30.01.2003

جشن سده

مقدمه
دهم بهمن ماه ، سالروزِ جشن باستانی «سده» است. از گزارشاتِ موجود در کتابهای تاریخی و ادبی، برمی
آید که این جشن تا حوالیِ دوره ی صفویان، رواجی به تمام داشته و از آن به بعد نیز بطور پراکنده در برخی
نواحی به برگزاریِ آن، اهتمام داشته اند. بیش از همه جا، این جشن در شهر کرمان، با نام «سده سوزی»
مورد توجهِ توده های مردم – اعم از مسلمان و زرتشتی – بوده و کماکان هست. {آیین سده در میان عشایر
بافت و سیرجان، «سده سوزی چوپانی» خوانده می‌شود. زرتشتیان کرمان پنجاه روز پیش از جشن نوروز،
در گبر محله ی باغچه بوداغ آباد این مراسم را برگزار می‌کنند.}

وجه تسمیه
بیش از هزار سال است که رمزگشایی از نام «سده» و کشفِ معنای آن، دانشمندان را بخود مشغول کرده
است. در واقع، نخستین مدرک مکتوب که درین باره نشانی از خود دارد، کتابِ «آثار الباقیه» نوشته ی «
ابوریحان بیرونی» است:
« سده …، یعنی صد. و آن یادگار اردشیر بابکان باشد. و در علتِ این جشن گفته اند که هر گاه روزان و
شبان را جداگانه بشمارند، میان آن و آخرِ سال، عدد صد بدست می آید.»
در تاریخ گردیزی، دلیل دیگری برای وجه تسمیه ی «سده» آورده شده که البته ابوریحان هم آنرا نقل کرده
است: «در این روز، شمارِ فرزندانِ آدمِ ابوالبشر، به صد رسید.»
در منابع دیگر هم کمابیش واژه ی «سده» را همان «صد» دانسته و دلایلی بر این امر آورده اند که شرح هر
یک موجب اطناب خواهد شد. تنها و تنها، روانشاد ملک مهرداد بهار، ابراز عقیده کرده است که که «سده» از
ریشه ی sand اوستایی است که معنای «پیدا و آشکار شده» میدهد.
فردوسی شاعر نامدار ایرانی، اسطوره ای منحصربفرد راجع به جشن «سده» نقل کرده است. او شرح میدهد
که «هوشنگ» پادشاه پیشدادای ایران، به قصدِ کشتن یک مار، سنگی پرتاب کرد که به سنگی دیگر خورد و
جرقه ای برجهید و آتشی پدیدار شد:
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ … دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز … پدید آمد آتش از آن سنگ باز
شب آمد برافروخت آتش چو کوه … همان شاه در گردِ او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد … «سده» نام آن جشن فرخنده کرد
این اسطوره با این شکل در هیچیک از منابع باستانی نیامده است؛ اما ابوریحان اشاره ای به «عید هوشنگ
پیشدادی» دارد و این میرساند که ربط موضوع به هوشنگ پیشدادی، ریشه ای کهن دارد.
البته در منابع باستانی، تعلیل های دیگری هم برای جشن «سده» آورده اند. همین ابوریحان در یک گزارش،
موضوع را به دوران رویاروییِ «فریدون» با «ضحاک بیوراسب» بازمیگرداند و در گزارش دیگر، نقل میکند
که بنا به عقیده ی برخی، «در این روز جهنم از زمستان به دنیا بیرون می آید؛ از اینرو آتش می افروزند تا
شر آن بر طرف گردد.» نیز در کتاب «نوروزنامه»، منتسب به «حکیم عمر خیام» جشن «سده» را به
سالروزِ پیروزیِ «فریدون» بر «ضحاک» ربط داده است.

قبل از اسلام
در منابع بازمانده از دوران قبل از اسلام، هیچگونه نشانی از برگزاریِ جشنِ «سده» برجای نمانده است. در
مکتوبات دینی زرتشتی – یعنی اوستا و کتابهای پهلوی – نیز نامی از چنین جشنی در میان نیست. علت این
امر را در ادامه بررسی خواهم کرد.

بعد از اسلام
بسیاری از مورخان اسلامی چون بیهقی، بیرونی، گردیزی، ابن مسکویه و امثالهم به برگزاری جشن سده در
دوران سلسله های غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان و آل زیار، اشارات صریحی دارند. {البته در سنتِ
رواییِ شاه محور، طبیعی است که همه ی این اشارات به برگزاری جشنهای شاهانه در دربار دلالت دارد. مع
الاسف، این منابع از چگونگیِ رواج این جشن در میان مردم عادی، خبری نمیدهند.}
از دوره ی صفویه به بعد، خبری از برگزاری رسمی جشن «سده» در میان نیست؛ اما گزارشاتی از رواج آن
در نواحی روستایی – و مخصوصآ در حوالی کرمان و جیرفت – وجود دارد.
از قرن حاضر، جشن «سده» در میان زرتشتیان جایگاه رفیعی پیدا کرده است و همه ساله در دهم بهمن ماه
توسط آنان برگزار می شود: انبوهی هیزم فراهم می آورند، موبدان بر گردِ آن اوستا میخوانند، موسیقی نواخته
می شود و عاقبت شعله در هیزم نهاده شده و جشن به اوج خود میرسد.

سده و اسطوره ها
1 – جشن سده، درست در چهلمین روز زمستان برگزار میشود. از اینرو بدرستی میتوان آنرا جشنی
خورشیدی دانست: خورشید اوج گرفتن خود را از اول زمستان آغاز میکند و در اول تابستان به اوج خود
میرسد. یعنی، زمستان دوره ی کودکیِ خورشید است و بهار، دوره ی جوانی و تابستان دوره ی کمال و پاییز
دوره ی پیریِ آن محسوب میشود. اینگونه، جشن «سده»، مقارن با چهلمین روزِ تولد خورشید، برگزار
میشود.
این امر، متناظری در آداب کهنِ ایرانیان دارد: در قدیم، نوزاد را تا چهل روز به کسی نشان نمیدادند. یعنی در
روز چهلم، برای بچه جشنی میگرفتند و او را به همگان نشان میدادند. هنوز هم در خانواده های سنتی،
معتقدند که نوزاد در چهل روزگی برخی مهارتها را کسب میکند {مثل نگاه کردن به بالای سر. ننه قلی ما هم
برای چهل روزگی ارزش زیادی قایل بود!}.
شاید در قدیم که مرگ و میرِ نوزادان زیاد بود، رسیدن به چهل روزگی بمعنای رهیدن از مخاطرات اولیه
محسوب میشده؛ یعنی چون به زنده ماندنِ او نسبتآ مطمئن میشدند، تازه برایش جشن میگرفتند و حضورش را
به «رسمیت» می شناختند.
2 – جشن «سده»، جنبه ی دینی ندارد. یعنی در منابع کهن زرتشتی، هیچ نشانی از آن در دست نیست. اگر به
برخی نشانه ها که در منابع تاریخی آمده دقت کنیم، علت را میتوانیم دریابیم: در قدیم، هنگام برگزاری جشن
«سده»، اعمالی مخالفِ شریعت زرتشتی انجام میشده است. مثلآ به روایت بیهقی در زمان سلطان مسعود
غزنوی، «کبوتران را نفت اندود» و «ددان را برف اندود» کرده، آتش میزدند. ابوریحان نیز به سوزاندن
حیوانات در آتش یا رها کردن کبوتران در آن تصریح دارد. واضح است که چنین اعمالی در دین زرتشت،
بسیار بد و پلید محسوب میشد.
دلیل دیگر را میتوان در بن مایه ی جادوییِ جشن «سده» دانست که البته با ماهیت آموزه های زرتشتی در
تضاد بود: آتش افروختنهای آیینی از قبیل جشن «سده» و «چهارشنبه سوری» در اصل نوعی جادو برای گرم
کردن زمین بودند {که با مفهوم مقدسِ آتش در دین زرتشتی، تضاد داشتند}. با این اعمال، به استقبال گردشِ
ادواری فصول میرفتند. رسم کهنِ «کوسه بر نشین» نیز یکی از این آیینهای جادویی بود. در «کوسه بر نشین»
یک مرد کوسه و زشت روی را وارونه سوار الاغی میکردند و او را با کتک از ده بیرون میکردند. این رسم در
آخرِ زمستان انجام میشد و معنای آن، جادویی برای بیرون راندنِ زمستان بود. رقص حاجی فیروز نیز
جادویی برای به حرکت درآوردنِ فصول محسوب میشد. { این موارد را بعدها بازخواهم گشود}
3 – اینکه امروزه، زرتشتیان بیشتر به برگزاری جشن «سده» اهتمام دارند، رمزی شگرف از پایداری و
مانایی با خود دارد: بعد از اسلام، زرتشتیان پاسدارِ ظبیعی سنتهای کهن دینی شدند. اهتمام به این سنتها و
آیینها، صرفنظر از پیشینه ی آنها، هر یک جلوه ای از استقامت در برابر دین تازی را به نمایش میگذارد؛ و به
معنای دقیقتر، تجلی گاه هویتِ مردم زرتشتی بوده و هست.
بعبارت دیگر، در دوران بعد از اسلام، صبغه ی ملیِ جشن «سده» با آرمانهای اقلیت زرتشتی گره خورد و به
بخشی از هویت ملی و دینیِ آنان مبدل شد. رسمهای جادویی و مخالفِ باورهای دینیِ آن بدور افکنده شد، و
اساسِ آن در هیاتی نوین و عاری از جادوگری، به تجلی گاه هویت اقلیت زرتشتی مبدل گشت … ماندگاریِ
اقلیت زرتشتی در ایرانِ اسلامی، از این رازها و رمزها، بسیار دارد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates