چرا هاشمی، کروبی و احمدی نژاد و نه معین و لاریجانی، مجید محمدی
منبع: گویا نیوز
اگر این شکست اصلاح طلبان آنها را به سوی دو بر نهادهء نافرمانی مدنی و سرمایه گذاری بیشتر بر سازماندهی نیروها و تقویت نهادهای مدنی سوق دهد، این شکست را باید به همهء نیروهای دمکرات داخل کشور تبریک گفت
سازمان اجتماعی روحانیت و سازمان مافیایی نیروهای شبه نظامی در برابر سازمان اجتماعی مبتنی بر نهادهای مدنی
اول. هر گونه انتخابات و رجوع به آرای مردم، حتی در نظامهای اقتدارگرا و سلطانی موجب شفافیت سیاسی بیشتر و به جریان افتادن فرایندهای سیاسی می شود. انتخابات نهم ریاست جمهوری در ایران علاوه بر آنکه حداقل کلنک جبههء دمکراسی و حقوق بشر را به زمین زد، شکاف در درون جبههء اقتدارگرایان و در درون جبههء اصلاح طلبان را آشکارتر ساخت، مجالی برای بروز مطالبات اجتماعی و سیاسی شهروندان به وجود آورد (بالاخص در جشنهای پس از پیروزی تیم ملی در برابر بحرین و در گردهمایی های انتخاباتی)، نقد دولت را به امری عادی در رسانه های دولتی تبدیل کرد (تا انجا که صدای نیروهای نظامی مثل شمخانی را در آورد)، برای بخشی از فعالیتهای سیاسی مثل اعتصاب غذا و تحصن و صدور بیانیه های نقادانه حاشیهء امن فراهم آورد، و بسیاری از مواضع سیاستمداران را آشکارتر ساخت (مثل مصاحبهء هاشمی رفسنجانی با روزنامهء جمهوری اسلامی و گفتن اینکه وی وزرایش را با نظر مثبت خامنه ای انتخاب خواهد کرد- بر خلاف دیدگاهی که وی را مستقل از رهبری می انگاشت – یا گفتار قالیباف در مورد نظر خامنه ای در باب نامزدی هاشمی و اینکه ”آقا“ از این کار راضی نیست -بدون تکذیب بیت رهبری مافیای سیاسی، بمب گذاری های نیروهای نظامی در کشور برای امنیتی کردن فضای انتخابات )، تحولات اجتماعی در زیر پوست جامعه را نیز تا حدی در معرض دید همگان قرار داد. در این یادداشت می خواهم با پرهیز از نظریه های دولت محور در حوزهء جامعه شناسی سیاسی، نتیجهء انتخابات را از منظر تحولات در سازمان اجتماعی متناظر نیروهای سیاسی تحلیل کنم. بدین ترتیب قادر خواهیم شد که ریشه ها و فرایندهای کنش سیاسی را در سطح اجتماعی مورد ارزیابی قرار دهیم. در یادداشتهای دیگر می توان نتایج این انتخابات را از منظرهای سیاست خارجی، وضعیت دیوانسالاری دولتی، گذار به دمکراسی، جنبشهای اجتماعی (مثل جنبش زنان)، سیاستهای عمومی و افکار عمومی مورد تحلیل قرار داد.
دوم. روحانیت شیعه با اتکا بر سازمان اجتماعی خود قدرت مطلقه را در کشور پس از انقلاب اسلامی به دست آورد و با اتکا به همین سازمان و شبکهء اجتماعی توانست قدرت خویش را در کوران تحولات سیاسی (مثل جنگ) و رویدادهای سیاسی (مثل انواع انتخابات یا شورشهای عمومی) حفظ کند. این سازمان همچنان در کار است و در انتخابات نهم ریاست جمهوری دو نمایندهء قشر بندیهای درون روحانیت یعنی رفسنجانی و کروبی را در رتبه های اول تا سوم قرار داده است. اما با روی کار آمدن خامنه ای این سازمان نمی توانست یکه تاز بماند چون نه آن سازمان، خامنه ای را به تمامه مشروع می دانست و نه خامنه ای به آن اعتماد کامل داشت و بدرستی، خود را همانند خمینی، نمایندهء مشروع و مقبول آن نمی پنداشت.
خامنه ای در طی شانزده سال اخیر در کنار باج دادنهای بسیار به سازمان روحانیت – مثل سرازیر کردن صدها میلیارد تومان بودجه های عمومی به حوزه های علمیه و دادن انواع خدمات به طلاب و روحانیون- یک سازمان اجتماعی رقیب برای روحانیت تراشیده است که اکنون آن را به چالش می خواند. این سازمان اجتماعی مبتنی بر شبکهء نیروهای شبه نظامی یا بسیج با ایدئولوژی تمامیت گرایانه و پیشوا محور و روابط تشکیلاتی مافیایی است که در سراسر کشور گسترش یافته و از عده و عدهء کافی برای هر گونه اقدامی از جمله مبارزات انتخاباتی برخوردار است. ولایت مافیایی فقیه اگر نتوانسته باشد با در اختیار داشتن سالانه سی تا چهل میلیارد دلار در آمد نفتی یک سازمان اجتماعی برای خود خلق کرده باشد باید تا به حال توسط گرگهای خونخواتری مثل خود از قدرت حذف شده بود.
این نیروهای سازمان یافتهء شبه نظامی در همهء ارکان کشور به صورت نهادهای موازی یا غیر موازی حضور دارند و بالاخص در بخشهای امنیتی و اطلاعاتی حرف اول و آخر را می زنند. همین سازمان اجتماعی است که امکان سرکوب را به خامنه ای می دهد و ارعاب را به مهم ترین اهرم خامنه ای برای تداوم حیات سیاسی و دست بالا داشتن در تحولات سیاسی تبدیل کرده است. این سازمان اجتماعی که بخش عمده ای از مجلس هفتم را از آن خود کرد (بدون آنکه حتی نامزد های نظامی اش لازم باشد از مقام نظامی گری خود استعفا دهند) تاب مستوری نداشت و در انتخابات ریاست جمهوری نیز می خواست عرضه اندام کند. به همین دلیل نیروهای اقتدارگرا نتوانستند لاریجانی را به عنوان نمایندهء اقتدارگرایان سنتی – موتلفه و روحانیت مسقر در نهادهای انتصابی – به عنوان تنها نمایندهء این نیروها به میدان رقابت بفرستند و علی رغم به اجماع نرسیدن نیروهای ردهء اول مافیای سیاسی، نیروهای رده های دوم و سوم در سازمان مافیایی قدرت توانستند به اجماع رسیده و احمدی نژاد را بالا بکشند.
کسانی مثل قالیباف و رضایی علی رغم نظامی بودن به امکانات این شبکه دسترسی نداشتند و به میدان داد و ستد با سران آن کاملا وارد نشده بودند و از این جهت با موفقیت چندانی مواجه نشدند اما احمدی نژاد با تزریق بودجه های شهرداری به شرکتهای پیمانکاری تحت نفوذ این نیروها و تزریق امکانات به هیئتهای مذهبی که عموما در اختیار انهاست توانست اعتماد آنها را بیشتر به خود جلب کند. لاریجانی علی رغم خوش خدمتی بسیار به مافیای سیاسی جهت سرکوب اصلاح طلبان و مدیریت ماشین تبلیغاتی سرکوب در طی هشت سال با این نیروها ارتباط سازمان یافته نداشت و تنها از طریق شورای هماهنگی نیروهای انقلاب با آنها ارتباط داشت. این شورا با طفره رفتن از تایید نمایندگان مورد وثوق شبکهء مافیایی نیروهای شبه نظامی به عنوان نامزد ریاست جمهوری عملا میان خود و سازمان مربوطه خندقی حفر کرد که پر ناشدنی می نمود و توصیه های اخلاقی برادر حسین در یادداشتهای کیهان نمی توانست این خندق را پر کند. از سویی دیگر، این شورا با سازمان اجتماعی روحانیت نیز که هاشمی را بیشتر مدافع دغدغه ها و منافعش می دانست نتوانست کنار بیاید و علی لاریجانی ماند و حوض لایروبی نشدهء موتلفه. علاوه بر این، این سازمان اجتماعی مافیایی و شبه فاشیستی در انتخابات اخیر نظارت بر سر همهء صندوقها را از آن خود کرد و به این ترتیب توانست امکان جابجایی آراء، رای تراشی و دستکاری در میزان آرا را نیز به خود اختصاص دهد که در انتخاباتی با شمار زیادی از نامزدها و آرای نزدیک بسیار کارساز است.
سوم. همان طور که سران موتلفه باید از خواب غفلت رانتهای بی حد و حساب تجاری بیدار شده و بیشتر در آغوش سازمان سنتی روحانیت بیارمند تا احمدی نژاد تازه به دوران رسیده از نامزد آنها پیشی نگیرد، سران اصلاح طلبان حکومتی نیز باید برای رقابت با این سازمان مافیایی چاره اندیشی کنند. رای معین به عنوان نفر پنجم باید این درس را به اصلاح طلبان بدهد که نهادهای مدنی موجود برای رقابت با نیروهای شبه فاشیستی خامنه ای کفایت نمی کنند و اگر نمی خواهند زیر عبای روحانیت به فعالیت سیاسی بپردازند – که با عدم انتخاب کروبی به عنوان نامزد این را نشان داده اند – باید پایگاه اجتماعی خود را در برابر سازمان اجتماعی روحانیت که در طی ربع قرن اخیر از حیث قدرت سیاسی و امتیازات اجتماعی و رانتهای اقتصادی هر روز فربه تر شده و سازمان مافیایی نیروهای شبه نظامی که ملیجک دوست داشتنی خامنه ای است و هیج هزینه ای را برای جنایتهایش نپرداخته و نمی پردازد تقویت کنند. انتخابات نهم نشان داد که سازمان اجتماعی سوم که مبتنی بر نهادهای مدنی است بسیار ضعیف تر از دو سازمان اجتماعی دیگر است. اگر این شکست اصلاح طلبان آنها را به سوی دو بر نهادهء نافرمانی مدنی (در مواردی که حقوق شهروندان نقض می شود) و سرمایه گذاری بیشتر بر سازماندهی نیروها و تقویت نهادهای مدنی سوق دهد این شکست را باید به همهء نیروهای دمکرات داخل کشور تبریک گفت. همچنان باید به دوستان حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی که نامزد خود را برندهء انتخابات در دور اول می دانستند گفت ”خوشحالیم که از خواب بیدار شده اید“ البته اگر بیدار شده باشند.
چهارم. در سالهای اخیر که در باب این سازمان اجتماعی مافیایی و چگونگی شکل گیری و عمل آن قلم زده ام همواره از سوی دوستان اصلاح طلب مورد این مواخذه واقع شده ام که به دلیل دور بودن از ایران در مورد میزان قدرت و سطح سازمان دهی اجتماعی این شبکه اغراق کرده ام. اما اگر نتایج انتخابات نهم ریاست جمهوری به واقع نزدیک باشد ـ که تا به حال خلاف آن از سوی اصلاح طلبان حکومتی و رفقای آنها در وزارت کشور گزارش نشده است ـ این پدیده باید اصلاح طلبان را از خواب بیدار کرده و متوجهشان کرده باشد که با چه هیولایی در داخل کشور مواجه هستند. این سازمان اجتماعی به مراتب خطرناک تر از سازمان اجتماعی روحانیت است چراکه روحانیت علی رغم همهء جنایتهایش بالاخره می خواهد در میان مردم از مقبولیت و مشروعیت حد اقلی برخور دار باشد، اما این شبکهء جنایتکار مافیایی برای حفظ و کسب قدرت هیچ آستانهء ابتذالی را نمی شناسد و به هر عملی برای کسب و حفظ قدرت دست می زند. اگر با دهها انفجار بمب در این دوره نتوانند ریاست قوهء مجریه را کسب کنند باید منتظر بود که در دور بعد به قتل عام مردم کوچه و بازار اقدام کنند تا از پیروزی خویش اطمینان کسب نمایند. احمدی نژاد و یارانش در ذیل رهنمودهای بیت رهبری تجربه هایی را به مردم ایران خواهند آموخت که تجربهء هاشمی رفسنجانی و همهء جنایتهایش به صورت دوران آرامش و رفاه جلوه خواهد کرد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.