسط چماق داران و گروه های فشار سركوب می شد و در عين حال برخوردهای موضعی هم با مطبوعات صورت می گرفت. فكر می كنم كه بستن روزنامه خرداد و محاكمه آقای عبدالله نوری در همين فاصله اتفاق افتاد. يعنی بعد از حادثه كوی دانشگاه در تيرماه، در آبان و آذر همان سال بود كه اقدام عليه عبدالله نوری شروع شد. اگر اوج سركوب جنبش دانشجويی را 18 تير بدانيم، بايد اوج سركوب مطبوعات را نيز ارديبهشت 79 معرفی كنيم.
يعنی از 18 تير78 تا 21 ارديبهشت 79 تهاجم سراسری به مطبوعات شروع شد و در يك شب چند نشريه تعطيل شد كه دقيقاً نشان دهنده يك سازماندهی و يك طرح از قبل آماده شده برای سركوب كردن اين دو جريان و خنثی كردن اين دو اهرم اصلاح طلبی بود و همين امر سبب شد و جنبش اصلاحات به جنبشی تبديل شود كه مغزش از دست و پا و ساير اعضا جدا و سلسله اعصاب حسی و حركتی با سركوب اين دو جريان عملاً قطع شد. قدرت بسيج جنبش اصلاحات از اين تاريخ تا حدود زيادی رو به افول رفت، البته افولی كه همراه می شد با محافظه كاری و عقب نشينی های پی در پی آقای خاتمی و در واقع رهبری جنبش اصلاح طلبی در ايران.
به نظر شما اين اتفاقات برنامه ريزی شده بود؟
من فكر می كنم كه حادثه 18 تير از ناحيه سركوبگران يك حادثه اتفاقی نبود. آن ها منتظر بودند كه يك زهر چشم جانانه ای به جنبش دانشجويی نشان دهند كه در واقعه گوی دانشگاه اين فرصت را به دست آوردند. گروه های لباس شخصی در اين ماجرا وارد عمل شدند و ديده شد كه به هيچ وجه مستقل و خود جوش نبودند. آن ها گروهی بودند كه از طرف كانون مشخصی سازماندهی و وارد عمل شدند. و البته متاسفانه در كنار آن ها بخشی از نيرويی كه بايد حافظ امنيت باشد نيز به صورت های مختلف با آن ها همراه شد. اين همراهی يا به اين صورت بود كه كسی مانع چماقداران كه مسلح به انواع سلاح های سرد و گرم بودند نشد و در ساعات اوليه، همگی تنها نقش شاهدان و ناظران جمله به كوی دانشگاه را ايفا كردند و بعد از اين كه وارد عمل شدند نيز به جای دستگيری لباس شخصی های وحشی و مغول صفت به دستگيری و ضرب و شتم دانشجويان ساكن در كوی دانشگاه كه متضرر اين جنايت بودند، پرداختند و در واقع حادثه بعدی كه اتفاق افتاد عدم پيگيری جدی اين ماجرا بود. ماجرايی كه حداقل به كشته شدن يك نفر و زخمی شدن تعداد زيادی منجر شد. بايد شبكه ای كه اين جنايت را برنامه ريزی كرده بود كشف ، به مردم معرفی و مجازات می شد اما ماجرا در نهايت به تبرئه بسياری از متهمان ختم شد و با مجازات يك سرباز به اتهام دزديدن ريش تراش خاتمه يافت.
با توجه به ابعاد گسترده اين حادثه و سازماندهی مشخص و شگفت انگيز گروه های فشار در جريان اين واقعه، به نظر شما گروه های فشار صرفا از فرصت يك اعتراض دانشجويی بهره بردند يا جريان های سركوبگر حتی زمان و مكان حمله را نيز از پيش تعيين كرده بودند؟
آن ها از اين فرصت استفاده كردند و برنامه هايشان را كه از قبل سازماندهی كرده بودند به اجرا در آوردند. دانشجويان بر سر اعتراض به توقيف روزنامه سلام در داخل كوی تجمع كردند و پس از چند ساعت از كوی خارج شدند و در خيابان جنوبی كوی، اعتراضات خود را ادامه دادند تا اين مرحله هيچ دليلی برای آن سركوب وحشيانه وجود نداشت. البته بعد از سركوب حادثه آن شب ما شاهد كشانده شدن تظاهرات به خيابان های اطراف و نقاطی در داخل شهر بوديم و به گمان من آن بخشی كه در روزهای بعد ادامه پيدا كرد بسيار جای تامل و ترديد دارد. به خصوص شعارهايی كه مطرح می شد بسيار فراتر از شعارهای اعتراضی به بستن مطبوعات و شعارهای حمايت از اصلاح طلبی بود. و در نهايت حتی به شعارهای بر اندازانه منتهی شد و يا حمله به اتومبيل ها و موارد معدودی حمله به خانم های محجبه و افرادی كه ظاهر مذهبی داشتند؛ به نظر من اين بخش از كار مشكوك بود. البته نمی شود انكار كرد كه گروه هايی هم بودند كه به عنوان حمايت از تحول اما خارج از چارچوب اصلاح طلبی به اين ماجرا دامن زدند؛ يعنی گروه هايی كه بر خلاف گفتمان آقای خاتمی و اصلاح طلب ها كه در چارچوب قانون اساسی حركت می كردند، به طرح مطالبات و شعارهايی پرداختند كه فراتر از آن می رفت. درگيری هايی كه ما در پارك لاله، خيابان اتقلاب يا نقاط ديگر قبل از اين واقعه داشتيم، حاكی از اين است كه ما در آن تاريخ در مقابل جريان افراطی و فالانژستی كه در جبهه مخالف اصلاحات وجود داشت، قرار داشتيم. به نظر می رسد كه اين دو جريان آگاهانه يا نا آگاهانه در تقويت و تشديد هم می كوشيدند. شايد حوادثی كه در روز های بعد از 18 تير يعنی در نوزدهم و بيستم در سطح شهر تهران اتفاق افتاد، محصول تعامل اين دو جريان بوده كه هيچ يك از انجمنهای اسلامی و بدنه جنبش دانشجويی در آن نقشی نداشت. از طرف ديگر، واقعه شب 18 تير و حمله به كوی دانشگاه نشان می دهد كه از طرف مهاجمان ما به هيچ وجه با يك واكنش تدافعی و پيشگيرانه برای كنترل رو به رو نبوديم، بلكه با يك جريان سركوبگر رو به رو بوديم. اگر نيروهای مهاجم می خواستند اعتراضات را فقط كنترل كنند، كافی بود كه در همان درب ورودی كوی دانشگاه دانشجويان را به درون كوی می راندند، نه اينكه وارد كوی شوند و به صورت سازمان يافته ای به طبقات مختلف رفته و دست به جنايت بزنند. در واقع عملياتی كه اهداف آن فراتر از كنترل اعتراضات بود. من فردای آن شب به كوی رفتم، تخريب و جنايت هايی كه اتفاق افتاده بود، دانشجويانی را كه به طور وحشيانه مورد حمله قرار گرفته بودند از نزديك ديدم. به طور مثال پرتاب دانشجويان از طبقات دوم وسوم و خواباندن آن ها روی خرده شيشه هايی كه روی زمين بوده و با لگد كوبيدن به دست و پای اين دانشجويان روی خرده شيشه ها يا تلاش برای ضرب و شتم دانشجويان غير سياسی كه شب امتحان در داخل اتاق هايشان مشغول به درس خواندن بودند، كاملاً نشان می داد كه اين جريان مهاجم می خواهد زهر چشم بگيرد. ضرب وشتم آن ها درست شبيه به حمله كماندوها به دانشگاه تهران در سال 40بود. با اين تفاوت كه ابعاد آن حادثه به مراتب كوچك تر از 18 تير بود. يعنی حادثه 18 تير از نظر عمق جنايت بی سابقه ترين حادثه در طول همه تاريخ جنبش دانشجويی در ايران است. لذا به نظر می رسد كه از ناحيه مهاجمان آن يك عمليات بوده؛ عملياتی كه متاسفانه با رمز “يا زهرا” شروع شده بود. بسياری از دانشجويانی كه مورد سركوب و جنايت قرار گرفتند گفتند: كه مهاجمين يا زهرا می گفتند و ضرباتی را با چماق و زنجير و چاقو به ما می زدند. عملياتی كه رمز مشخص داشته و كاملاً با سازماندهی و برنامه ريزی قبلی به اجرا درآمده، متفاوت با حوادث جزيی ديگری است كه گاهی در اجتماعات و سخنرانی ها اتفاق می افتاده. بعدها خبرهايی به دست ما رسيدكه معلوم شد در اين ماجرا نيروهايی اساساً برای شركت در اين عمليات از خارج از تهران آمده بودند. البته اين عمليات سازمان يافته شايد يك هدف كوتاه مدت ديگری هم داشته و آن انتخابات مجلس ششم بود كه در بهمن همان سال قرار بود برگزار شود. جبهه محافظه كاری و اقتدارگرا تلاش می كردند كه نگذارند آن اتفاقی كه در قوه مجريه اتفاق افتاده است در قوه مقننه هم تكرار شود هم تكرار شود. اين سركوب شايد مقدمه ای بوده برای سركوب مجلس؛ اما علی رغم تلاش های بسيار زيادی كه صورت گرفت مجلس را نيز اصلاح طلب ها فتح كردند البته بعد از فتح مجلس و پيروزی اصلاح طلب ها در انتخابات در آستانه تشكيل مجلس ششم ما شاهد جنايت ديگری هم بوديم كه ترور آقای سعيد حجاريان بود. به نظر می رسد كه بين ترور آقای حجاريان و حمله به كوی دانشگاه و تهاجم گسترده عليه مطبوعات ارتباطی وجود دارد. يعنی اين حوادث پراكنده و بی ارتباط به يكديگر نبوده است. وقتی ما اين حوادث را مرتبط با هم قرار دهيم به نقطه ای می رسيم كه آن نقطه می تواند ستاد عمليات ضد اصلاح طلبی باشد، برای اين كه بتواند اصلاح طلبی را سركوب كند. اما تازمانی كه مردم و افكار عمومی طرفدار اصلاح طلب ها بودند فضای حاكم بر جامعه فضای اميد و تحول بود. هيچ كدام از اين اقدامات موثر واقع نشد تا انتخابات مجلس ششم و جالب اين است كه مجلس ششم اولين موضوعی كه در دستور كار خود قرار داد اصلاح قانون مطبوعات بود كه با يك واكنش سريع رو به رو شد و ناگزير شدند كه آن موضوع را از دستور كارشان خارج كنند اما به هر حال بعد از انتخابات مجلس ضد اصلاحات توانستند در جريان دانشجويان و مطبوعات را تا حد زيادی تضعيف كنند.
مطرح شدن مطالبات را
پیام برای این مطلب مسدود شده.