05.07.2005

چند کلام درباره گذشته احمدی نژاد:


منبع: وبلاگ ملاحسنی



آنروزها دانشگاههای تهران محل رويش تحرکات و فعاليتهای سياسی بود. حتی خيلی از مردم عادی برای مطلع شدن از آخرين تحليل های سياسی و حتی اخبار دست اول به محوطه دانشگاه می آمدند. همه گروهها در دانشگاه هوادار داشتند از مجاهدین و چریکهای فدایی گرفته تا توده و دمکرات کردستان و کومله . گروههای سیاسی از قبل از انقلاب همدیگر را یکجوری تحمل میکردند و در جریان انقلاب برای سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه با یکدیگر متحد شدند. من هم در آن دوران دانشجوی دانشگاه ملی بودم. تقریبا همه یکدیگر را می شناختیم. مثلا میدانستیم که این طرفدار مجاهدین که امروز در دانشگاه تهران سخنرانی میکند دانشجوی کدام دانشگاه از دانشگاههای تهران است. احمدی نژاد را از همان موقع میشناختم. میدونستم بچه دانشسرای تکنولوژی علم و صنعت است و از اون فالانژهای دو آتیشه.


بهرحال تا آنجا که یادم میاد نطفه برخورد فيزيکی با دانشجويان با گرايشات سياسی غير مذهبی ابتدا ازدانشگاه علم و صنعت بسته و شروع شد. آنروزها احمدی نژاد عضو انجمن بود ولی به هیچوجه یک عضو فکری يا تحليلگری نبود و بيشتر شلوغ ميکرد. بدون اغراق بايد گفت کسان ديگری چه در داخل انجمن و چه در بيرون آن جريان انجمن اسلامی علم و صنعت را تغذيه و هدايت ميکردند. حزب جمهوری اسلامی(متعلق به آقايان خامنه ای – رفسنجانی و بهشتی) در هيچ دانشگاهی محبوبيت چندانی نداشتند بجز دانشسرای تکنولوژی علم و صنعت که آنروزها محل تعرض فيزيکی به جان اساتيد به بهانه طاغوتی بودن! شده بود.


همانطور که گفتم گروههای مختلف در دانشگاه هواداران خاص خود را داشتند و عليه همديگر بيانيه ميدادند و گاه درگيريهای مختصری هم انجام ميشد ولی بيشتر بحث بود و شعار!. مرکز و کانون این فعالیت ها دانشگاه تهران بود و ما که کله مان بوی قورمه سبزی میداد دانشگاه خودمان را رها میکردیم و میرفتیم محوطه چمن دانشگاه تهران. از يک زمان مشخص که دقيقا آن را بياد ندارم تنش علیه گروه های مخالف زیاد شد وعده ای با پلاکارد انجمن اسلامی علم و صنعت به محوطه جلوی دانشکده فنی دانشکاه تهران آمدند و خواستار بيرون رفتن دانشجويان چپی از آنجا شدند. کار کم کم به درگيری کشيد و تا تيراندازی از داخل و خارج ادامه یافت. چند نفر از دانشجویان فدایی کشته شدند.مقاومت دانشجويان چپی چند روز بيشتر دوام نياورد و غائله به يک موضوع ملی تبديل شد و بنا به توصيه هدايت کنندگان آن جريان همه دانشگاهها را تعطيل کردند.


اگرچه اسم آن را انقلاب فرهنگی گذاشتند که اصلا هيچ شباهتی به انقلاب فرهنگی چين نداشت، ولی باعث شد در فضای ملتهب آنروزها عده زيادی از بهترين اساتيد اين کشور را به بهانه های بچه گانه ای همچون دست دادن با شاه در جريان ملاقات شاه از دانشگاه اخراج کنند. حتما شما هم بسياری از اين افراد را می شناسيد. يادم هست که ليست بلند و بالايی را تهيه کرده بودند و دانشجويان مخالف را هم از تحصيل معلق کردند.


چقدر سرمايه ها هدر رفت؟ چقدر انسانهای وارسته تصفيه شدند و از کشور خارج شدند؟ چه ضرر هنگفتی با تعطيلی دو سه ساله دانشگاه به کشور ما وارد شد؟ تنها تغييری که در ماهيت فرهنگی دانشگاه ايجاد شد اضافه کردن دروس معارف اسلامی بود!


بعدها احمدی نژاد را در خیابان ديدم و ازشروع درگيريها در دانشگاه تهران گله کردم. او با افتخار گفت انقلاب فرهنگی را ما شروع کرديم تا دانشگاه اسلامی شود. امام هم ما را تاييد کرد! احمدی نژاد اگرچه این ادعا را میکرد ولی همه میدانستند که اعضا و نیروهای فکری دیگری این کار را طراحی کردند و او هم داخل ماجرا بود و مچری خوبی بود.


بعد از بازگشايی دانشگاهها، فضایی يکدست از نظر سياسی بر دانشگاهها حاکم شده بود. در دانشگاهها فقط يک گروه حق فعاليت سياسی داشت و آنهم انجمن های اسلامی بود. اعضای انجمن با وسواس زياد انتخاب ميشدند و هرکس نميتوانست حتی وارد دفتر انجمن های اسلامی شود. کار انجمن ها تبديل شده بود به جمع آوری گزارشات از دانشجويان و يا اساتيد و يا پاسخ به استعلامها. اگر کسی در مقطع بالاتر قبول شده بود و يا ميخواست در جايی استخدام شود اين انجمن های اسلامی دانشگاه بودند که در مورد سرنوشت آنها نظر ميدادند!


ادامه دارد


بخش دوم



ادامه بحث احمدی نژاد شناسی:


بدون شک اشغال سفارت آمريکا بزرگترين اشتباهی بود که بخاطر حماقت چند نفر ،منافع ايران و اعتبار فرهنگی و اخلاقی ايرانيان عميقا لطمه ديد و هنوز هم داريم تاوان آن اقدام مسخره را ميدهيم.


بهر حال اشغال سفارت امريکا توسط افرادی مثل اصغر زاده، عبدی، حجاريان، ميردامادی، ابتکار و تعداد ديگری از دانشجويان که بعدا پيرو خط امام نام گرفتند صورت گرفت و با وساطت آقای موسوی خوينی ها حمايت رهبر را بدنبال داشت.


تا اين مقطع از کار ، کسانی مثل احمدی نژاد و دوستان علم و صنعتی اش اصلا نقشی نداشتند ولی از زمانی که رهبر وقت علنا و رسما اين اقدام را تاييد کرد موج راهپيمايی های حمايت از اين حرکت شروع شد. احتمالا گروه احمدی نژاد در اين مقطع با پلاکارد مرگ بر آمريکا و مشت های گره کرده در پشت ديوار سفارت تجمع ميکردند و شعار ميدادند.


چند سال پيش، هر کس ميخواست برای ديگری قيافه بگيرد ميگفت: ما از بچه های لانه بوديم!! معلوم نيست اون لانه چند ميليون ايرانی را جای داده بود که همه ادعا ميکردند اونجا بودند! البته بعد از حملات امريکا به افغانستان و عراق ديگه کسی اين حرفها را نميزند بلکه شرکت خودش را در آنجا تکذيب ميکند.


علت اينکه ميگويم باند احمدی نژاد در اين جريان نقشی نداشتند اين استکه بچه های بنيانگزار دفتر تحکيم از ابتدا با انجمن علم و صنعت مشکل اساسی داشتند و نهايتا آنها را از شورای تحکيم بيرون کردند. اين اختلاف و دشمنی باند احمدی نژاد با دفتر تحکيم سالها ادامه داشت. حتی در زمانی که خامنه ای رئيس جمهور بود، در دعوای بين مير حسين موسوی با خامنه ای، بچه های تحکيم از ميرحسين موسوی حمايت ميکردند و باند احمدی نژاد از خامنه ای. از همان زمان خامنه ای کينه تحکيمی ها را به دل داشت.


در همان زمانها، احمدی نژاد و دوستانش بدنام ترين انجمن اسلامی را در بين دانشگاههای ايران اداره ميکردند. افرادی که از بيرون دانشگاه علم و صنعت آنها را تقويت ميکردند عبارت بودند از: خامنه ای، آيت الله آذری قمی(روزنامه رسالت)، امامی کاشانی ،باهنر، توکلی، فردوسی پور نماينده مشهد، حميدی نماينده همدان و چند نفر ديگر.


زمانی که خامنه ای در سال ۶۸ به عنوان رهبر به ملت قالب شد اولين کاری که کرد تقويت علنی و جدی از باند احمدی نژاد عليه تحکيم بود. به اينها ساختمانی در نزديک پل کريمخان داد و بودجه ای بصورت ماهانه از بيت مقام معظم رهبری برای فعاليت سياسی اين آقايون عليه تحکيم. به اينها گفته بود محکم برويد و تشکيلاتی موازی دفتر تحکيم درست کنيد. به همين دليل بود که احمدی نژاد و دوستانش تشکيلاتی به نام ” اتحاديه انجمنهای اسلامی دانشجويی سراسر کشور“ !! را علم کردند(لازم به ذکر است که اسم تشکيلات دفتر تحکيم عبارت بود از ” اتحاديه انجمنهای اسلامی دانشجويان دانشگاههای سراسر کشور“) . جالب اين بود که مهر اين تشکيلات الکی هم بسيار شبيه مهر دفتر تحکيم بود.


آنروزها نماينده های انجمن های اسلامی دانشگاهها به اين کار اعتراض کردند و طوماری را تهيه کرده و به وزارت علوم آورده بودند. وزير علوم همين اقای دکتر معين گل و بلبل بود. دکتر معين در مقابل اين حرکات نه تنها ساکت و منفعل بود بلکه با دست خودش مسير رشد بادکنکی احمدی نژاد را هموار کرد.(در آینده جزئیات بیشتری را خواهم نوشت) همو که بعدا رقيب انتخاباتی اش شد و او را کيش و مات کرد!


خامنه ای دستور داد ساختمان تحکيم را از آنها بگيرند. هيچگاه به آنها اجازه ملاقات نداد و نامه های آنها را بی جواب ميگذاشت. در عوض گروه احمدی نژاد هرروز بيشتر از قبل مورد حمايت قرار ميگرفت. گروه های انصار و بعدا لباس شخصی ها! از داخل همين تشکيلات بيرون آمد.


ادامه دارد

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates